دغدغه‌‏مند آزادی، عدالت و برابری | هم‌میهن


زیگمونت باومن [Zygmunt Bauman] جامعه‌شناس و فیلسوف لهستانی‌الاصل (۲۰۱۷ـ ۱۹۲۵) زندگی پر فرازونشیبی داشت. در خانواده‌ای یهودی اما نه‌چندان مذهبی به دنیا آمد. بااین‌همه انگ یهودی‌بودن در کنار فقر خانوادگی، او را آماج تحقیر همسالانش قرار داد و بدین‌ترتیب نطفه‌ گرایش‌های انتقادی و چپ‌گرایانه در وجودش به‌بار نشست. ۱۴ ساله بود که آتش جنگ جهانی دوم شعله‌ور شد و کشور او یکی از نخستین سرزمین‌های هدف هیتلر بود. چنین بود که برای خانواده او راهی جز فرار به شوروی باقی نماند. باومن اما در روسیه به ارتش لهستانی‌های مهاجر پیوست و آن‌چنان عزمی در جنگ با آلمان‌ها از خود نشان داد که مفتخر شد به دریافت مدال شجاعت.

جامعه‌شناسانه اندیشیدن» [Thinking sociologically]

پس از جنگ نیز شکوهمندانه به زادگاهش بازگشت و در ارتش فعالیت‌اش را ادامه داد. در همین دوران البته سویه‌های ضدصهیونیستی نیز در اندیشه او نمودار شد. نقد او به جنبش صهیونیسم به‌قدری جدی بود که او را به مخالفتی قاطع با پدرش که به سفارت اسرائیل مراجعه کرده بود، واداشت. طنز ماجرا آنکه در همان سال ۱۹۵۳ که رابطه پدر و پسر شکرآب شد، باومن هم به‌دلیل یهودی‌بودن از ارتش اخراج شد.

در کنار این بحران‌ها و باورها، باومن بعد از جنگ جهانی دوم، مارکسیستی راسخ و عضو حزب کمونیست نیز بود و قصد داشت در دانشگاه ورشو جامعه‌شناسی بخواند. خواند و به استخدام همان دانشگاه هم درآمد. در حزب و دانشگاه نیز البته مانند ارتش تحمل نشد. از حزب در دهه ۱۹۶۰ کناره گرفت و در ادامه وقتی مواضع انتقادی او نسبت به نظام سیاسی لهستان که از اقمار شوروی بود، نمایان شد، از دانشگاه نیز اخراج شد.

حتی بنا به روایتی موثق، تابعیت لهستانی او نیز در جریان وقایع ۱۹۶۸ که طی آن اکثر یهودیان لهستان از کشور اخراج شدند، لغو شد تا او به‌ناچار راهی سرزمینی شود که ۱۵ سال پیش پدرش را به‌خاطر تلاش برای مهاجرت بدان‌جا نکوهیده بود؛ اسرائیل. او سه سالی آنجا ماند اما به‌دلیل اعتراضاتش به اقدامات اسرائیل در قبال فلسطینی‌ها، مجبور شد از مهاجرت دوباره. این‌بار مقصدش انگلستان بود. در دانشگاه لیدز هم مشغول به‌کار شد و اگرچه در سال ۱۹۹۰ بازنشسته شد اما همچنان، هم به‌عنوان استاد ممتاز به تدریس و پژوهش ادامه داد، هم ازقضا مهمترین آثارش را در همین دوران بازنشستگی نوشت؛ کتاب‌هایی در زمینه موضوعاتی همچون مدرنیته و هولوکاست، مدرنیته و عقلانیت، پست‌مدرنیته، مدرنیته سیال، جهانی‌شدن، مصرف‌گرایی، اخلاق و هنر ساختارشکنانه.

