دنیا تضاد عجیبی دارد | اعتماد

مجموعه داستان «یاس امین‌الدوله» نوشته سمیه کاظمی‌ حسنوند را انتشارات ورا به چاپ رسانده و به تازگی چاپ دوم آن راهی بازار کتاب شده است. داستان‌های این مجموعه عبارتند از: سنجد و تاتوره، من جاناتان مرغ دریایی نیستم، قند عسل، چلچله‌ای با بال‌های ابریشمی، گل و مرغ، ماه مشتعل، یاس امین‌الدوله، کت قرمز، گالری خیابان جردن و شاندیز!

یاس امین‌الدوله سمیه کاظمی‌ حسنوند

در یکی از داستان‌های این مجموعه با عنوان یاس ‌امین‌الدوله، راوی از کره جغرافیایی چوبی در ویترین کتابفروشی سخن به میان آورده است، جایی در داستان می‌گوید: دنیا تضاد عجیبی دارد، در عین حال که خیلی بزرگ و وسیع است، به همان اندازه کوچک و مختصر است... و بعد مخاطب با یک جمله کلیدی دیگر مواجه می‌شود و آن اینکه، ببین چطور سروته دنیا را هم آورده‌اند و روی یک کره، اندازه یک هندوانه جایش داده‌اند. می‌توان گفت همین الگو، ما را با یک دنیای مینیمالیستی طرف می‌کند؛ دنیای مینیمالیستی که حدود و اندازه میدان مبارزه افراد به یک کوچه با یک در آبی نفتی که شکافش را جوش زده‌‌اند، ختم می‌شود. از طرف دیگر ما در این داستان، با دو کره مواجه هستیم، یکی کره چوبی و دیگری کره‌ای اندامی یا گوشتی که بیش از هر چیز تداعی‌کننده سر انسان است.

در ابتدای داستان سر راوی حکم این کره را دارد. خط مستقیم نگاه بازجو هم حکم پایه آن را پیدا می‌کند. این کره سعی می‌کند بر اساس مقتضیات خود رفتار کند، همان‌طور که راوی در سیر زمان به گردش می‌پردازد. البته خیلی محدود! و به کره دیگر که همان کره چوبی باشد و شاید نمادی از چوبه دار ختم می‌شود. ایرادی که می‌توان بر این نوع گردش وارد آورد، این است که راوی برخلاف ذات کره رفتار می‌کند، یعنی اینکه در یک خط لغزان ماتیک روی آینه جیبی در یک کیف دستی محدود می‌شود. چرا؟ چون مبارزه قرار است یک خط مستقیم منظم باشد، حفره داستان یا جهان‌بینی مبارزه توده دقیقا اینجاست که شکل می‌گیرد و آن اینکه اگر قرار بر تقلیل آدمی ‌باشد، پس انسان چیست؟  در این مجموعه داستان، نقش حیوانات هم پررنگ است.

کنراد لورنتس در کتاب «انگشتر حضرت ‌سلیمان» می‌گوید: حیواناتی که نباید برای خرید انتخاب شوند دو دسته‌اند: آنهایی که نمی‌توانند با شما زندگی کنند و دیگر گروهی که شما قادر به زندگی با آنها نیستید و ادامه می‌دهد آنچه باقی می‌ماند موجوداتی‌اند که نه خیلی ظریف هستند و نه خیلی مزاحم، حیواناتی که جذاب نیستند و لذت مصاحبت‌شان به هزینه نگهداری‌شان نمی‌ارزد و یکی از این‌گونه‌ها را لاک‌پشت‌ها می‌داند. آنچه با ورود لاک‌پشت به خانه مسعود و نیلوفر در داستان «من‌ جاناتان ‌مرغ‌ دریایی ‌نیستم» در مجموعه ‌داستان یاس‌ امین‌الدوله اتفاق می‌افتد، فاش‌ شدن رابطه مسعود و نیلوفر است: اول اینکه این دو دیگر از مصاحبت با هم لذت نمی‌برند؛ دوم فاش‌ شدن وضعیت توامان سیاه‌ و سفید مسعود در رابطه زناشویی‌شان است جایی که لاک‌پشت، مسعود را شکل یک گورخر می‌بیند که رنگ عوض می‌کند؛ سوم جدا کردن نیلوفر از بلندپروازی و سقوط او به دام همنوعان خود، چراکه به جای مرغ دریایی، به او لاک‌پشت هدیه می‌شود. در خوانش دوم از این داستان ما باید به دنبال قاتل باشیم. قاتل کیست؟ مسعود؟ نیلوفر؟ جاناتان ‌مرغ ‌دریایی؟ یا لاک‌پشت؟ لاک‌پشت. چرا؟ اگر قائل به این گفته «ژاک‌دریدا» باشیم که می‌گوید حیوان به ما نگاه می‌کند و ما در مقابلش برهنه‌ایم، شاید اندیشه از اینجا آغاز می‌شود. نیلوفر با ورود لاک‌پشت تازه فهمیده که باید سرش را از لاک رابطه خودش و مسعود بیرون بیاورد و این همراه می‌شود با نگریستن از چشم تازه‌ای به جهان پیرامونش!

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...