اسارت‌های انسانی | الف


در سال ۱۸۵۴ هنری دیوید ثورو نویسنده‌ی آمریکایی، برای نخستین بار نگاهی جدید به مسأله‌ی محیط زیست، طبیعت و دیگر موجودات انداخت و آن را در کتاب معروف خود با عنوان «والدن یا زندگی در جنگل» به مخاطبان خود معرفی کرد. اگرچه این اثر و دو اثر منسجم دیگر وی رنگ و لعاب کمتری از یک رمان با معیارهای داستانی دارند و بیشتر شرح سفرها و تجارب وی هستند، اما تاثیری که مقالات و نوشته‌های ثورو بر جنبش زاده شده‌ی آنارکوپریمیتیویسم داشت، جای هیچ شکی را باقی نمی‌گذارد که او از اصلی‌ترین پیشگامان این مسیر است.

دانیل کوئین [Daniel Quinn] اسماعیل» [Ishmael]

آثار این نویسنده و متفکر جنجال برانگیز پس از مرگ وی به دست دوستدارانش چاپ شدند. نهال جوان این جنبش از نیمه‌ی قرن نوزدهم و در آمریکای شمالی به دست تفکرات تحلیلگرانه و موشکافانه‌ی هنری دیوید ثورو در احوالات زندگی مردمان این منطقه و شتاب سریع آنها به سوی مصرفگرایی و ماتریالیسم -که پدیده‌ای طبیعی پس از جنگ داخلی آمریکا به شمار می‌رفت- آبیاری شد.

آنارشیسم و واگرایی قانونی، عمل به ندای وجدان تحت هر شرایطی و در خدمت عمل صادقانه بودن، چیز تازه‌ای در هیچ اجتماعی نیست. رویارویی و تقابل با یک امر غلط، هر چند آیینی چند هزار ساله، شجاعتی می‌خواهد که شاید در جامعه‌ی آن زمان آمریکا به بهای سنگینی تمام می‌شده. برده داری رایج و برتری بی چون و چرای انسان سفید به تمام موجودات، حتی اگر مطابق با قانون اساسی یک کشور هم باشند، برای وجدان بیدار و آگاه ثورو اموری غیر قابل هضم و مماشات‌گرانه به حساب می‌آمدند. وی که از پیشگامان اکولوژیسم و به خصوص آنارکوپریمیتیویسم است، پا را از حد معضلات بشری فراتر گذاشت و ایده‌ی مقاومت در برابر پیشرفتهای به اصطلاح متمدنانه‌ی همین انسان و ردّ ماتریالیسم و مصرفگرایی فزاینده‌ی رایج در جامعه‌ی آمریکایی میانه‌ی قرن نوزدهم را دستمایه‌ی خلق آثار و مقالات جنجال برانگیز خود نمود.

۱۳۷ سال بعد، دانیل کوئین [Daniel Quinn] که از تاثیرگذارترین چهره‌های جنبش حمایت از محیط زیست، ساده‌گرایی و آنارکوپریمیتیویسم است در اثر خود به نام «اسماعیل» [Ishmael] تلاش کرد تا مخاطب خود را با سوالات کلیدی حیات و ادامه‌ی صلح آمیز آن برای بشر درگیر نماید. تلاشی که به خوبی نمایانگر ضعفها و کاستی‌های نوع بشر امروزی در قبال امانتی است که از جانب خدایان به وی اعطا شده. شاید خود موضوع کتاب بالذات برای خیلی از خوانندگان فاقد کشش و نقاط اوج و فرود حاکم بر داستانهای درام یا جنایی یا ... باشد اما تکنیکهای به کار رفته در طول داستان، چاشنی‌های زیادی به درونمایه‌ی آن زده و در لحظاتی از خوانش، حتی خواننده را میخکوب می‌نماید. عریانی حقایق گفته شده در کتاب، گاه عرق شرم بر چهره‌ی ما می‌نشاند و گاه انسان را در اضطراری دائم و شدید برای نجات دنیا در همان لحظه و با تمام قدرت نگاه می‌دارد.

