کم بیندیش و بیش بِزی! | الف


«مجوس شمال» [The magus of the north: J. G. Hamann and the origins of modern irrationalism] لقب یوهان گئورگ هامان (۱۷۳۰-۱۷۸۸) است. این لقب را دیگران به او دادند؛ زیرا او نویسنده‌ای مرموز بود که نوشته‌های مغشوش او سرشار از ابهام بود و به‌سختی فهمیده می‌شدند. البته او نیز این لقب را می‌پسندید. بیشتر آثارش رساله‌های کوتاه و پراکنده‌ای است که آنها را به مناسبت‌های مختلف به نگارش در می‌آورد. هامان اندیشمندی پروتستان و شیفته و دلباخته مسیحیتی شخصی بود که با عقلگرایی دوره روشنگری و به‌ویژه روشنگری قرن هجدهم آلمان سخت دشمن بود.

«مجوس شمال» [The magus of the north: J. G. Hamann and the origins of modern irrationalism] یوهان گئورگ هامان آیزایا برلین [Isaiah Berlin]

اما چرا آیزایا برلین [Isaiah Berlin] به هامان اهمیت می‌دهد؟ برلین مورخ اندیشه است. و اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم او مورخ اندیشه‌های سیاسی است. یکی از امور مورد توجه او شخصیت‌های خاص و استثنایی است که در جهت خلاف جریان فکری روزگار خود می‌اندیشیدند. اینگونه افراد غالبا کسانی بودند که در روزگار خود چندان مورد توجه قرار نگرفتند، یا اگر هم افراد مشهور و سرشناسی بودند افکار و اندیشه‌های آنان جدی گرفته نمی‌شد. این در حالی است که در دوره‌های بعدی اندیشه‌های آنان منشأ تغییرات و حوادث بسیار بزرگ و مهمی شدند. برلین به‌ویژه منتقدان و مخالفان سرسخت دوره روشنگری را مورد واکاوی بسیار جدی قرار داده است. او به اندیشمندانی علاقه داشت که از عقلگرایی، عملگرایی، ترقی‌خواهی و سازماندهی عقلانی جهان یعنی‌ از سنت روشنگری غرب انتقاد کرده‌اند و در مقابل، مدافع اصولی مانند تفاوت، تکثر، عمل آزاد و اختیار بوده‌اند. از نظر او بسیاری از جریان‌های فکری-فرهنگی و نیز اجتماعی-سیاسی قرن بیستم در آراء و نظریات آن متفکران ریشه دارد.

در این میان پرشورترین، پیگیرترین، افراطی‌ترین و سازش‌ناپذیرترین دشمن دوره روشنگری و به‌ویژه همه صورت‌های عقل‌باوری قرن هجدهم، هامان بود. تأثیر مستقیم و غیرمستقیم او بر جریان‌های عقل‌ناباوری بعدی به‌خصوص جریان رمانتیک بسیار زیاد و تعیین کننده است. در یک کلام او پیشاهنگ عقل‌ستیزی در همه حوزه‌هاست. اهمیت هامان در اثری بود که از خود به‌جای گذاشت. او اندیشمندی پرشور و اصیل بود که بسیاری از آراء و نظریاتش ابداعی و ابتکاری است و لذا از معدود کسانی است که دِیْن فکری کمی نسبت به پیشینیان خود دارد. کسانی همچون ویکو، هردر، هرتزن، سورل، پرودون، کارلایل، کی‌یرکگور، تولستوی، دومستر، سن سیمون و هلوسیوس از او بسیار چیزها آموختند.

برلین بر این باور است که بسیاری از جریان‌های ناعقل‌گرایی ریشه در اندیشه‌های هامان دارند و نفوذ او نه تنها در قرن نوزدهم، بلکه حتی تا قرن بیستم نیز کشیده شده است. رمانتیسم، اگزیستانسیالیسم، پدیدارشناسی، ایده‌آلیسم و هر نوع اراده‌گرایی از جمله جریان‌هایی هستند که ردپای اندیشه‌های هامان در آنها دیده می‌شود. برلین به ایده‌های هامان بسیار اهمیت می‌داد؛ نه به این دلیل که آنها را درست تلقی می‌کرد بلکه بخاطر اینکه آنها را در متفکران و جریان‌های فکری بعدی بسیار اثرگذار می‌دانست. او همچنین هامان را رهبر اصلی جریان ضد روشنگری و به‌طور کلی جریان عقل‌ناباوری مدرن می‌داند. این جریانی است که توانست عقل‌گرایی روشنگری را درهم بشکند و به‌جای عقل اصالت اراده را در تمدن غرب به کرسی بنشاند که ایده محوری رمانتیسم و جریان‌های بعدی همچون اگزیستانسیالیزم واقع شد. البته از نظر برلین هامان نظریات مفید، مثبت و صحیحی هم داشت اما بدبختانه آراء منفی و سلبی او بیشتر منشأ اثر شدند. به عبارت دیگر برخی از انتقادهای او بر نهضت روشنگری درست و بر حق بود اما او بسیار افراط می‌کرد و جنبه‌های افراطی نقد او باعث ویران‌سازی بنیان‌های عقلانی تمدن غرب شد. چرا که از نظر هامان افکار و عواطف افراد به هیچ وجه تحت سیطره اصولی عقلانی که توافقی عام را در پی داشته باشند، نیستند بلکه کاملا ریشه در اموری غیرعقلانی دارند. لذا رمانتیسم، عقل‌ستیزی و بدگمانی به همه نظریات و ساخته‌های فکری که در بهترین حالت جعلیات مفید و در بدترین حالت وسیله انحراف بودند، عملا با او شروع شد؛ به همین دلیل هامان صراحتا به یکی از دوستانش می‌گفت: "کم بیندیش و بیش بزی!" آری، او یکی از پیچیده‌ترین و مهمترین استثناهای تمدن غربی است.

