آرزوهایت سبز خواهند شد | ایبنا


رشد یک دانه فرآیند شگفت‌انگیزی است. وقتی آن را در دل خاک می‌کاری انگار که موجود خسته‌ای را دفن کرده‌ای که می‌خواهد تا ابد بخوابد؛ اما دانه آرزوهای بزرگی بیرون از خاک دارد و همین آرزوها او را زیر خاک زنده نگه می‌دارد. پس او، از دور و بر خود، هر چیزی را که نیاز دارد جذب می‌کند و سر از خاک بیرون می‌آورد. مثل این است که بر غم و اندوهی که بر او مسلط شده، چیره می‌شود و از بین همه آن تاریکی‌ها به سوی نور حرکت کند؛ اما چه چیزی دانه را زنده می‌کند؟ نیرویی که در درون اوست و یادآوری می‌کند که او فقط یک دانه نیست، می‌تواند خیلی بیشتر از یک دانه باشد.

خلاصه رمان دانه کریل لوئیس [Caryl Lewis]

ما آدم‌ها با انبوهی از مشکلات محاصره شده‌ایم. گاهی از محاصره خاک‌هایی که دور و برمان است، آن‌قدر به ستوه می‌آییم که یادمان می‌رود قرار بوده چیز دیگری باشیم؛ ولی یادمان باشد نوری هست، نوری از آرزو که می‌تواند از ما چیز دیگری بسازد.

در رمان «دانه» [Seed]، مارتی درگیر وقایع زندگی‌اش است. مادرش حال خوبی ندارد و خانه را آنقدر شلوغ کرده که او حتی نمی‌تواند یکی از دوستانش را به خانه بیاورد. این پسر همیشه نگران مادر است و اینکه آیا شرایط خانه برای نگهداری از او تأیید می‌شود یا نه. گریسی هم درگیر مشکلاتی است و نمی‌تواند خیلی راحت با بقیه دوست شود؛ همه به سمعکی که توی گوشش است، نگاه می‌کنند. پدرش زیادی درگیر کارش شده و یادش رفته که اصلا با او صحبت کند. مارتی و گریسی در این مسیر تنها هستند تا سروکله دانه پیدا می‌شود؛ دانه هدیه‌ای است از طرف پدربزرگ مارتی. پدربزرگی که همیشه پر از آرزو و تلاش است. دانه کم‌کم به یک کدوی کوچک تبدیل می‌شود؛ اما این کدوی کوچک نمی‌تواند آنها را به آرزویشان برساند. آنها یک کدوی بزرگ می‌خواهند که با آن به سفر بروند؛ درست مثل کدوی داستان پیرزن و کدو قلقله‌زن.

کدو باید بزرگ و بزرگ شود تا جایی برای نشستن، نصب موتور و زدن یک دکل کوچک داشته باشد. این کدو قرار است به آب انداخته شود و مارتی و پدربزرگ و گریسی را تا برج ایفل ببرد؛ اما یک جایی رشد کدو متوقف می‌شود. همفکری‌ها فایده‌ای ندارد و کدو در همان اندازه می‌ماند. چه چیزی به کدو انرژی رشد دوباره می‌دهد؟ آرزوها. همان چیزی که اگر نباشد ما هم متوقف می‌شویم. سن و سال هم ندارد و نمی‌توان برایش محدودیتی قائل شد.

اینجاست که آرزوهای مردم هم به کمک می‌آید. کدو تبدیل می‌شود به شنونده صبوری برای آرزوهای همه و از این آرزوها انرژی می‌گیرد. رشد می‌کند و تبدیل به کدوی بزرگی می‌شود که آماده قایق شدن است.
یکی از کسانی که با این کدو آرزوی قدیمی‌اش زنده می‌شود، راننده ماشین حمل شیر است. او قرار است قایق کدویی را تا بندر حمل کند و حتی ماشینش را در دریا غرق می‌کند تا کدوی آرزوها بتواند آرزوی عده دیگری را برآورده کند. اما چرا؟ چون یادش افتاده آرزویش چه بوده، او حالا می‌خواهد به کالج برگردد و یک پرستار شود.

در کنار همه این آرزوها، خانواده هم حضور دارد، مادر مارتی و پدر گریسی که هر دو دچار غفلت شده‌اند و برای برگشت پیش بچه‌هایشان به کمک احتیاج دارند. مادر مارتی کمکی از جنس مشاوره و پدر گریسی کمکی از جنس پدربزرگ مارتی می‌خواهد.

کتاب «دانه» یک یادآوری است: هم برای نوجوانان و هم برای بزرگسالان. به بزرگسالان یادآوری می‌کند که آرزوهایی داشته‌اند و باید دوباره آنها را به یاد آورند. هیچ‌وقت برای رسیدن به آنها دیر نیست و به نوجوانان نشان می‌دهد که آرزوها خیلی قدرتمندند. آنقدر که می‌توانند دل مشکلات را بشکافند، جوانه بزنند و رشد کنند و تبدیل به یک قایق کدویی شوند.

نشر افق رمان «دانه» نوشته کریل لوئیس [Caryl Lewis] را با ترجمه شقایق قندهاری منتشر کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...