آینده نامطمئن جهان | سازندگی


«غرق شدن تمدن‌ها» [Le naufrage des civilisations] مجموعه‌جستارهای تحلیل‌برانگیز و خشم‌برانگیزی است بر این‌که چه دارد بر سرِ زندگیِ ما در جهان می‌آید؛ این کتاب، به فاصله کمی بعد از انفجارِ عظیمی که در زادگاه امین معلوف [Amin Maalouf]، بیروت، در آگوست رخ داد، منتشر شد؛ رویدادی هولناک که به‌خاطره تلخی، حاصل بی‌کفایتیِ نه‌فقط لبنان بلکه کل خاورمیانه و البته سراسر دنیا در اوایل قرن بیست‌ویکم، تبدیل شد.

غرق شدن تمدن‌ها» [Le naufrage des civilisations]  امین معلوف [Amin Maalouf]

این کتاب برنده جایزه معتبر ادبی اژوردویی شد؛ این جایزه به کتابی تعلق می‌گیرد که سند تاریخی، فلسفی یا سیاسی درباره دوران معاصر باشد.

امین معلوف رمان‌نویس و روزنامه‌نگار برجسته لبنانی است که دهه‌ها است در فرانسه زندگی می‌کند و بیشتر به زبان فرانسه می‌نویسد تا عربی. او یکی از اعضای فرهنگستان فرانسه به‌شمار می‌آید و جایزه ادبی گنکور را نیز از آن خود کرده است. به‌رغم چندین دهه زندگی در فرانسه، سال‌های اولیه زندگی وی، سال‌هایی که با لبنان و مصر، سرزمین مادری‌اش و جایی‌که دوران کودکی‌اش را در آن گذرانده عجین هستند؛ الهام‌بخش وی بوده‌ و تاثیر عمیقی بر آثارش داشته‌‌اند.

«غرق‌شدن تمدن‌ها»ی معلوف دربرگیرنده موجی از حوادث است که با تاریخ مختصر، کوتاه و بخصوصی اما جالب‌توجهی از سرزمینی شروع می‌شود که او از آن با نام «شامات» (منطقه‌ای در جنوب غرب آسیا؛ دربرگیرنده کشورهای امروزین سوریه، اردن، لبنان، فلسطین، قبرس، بخش‌هایی از جنوب ترکیه و شرق مصر) یاد می‌کند، نامی که خاستگاه آن به اروپا برمی‌گردد. اروپایی‌ها شامات را به‌عنوان مهد تمدن منطقه می‌دانستند که تحت‌تاثیر جنگ‌های صلیبی، تمام چهارصد سال امپراتوری عثمانی، جنگ جهانی اول و رویدادهای تاریخی مابعد قرار می‌گیرد. معلوف در این‌باره می‌گوید: «همه‌چیز از سرزمین آباواجدادی من شروع شد و کم‌کم بر تمام دنیا سایه افکند.»

دوران حکومت جمال عبد‌الناصر حکمران مقتدر قاهره/مصر، بحران سوئز در سال 1956، پیروزی اسرائیل در جنگ سال 1967 «زمانی که ناامیدی در جهان عرب‌ متولد شد» و انقلاب ایران در سال 1979 که همگی نقاط عطفی در سیاست جغرافیای خاورمیانه محسوب می‌شوند. معلوف در کتاب خود با نثری روان و تاثیرگذار به تفسیر این رویدادهای تاریخی عصر خویش به‌منظور دعوت به اندیشیدن درباره رابطه هویت، مذهب، فرهنگ و قدرت می‌پردازد و در انتها نتیجه‌گیری تندوتیزی از آن را ارائه ‌می‌دهد.

اندکی پیش از تولد معلوف در سال 1949، بنیان‌گذار اخوان‌المسلمین، حسن‌البنا، منادی مبارزه میان دیکتاتورها و اسلام‌گرایان که تا به امروز هم ادامه دارد، در سوئز کشته می‌شود. معلوف برای دنیایی که از بین رفته احساس نوستالژیک می‌کند: اُم‌کلثوم، خواننده مشهور مصر، کنستانتین پ. کاوافی، شاعر و روزنامه‌نگار یونانی متولد مصر با تابعیت بریتانیایی و گروپی شیرینی‌یپز پرآوازه قاهره که همگی برای او یادآوار یک بهشت لیبرال جهانی با نام مصر بودند.