برلین به‌دلیل اهمیت این موضوع در مورد هامان به‌صورت جسته و گریخته در بسیاری از آثار خود بحث کرده است اما این کتاب تنها اثر اوست که به‌طور مستقل و تفصیلی اندیشه‌های او را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. این کتاب در اصل درسگفتارهای آیزایا برلین در دانشگاه کولومبیای آمریکا بود که سال ۱۹۶۵ آنها را تحت عنوان "دو دشمن روشنگری" ایراد کرد. کتاب علاوه بر پیشگفتار ویراستار و نویسنده شامل نه بخش است. ابتدا در مقدمه کوتاهی به اهمیت و ضرورت بحث از هامان پرداخته می‌شود. در بخش دوم برلین گزارش بسیار خوبی از زندگی هامان آورده است.

او در بخش سوم، جان کلام، خلاصه و فشرده‌ای از اندیشه‌های هامان را ارائه می‌کند. در بخش چهارم، نهضت روشنگری، ویژگی‌های کلی و مشترکات این جریان فکری مهم ذکر می‌شود تا به‌خوبی روشن شود که هامان با چه چیزی سر ستیز و دشمنی دارد. بخش پنجم، شناخت، طولانی‌ترین فصل کتاب است که به مسئله شناخت از منظر هامان می‌پردازد و معلوم می‌شود که بنیاد نظریات بعدی او همین دیدگاه معرفت‌شناختی اوست که کاملا در مقابل نگاه معرفت‌شناختی عقل‌گرای دوره مدرن است. نظریات خاص و عجیب و غریب هامان در باب زبان در بخش ششم با همین عنوان گزارش و تحلیل می‌شود. بخش هفتم، نبوغ خلاق، به دیدگاه هامان در مورد نبوغ و خلاقیت اختصاص یافته است. بخش هشتم، سیاست، بحث کوتاهی در باب موضع‌گیری‌های هامان در برخی موضوعات سیاسی است که مثل همیشه سخنان خلاف آمد عادت و پرخاشگری‌های او را به سایر متفکران روشنگری می‌بینیم.

در بخش نهم، ختم کلام، برلین جمع‌بندی و نتیجه‌گیری خوبی از مباحث قبلی انجام می‌دهد. در پایان کتاب هم پیوست کوتاهی وجود دارد که شامل چند اشاره مختصر به آراء هامان در باب زبان است. البته هامان در الهیات، متافیزیک و عرفان نیز نظریات خاص خود را دارد. بسیاری از متفکران مجذوب این نوع دیدگاه‌های او بودند. برای مثال نگارنده این سطور به‌خاطر می‌آورد که استاد بزرگ و بزرگوار جناب آقای دکتر ابراهیمی دینانی به‌طور شفاهی فرمودند که در ملاقات‌هایی که با هانری کربن داشتند می‌دیدند که ایشان به هامان علاقه زیادی داشت و از او یاد می‌کرد. بعدها فهمیدم که هانری کربن برخی از رساله‌های او را ترجمه کرده است. همچنین در باب هامان به‌طور مستقل نیز نوشته‌هایی داشته و حتی کتابی هم در مورد او به رشته نگارش درآورده است. در همین رابطه دکتر داریوش شایگان در جایی نوشته‌اند که هانری کربن شیفته این نظر هامان بود که سخن گفتن ترجمه کردن است از زبان فرشتگان به زبان آدمی. در هر صورت برلین در این کتاب از اینگونه امور بحثی نکرده است زیرا با هدف او ارتباط چندانی ندارد.

علی‌رغم اهمیت فراوان هامان و با اینکه از نظر برلین ایده‌های او هنوز هم آنقدر قدرت دارند که باز هم با عقلگرایی پیکار کنند و افراد زیادی را جذب کرده و شیفته خود سازند، اما در زبان فارسی هیچ کتابی نیست که به‌طور تفصیلی به آراء و اندیشه‌های او پرداخته باشد و فقط در برخی از کتاب‌ها و تاریخ فلسفه‌ها اشاره‌های بسیار کوتاهی به هامان وجود دارد. این تنها کتابی است که به‌طور مستقل به هامان پرداخته و در مورد نظریات خاص او نسبتا به تفصیل سخن گفته است. اگر شناخت غرب مدرن و به‌خصوص غرب معاصر لازم و ضروری است، بنابراین بی هیچ شک و شبهه‌ای باید بگوییم که آشنایی با اندیشه‌های هامان نیز به همان میزان لازم و ضروی است و برای تحقق این مقصود چه منبعی بهتر از نوشته‌های آیزایا برلین یافت می‌شود!

پی نوشت:
1- مجوس (Magus) در زبان آلمانی به معنای حکیم و افسونگر است. ظاهرا از واژه فارسی مغ گرفته شده است.
2- از نظر برلین دشمن دوم روشنگری ژوزف دو مستر است که در دیگر آثار خود آراء و نظریات او را به‌خوبی واکاوی کرده است. برای مثال برلین در این دو اثر که در اختیار خوانندگان فارسی‌زبان است، دومستر را مورد نقد و بررسی جدی قرار داده است:
آیزایا برلین، سرشت تلخ بشر، ترجمه لی‌لا سازگار، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ چهارم ۱۳۹۳
3-آیزایا برلین، آزادی و خیانت به آزادی، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران: نشر ماهی، چاپ سوم ۱۳۹۱

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...