پاریس از نمای نزدیک | شهرآرا


«پاریس فرانسه» [Paris France] خاطراتی است که توسط گرترود استاین [Gertrude Stein] نوشته شده و در سال 1940 منتشر شده است. نویسنده متولد آمریکا (1874) است که در ۱۹۰۲ به فرانسه مهاجرت کرده و تا پایان عمرش (27 جولای 1946) در این کشور ساکن می‌شود. او در این کتاب از نگاه یک آمریکایی که به این کشور مهاجرت کرده است حال و هوای فرهنگ و مردم فرانسه را روایت می‌کند.

خلاصه پاریس فرانسه» [Paris France] خاطرات گرترود استاین [Gertrude Stein]

نویسنده درباره دلیل مهاجرت خود به فرانسه می‌گوید که نویسنده‌ها چاره‌ای ندارند جز اینکه دو کشور داشته باشند، یکی کشوری است که به آن تعلق دارند و دیگری کشوری که واقعا در آن زندگی می‌کنند. دومی رمانتیک است. او می‌گوید برای انگلیسی‌ها در عصر ویکتوریا، ایتالیا چنین کشوری بوده و برای آمریکایی‌ها در اواسط قرن نوزدهم، انگلیس چنین وضعی را داشته است. اکنون و برای نسل او فرانسه همین حکم را دارد. نویسنده با اشاره به علاقه فرانسوی‌ها به هنر و ادبیات می‌گوید وقتی هنر و ادبیات خاص کشوری شاداب و قبراق باشد، آن کشور رو به افول و انحطاط نمی‌رود.

درواقع هیچ نبضی به‌اندازه ادبیات نشان دهنده حیات روحی یک کشور نیست. برای همین او می‌گوید که آلمان از سال 1870تا 1939 که جنگ جهانی دوم شروع می‌شود، اصلا هنر نداشته است. او در این باره می‌نویسد: «ملتی که در آن هنر پیدا نمی‌شود، بدانید که یک جای کار می‌لنگد.» یکی از نکات جالب کتاب، روایت گرترود استاین از تحول آشپزی در فرانسه است. به گفته نویسنده، آشپزی فرانسوی ریشه در آشپزی لاتین رمی، ایتالیا و اسپانیا دارد، اما با همه این‌ها فرانسوی‌ها هر چند عناصری را از آن‌ها گرفته‌اند، در نهایت آن‌ها را با تغییراتی که ایجاد کرده‌اند از خود کرده و سبک آشپزی فرانسوی را پایه گذاری کرده‌اند. درواقع نویسنده در قالب آشپزی، روایتی از شیوه برخورد فرانسوی‌ها با فرهنگ‌های دیگر بیان کرده و نشان داده است که فرانسوی‌ها اگر عناصری از دیگر فرهنگ‌ها نیز جذب کنند، چگونه آن را درونی سازی می‌کنند.

در جای دیگری از کتاب نویسنده به حیوان خانگی‌اش اشاره می‌کند که مرده و وقتی می‌خواهد حیوان جدیدی خریداری کند، برخلاف اسپانیایی‌ها که تأکید دارند حیوانی بخرد که شباهتی به حیوان مرده‌اش نداشته باشد، فرانسوی‌ها به او توصیه می‌کنند که حیوانی با شباهت زیاد به حیوان مرده‌اش خریداری کند و همان اسم را بر روی آن بگذارد. درواقع مقصود نویسنده در اینجا همانی است که در چند جای کتاب اشاره کرده و آن، تعلق فرانسوی‌ها به سنت است. او نشان می‌دهد که فرانسوی‌ها دل بسته سنت‌هایشان هستند و حتی در توضیح این مسئله، تحولات عصر ناپلئون را دوره‌ای استثنایی در تاریخ فرانسه می‌داند.

همچنین نویسنده به سرخوردگی بخشی از فرانسوی‌ها از جمهوری سوم هم در کتاب اشاره می‌کند. جمهوری سوم به حکومت فرانسه بین ۴سپتامبر۱۸۷۰ (فروپاشی امپراتوری دوم فرانسه طی جنگ فرانسه و پروس) و ۱۰ژوئیه۱۹۴۰ (سقوط فرانسه در جنگ جهانی دوم که به تشکیل فرانسه ویشی منجر شد) اشاره می‌کند. نویسنده می‌گوید که در گذشته فرانسوی‌ها فکر می‌کردند که این پادشاهان هستند که سبب فلاکت آن‌ها شده‌اند، اما اکنون دموکراسی نشان داده که آنچه شیطانی است، کله گنده‌ها هستند. همه کله گنده‌ها طمع پول و قدرت دارند، آن‌ها جاه طلب هستند. او می‌گوید: «مردم از بریدن سر کله گنده‌ها می‌گویند اما حالا می‌بینیم که باز کله گنده‌های دیگری خواهند بود و همه شبیه هم خواهند بود.» نویسنده از علاقه فرانسوی‌ها به مد هم می‌گوید. اینکه این تعلق به مد چه نسبتی به فرانسوی‌های دل بسته سنت‌ها دارد. به گفته نویسنده مد در فرانسه روشی است برای مردان و زنان تا فصل‌های خودشان را بسازند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...