معلوف لبنان را در آغاز جنگ داخلی 1975 ترک می‌کند. او می‌گوید: «درست مثل این است که زمین‌لرزه‌ای ذهنی شدیدی در همه جهان رخداده باشد، زمین‌لرزه‌ای که مرکز آن زادگاه من بوده و به دلیل آن که من در خط گسل این زمین لرزه به‌دنیا آمده‌ام تلاش می‌کنم بفهم چطور این زمین‌لرزه اتفاق افتاده و چرا پس‌لرزه‌های آن با چنین نتیجه اسفباری که برای همه ما آشناست به سراسر دنیا گسترش یافته‌ است.»

سوای رویدادهای تاریخی خاورمیانه، معلوف سال 1979 را نشانی در دفتر بزرگ زمان برمی‌شمارد. سالی که مارگارت تاچر در بریتانیا به نخست‌وزیری رسید و رونالد ریگان رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده آمریکا را تحت نفوذ خود قرار داد و یک زوج سیاسی را تشکیل دادند. در دو سوی آتلانتیک این ترکیب به کاهش مداخله دولت، بهبود اقتصاد بازار آزاد و افزایش نابرابری اجتماعی منجر شد، سال پیش از آن دنگ شیائوپینگ تصدی دبیر کل حزب کمونیست چین را به عهده گرفت و پاپ ژان پل دوم رهبر کلیسای کاتولیک شد. تهاجم شوروی به افغانستان دیگر رخداد تاریخی برجسته عصر معلوف بود و ایالات متحده آمریکا از آن در جهت جنگ خود در خاورمیانه بهره‌برداری کرد که منجر به شکست اتحاد جماهیر شوروی و ظهورگروه افراط‌گرایی جهاد به رهبری جوانی با نام عثمان بن لادن شد.

در «غرق‌شدن تمدن‌ها» تجربه‌ای شخصی با زندگی شخصی معلوف درهم می‌آمیزد: او در جوانی برای روزنامه برجسته لبنانی «النهار» کار می‌کند و بعدها ویراستار و سردبیر مجله ژون‌آفریک می‌شود. معلوف با گاندی شاهد کودتای اتیوپی در سال 1974، سقوط سایگون پایتخت اتیوپی در سال 1975مصاحبه می‌کند. او در جایگاه روزنامه‌نگار روح‌الله خمینی را از پاریس تا تهران همراهی می‌کند.

معلوف در کتاب خود در انعکاس رویداده‌های دهه‌های اخیر، به مسائلی نظیر گرم‌شدن زمین، تغییرات فناورانه از جمله انقلاب دیجیتالی و رباتیک می‌پردازد که در مجموع و به احتمال قوی می‌توانند منجر به از بین‌بردن میلیون‌ها شغل شوند –چالش‌های اقتصادی و اجتماعی بغرنج. او بنیان‌ سیاست‌ تکه‌پاره‌شدن هویتی را با برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا)- که دربرگیرنده پوپولیسم و شکست طرح اروپا (اشاره تجزیه‌طلبی اسکاتلند و کاتولونیا) است، مرتبط می‌داند. از بین‌رفتن اعتبار و قابلیت اعتماد در آمریکا که در دوره آشفته ترامپ شتاب بیشتری به خود گرفت و گذشته از آن حکومت جهانی، که در غالب سازمان ملل متحد تجسم یافته‌ است و دستخوش دگرگونی بزرگی شده‌ است، دیگر موضوعاتی هستند که ذهن معلوف را به خود مشغول کرده‌اند.

معلوف در کتابش به‌کرات به خط گسل یعنی همان شامات اشاره و خوشبختانه از آن نتیجه‌گیری جهانی می‌کند: «هیچ‌کدام از مسافران کشتی درواقع در عصر حاضر مردمان نمی‌توانند این حقیقت را نادیده بگیرند که توده یخ شناوری در مسیر ما قرار دارد که باید به هر قیمتی که شده از آن دوری کنیم.» این موج حوادث تفسیری ناراحت‌کننده و عمیق و روشن از تاریخ اخیر جهان و آینده نامطمئن ما است. معلوف از همین زاویه درمورد اینکه چطور تمدن‌ها در طی قرن بیستم از یکدیگر فاصله گرفته‌اند و عدم همبستگی در عصر حاضر برای پرداختن به تهدیدات جهانی برای نوع بشر می‌نویسد.

این کتاب با ترجمه عبدالحسین نیک‌گهر در نشر فرهنگ معاصر منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...