باومن در ایران متفکری ناشناخته‌ای نیست و برخی از کتاب‌های او مانند «اشارت‌های پست‌مدرنیته»، «مدرنیته سیال»، «عشق سیال: در باب ناپایداری پیوندهای انسانی»، «زندگی مصرف‌گرایانه»، «رتروتوپیا»، «آیا اصول اخلاقی در دنیای مصرف‌کننده شانسی دارد؟» و «آیا غنای عده‌ای اندک به سود همه ماست؟» ازجمله نوشته‌های اوست که به فارسی بازگردانده شده‌اند. بااین‌همه جای یکی از اثرگذارترین تألیفات باومن در میان این بازگردان‌های فارسی خالی بود؛ کتابی به‌نام «جامعه‌شناسانه اندیشیدن» که نخستین‌بار در سال ۱۹۹۰ نوشته شد، پرفروش هم شد و در سال ۲۰۱۹ ویراست سوم از آن نیز با مشارکت تیم می، به‌دست خوانندگان رسید.

این کتاب همانطور که از عنوان آن نیز پیداست، دیدگاه باومن را درباره موضع منحصربه‌فرد و مطلوب دانش جامعه‌شناسی روشن می‌کند و موضع نقادانه او نسبت به پدیده‌های انسانی را نشان می‌دهد. باومن در این کتاب، از جامعه‌شناسی‌ای دفاع می‌کند که در خدمت آزادی انسانی، عدالت اجتماعی و در راه کوشش برای مدیریت نابرابری باشد و دانشی که چنین غایاتی را پیگیری نکند، جامعه‌شناسی نمی‌داند.

در شکل‌گیری چنین نگرش ارزش‌مدارانه‌ای نزد باومن که شاید در دیدگاه‌های پوزیتویستی رایج در علوم، امری غریب بنماید، زندگی شخصی و تجربه‌های متنوعی که او در حیات خویش با آنها دست‌وپنجه نرم کرد، بی‌تاثیر نبود. باومن دغدغه‌های اخلاقی و انسانی خود را در جریان فعالیت علمی به حالت تعلیق درنمی‌آورد و ابایی از ابراز این پیوستگی میان باور و دانش نیز نداشت. در همین کتاب نیز می‌گوید تفکر جامعه‌شناسانه یعنی نگرش رابطه‌ای به کنش‌های انسانی و فهمی تفسیری از جهان. این یعنی ما در جامعه زاده شده‌ایم و عضو جامعه‌ای هستیم که پیش از ما وجود داشته است.

بنابراین ما در این مناسبات ساخته و پرداخته شده‌ایم و تجارب ما متاثر از ساختارهای اجتماعی هستد. به‌بیانی‌دیگر ما وابسته به دیگرانیم و طرز نگاه‌مان به خودمان به میانجی این مناسبات شکل می‌گیرد. با این تفاسیر از نظر باومن جامعه‌شناسی دانشی تاملی و بازاندیشانه است که در عین تلاش برای شناخت ساختارها و محدودیت‌ها، به فردیت‌ها و امکانات نیز می‌اندیشد. بنابراین به‌زعم باومن، جامعه‌شناسی در مقام یک حرفه مستلزم «ترکیبی متعادل از اعتمادبه‌نفس و فروتنی است. همچنین جامعه‌شناسی مستلزم قدری شهامت است»، زیرا «تفسیر تجارب انسانی پیشه و زندگی‌ای نیست که بخواهم به افراد دمدمی‌مزاج توصیه کنم».

یکی از کسانی که ازنظر باومن توانسته است به تعادل موردنظر او در جامعه‌شناسانه اندیشیدن برسد و فاصله میان فهم جامعه‌شناختی و عمل اجتماعی را بردارد، پیر بوردیو است که باومن با ستایش از او، موفقیت‌اش را در کمرنگ‌کردن مرزهای نظر و عمل، مهم قلمداد می‌کند و می‌گوید که بوردیو در عین تعهد علمی، هم توانست مرزهای بین حوزه عمومی و خصوصی را درنوردد، هم از درگیری با موضوعات فردی و اجتماعی پرهیز نداشت.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...