آن چه از آغاز ذهن خواننده را معطوف به خود می‌کند عنوان کتاب است. «اسماعیل» {در این کتاب} نه موجودی‌ست الهی و نه متعلق به هیچ دین و مذهبی. او موجودی (یک گوریل) محبوس در اتاقی شیشه‌ای‌ست، حکم بیدارکننده‌ی وجدان خوابیده‌ی انسان را دارد. انتخاب نام اسماعیل را قطعا می‌توان به پیشینه‌ی انجیلی آن نسبت داد که برگرفته از نام اسماعیل پسر ابراهیم خلیل است. پسری که قرار شد از پدر خود جدا شده و دور بماند. وجه تشابه این دو در دورماندگی و اسارت است.

قهرمان کتاب که از طبیعت خود به دور مانده و در اتاقی شیشه‌ای در ابتدا و سپس به شکلی کاملا کلاسیک در یک قفس توسط انسان به اسارت گرفته شده. پروتاگونیست داستان نیز فردی بی نام انتخاب شده و کویین با استفاده از آرزوی برآورده نشده‌ی وی برای نجات جهان، خواننده را دعوت به همذات پنداری با او که اول شخص نیز هست می‌نماید. بنابراین می‌بینیم که کویین با به خدمت گرفتن نام اسماعیل برای یک گوریل و دمیدن روح انسان به کالبد وی از یک سو و بی نام رها کردن راوی از سوی دیگر به شکلی خودبخودی از همان ابتدا تکلیف خواننده را با سمت و سوی محوریت کتاب روشن می‌کند.

شاید بتوان این احتمال را داد که اگر بجای یک گوریل، انسانی در حال ارائه‌ی این اطلاعات و منطق در داستان بود، موفقیت اثر تا به این اندازه نمی‌بود. اینکه داستان خلقت و هدف از انجام آن چه بوده و هست را یک غیرانسان بازگو کند -آن هم با انبوه اطلاعات درباره‌ی اجتماع، فلسفه، تاریخ، ادیان و ... و سپس همین امر در قالب کهن الگوی معلم-شاگرد در جریان داستان ظاهر شود، تاثیر بسزایی در پویا نمودن عقاید راکدی دارد که تکنیک دیگری نمی‌توانست بار این وظیفه را به دوش بکشد. بنابراین بشری که همیشه در قالب این الگو جایگاه معلم را داشته، چه برای حیوانات و چه برای همنوعان خود، حالا خود سوژه‌ی تعلیم و تربیتی است که با استمداد از اساطیر و داستانهای فرضی و تاریخچه‌ی خود انسان، قدم به قدم تمام زیرساختهای سنتی فرهنگ ما را زیر سوال می‌برد تا آنجا که پس از رفع ابهامات و کژتابی‌های تربیت فرهنگ ما در تمام قرون و اعصار از پیشِ روی ما، خود انسان تاثیری را که این فرهنگ بر فروپاشی اجتماعات بشری در مقیاس جهانی می‌گذارد به عینه می‌بیند.

درونمایه‌ی اسارت اسماعیل و جنگ بی پایان بشر با تمام اجزاء حیات در طول هزاران سال و همراهی این دو عنصر با پیشبرد بحثها به روش سقراطی که شامل طرح سوالات هدایت کننده و استنتاجی است، بافتی یکدست و قدم به قدم از داستان خلقت انسان و اشتباهات جبران ناپذیر وی در طی این زمان، روبروی خواننده قرار می‌دهد. آیا تکوین بیولوژیکی موجودات، تنها برای رسیدن به یک نقطه‌ی اوج بود تا به مفهومی به نام انسان منتهی می‌گردد؟

پرسش کلیدی «چگونه چیزها به این صورت درآمد؟» و پاسخ تازه نفس دانیل کویین به آن، علاوه بر بردن جایزه‌ی ادبی «ترنر تومادو فلوشیپ» در سال ۱۹۹۱، لرزشی بر اندام پوسیده‌ی بنیانهای فکری ما درباره‌ی خوب و بد و درست و غلط می‌اندازد. بنابراین، خواندن این کتاب و دل دادن به آن شجاعت می‌خواهد.

در پایان، چکیده‌ی مفهوم اصلی «اسماعیل» را می‌توان در کلام ساده‌ی هنری دیوید ثورو یافت؛ «اگر انسانی تنها برای عشق خود به جنگل، نیمی از روز را صرف قدم زدن در طبیعت بنماید، به او انگ عاطل بودن می‌زنند. اما اگر یک روز کامل خود را به قطع کردن درختان و عریان نمودن زمین، آن هم زودتر از موعد خود، بپردازد از او به عنوان فردی سازنده و مفید یاد می‌شود.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...