هوشمندانه و پر رمز و راز | الف


کیمبر لی بل [Kimberly Belle] متولد ۲۰ فوریه ۱۹۶۸، رمان‌نویس معروف آمریکایی است. او در کینگزپورت تنسی رشد کرده و از کالج اَگنس‌اِسکات فارغ‌التحصیل شده است. وی پیش از روی‌آوردن به نویسندگی، مشغول بازاریابی و جذب سرمایه برای سازمان مسکن بشر، وای‌دبلیو‌سی‌ای، بنیاد انی‌ای‌کیسی و مؤسسه یونایتدوِی بوده است. «آخرین نفس»، «افراد مورد اعتماد ما»، «سه روز گم‌شدن»، «زن عزیزم» و «غریبه‌ای در دریاچه» از آثار بل هستند اما او با رمان «ازدواج دروغین» [The marriage lie] (۲۰۱۷) معروف شد. این کتاب در لیست پرفروش‌های یواِس‌اِی‌تودِی، روزنامه سراسری آمریکا، وال‌استریت‌ژورنال، یکی از مهم‌ترین و پرنفوذترین روزنامه‌های اقتصادی- سیاسی جهان و روزنامۀ کانادایی گلوب‌اَند‌میل قرار گرفت. این کتاب رتبه اول فهرست پرفروش‌های برنامه‌های صوتی آی‌تونز‌یوکِی را به دست آورد و در بخش بهترین اثر مرموز و تریلر شبکه اجتماعی کتاب گودریدز، به مرحلۀ نیمه‌نهایی رسید.

کیمبر لی بل [Kimberly Belle] ازدواج دروغین» [The marriage lie]

ماجرای رمان «ازدواج دروغین» از این قرار است که هفت سال از ازدواج و زندگی بی‌ عیب و نقص آیریس و ویل گذشته و همه چیز به خوبی و خوشی پیش می‎رود. اما یک ‎روز صبح، ویل برای سفری کاری به فلوریدا می‌رود و این روز همان روزی است که آیریس آن را پایان خوشبختی خودش می‌پندارد. هواپیمایی که به مقصد سیاتل در حال پرواز است، سقوط می‌کند و تمام سرنشینان آن کشته می‌شوند. طبق گزارش سازمان خطوط هوایی، نام ویل نیز در فهرست مسافران این پرواز بوده است. آیریس مات و مبهوت و در این اندیشه باقی می‌ماند که چرا ویل دربارۀ سفرش به او دروغ گفته و علاوه بر این ممکن است در زندگی چه دروغ‌های دیگری به او گفته باشد؟

«ازدواج دروغین» داستان رازآلود و هوشمندانه‌ای دارد که خواننده را به سفری پرهیجان می‌برد. نویسنده برای نگارش قصۀ خود از تعلیقی پیچیده استفاده کرده که برای طرفداران داستان‌های مرموز خانوادگی جذاب است. مردی در شرایطی ‏اسرارآمیز به مرگ و نیستی می‌رسد و زنش مصمم می‌شود حقیقت را درباره فردی که عمری عاشقش بوده، کشف کند. به نظر می‌رسد ‏نوشتن چنین سوژه‎ای به هر روش دیگری غیر از آنچه بل در این رمان به رشتۀ تحریر درآورده، حق داستان را اَدا نمی‌کرده است، اما تجربه وی در نگارش داستان‌های ‏زنانه باعث شده بتواند این موضوع را با روندی عادی که احساسات در آن نقش مهمی دارد، به این رمان تبدیل کند. قرار نیست یک نویسنده با نوشته‌اش زندگی را به هم بریزد یا همه چیز را تغییر دهد، اما او می‌تواند با همین شیوه، ایجاد تعادل و توازن در زندگی را آموزش دهد. تعلیق مناسب‌ترین ابزار برای نویسنده و مهم‌ترین نقطه اشتراک زندگی با داستان‌نویسی محسوب می‌شود که کیمبرلی بل در سرتاسر رمانش از آن به خوبی بهره گرفته است. در واقع کاری که او انجام داده این است که توانایی تغییر زندگی عادی شخصیت‌هایش را داشته و به این ترتیب توانسته به دیگران پیام بدهد که چگونه تغییر کنند.

آنچه نویسنده دربارۀ تصورات آیریس از چراییِ دروغ‌گویی همسرش به او نوشته است، در شیوۀ واکنش وی به این رویداد قابل توجه و تأمل است. بعد از سقوط، آیریس متوجه می‌شود که شوهرش رازهای بسیاری را از او مخفی کرده است. او شوهر خود را در شرایطی مشکوک گم می‌کند و همزمان دچار سوگ و اندوه و سردرگمی ‏و همچنین حس خیانت می‌شود. اینجاست که احساسات پیچیدۀ او موجب تصمیم‌های بعدی و رفتارهای ناشی از آن می‎شود. احساسات و رفتارهایی درهم تنیده که یکی بدون دیگری نمی‌توانند وجود داشته باشند: «تمام شب، خواب دیدم جای ویل هستم، در میان ابرها در هواپیما. کمربندم را بسته‌ام. ناگهان از آسمان پایین می‌افتم. هواپیما کج می‌شود و می‌چرخد. صدای جیغ موتورهایش به اندازه‌ی جیغ خودم کرکننده است. به اندازه‌ی صدای تمام مسافرین وحشتناک است. به پایین شیرجه می‌زنیم. با سرعتی غیرقابل کنترل به سمت زمین کج می‌شویم. به محض اینکه هواپیما منفجر می‌شود، از خواب می‌پرم. تلخی وحشت ویل را در دهانم حس می‌کنم. آیا می‌دانست دارد چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا جیغ کشید و گریست و دعا کرد؟ آیا در آخرین لحظات زندگی‌اش، به من فکر کرد؟»

رمان شامل 32 فصل سراسر تعلیق و لبریز از احساسات آیریس است. در فصول مختلف تک‌تک دروغ‌های ماهرانۀ ویل به گونه‌ای آشکار می‌شود که خواننده نمی‌داند دقیقاً باید به چه کسی اعتماد کند و کدام شخصیت را خطرناک یا کدامیک را محبوب و بی‌گناه تصور کند. به همین دلیل در نوعی شگفت‌زدگی پیوسته تا پایان رمان باقی می‌ماند. خلاصه‌ای دربارۀ نویسنده، پرسش‌هایی برای بحث مرتبط با موضوع رمان و گفت‌وگویی با کیمبرلی بل از دیگر مواردی است که پس از پایان رمان در کتاب قرار داده شده است. کیمبرلی بل در حال حاضر بیشتر اوقاتش را در آتلانتا و آمستردام می‌گذراند و این موضوع در رمانش کاملاً مشهود است. او بخش‌های مورد علاقه‌اش از آتلانتا از جمله محله‌ها و رستوران‌هایی را وارد داستانش کرده است. وی امیدوار است خوانندۀ این رمان بتواند خودش را جای شخصیت‌ها بگذارد و تصور کند که اگر جای آنها بود آیا با توجه به شرایط پیش‌آمده، به آیریس حق می‌داد یا با ویل همدردی می‌کرد.

دختری نوجوان، زیبا و در آستانه‌ بلوغ است و به خاطر فقر خانواده‌اش در یک محله‌ بدنام زندگی می‌کند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری می‌شود اما خجالت می‌کشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ به‌رغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...