انسانی بسیار انسانی | آرمان ملی


مجموعه‌‌داستان «ساعت به هنگام آدمی» دهمین اثر داستانی و پانزدهمین اثر چاپی نوذر اسمعیلی نویسنده، مترجم، نمایش‌نامه‌نویس و نقاش است که از سوی نشر شورآفرین منتشر شده ‌است. اسمعیلی از معدود نویسنده‌هایی است که در آثار داستانی‌اش از کلاژ و نقاشی استفاده کرده، به این صورت که داستانی به طور کامل بدون متن فقط با کلاژ و نقاشی بیان شده یا نقاشی همراه با متن بوده ‌است.

خلاصه کتاب ساعت به هنگام آدمی نوذر اسمعیلی

درواقع کلاژها و نقاشی‌ها «کلمات» در دست نویسنده هستند و هم‌ارزش با متن در رساندنِ پیام نویسنده در داستان. نمونه‌ آن مجموعه‌داستان‌های «عشق در زمانه کرونا و در همیشه» و«یاد باد، یاد گردباد» و متن ادبی «بودن، شدن و ادامه» و داستان «مینای سفید» از مجموعه «ساعت به هنگام آدمی» که آخرین اثر منتشرشده اوست.

نخستین ویژگی این مجموعه‌داستان، سبک پست‌مدرن‌بودن آن است که از نگاه نویسنده به متون کلاسیک عرفانی فارسی بهره برده است؛ زیرا نویسنده واقعیت را با فراواقعیت درهم آمیخته است که نمی‌توان هیچ مرز مشخصی برای آن تعیین کرد؛ به بیانِ دیگر، درهم‌آمیزش رئال و سورئال است. نویسنده زندگی تمامی کاراکترهای داستانش را با عناصر طبیعی توصیف می‌کند، چه بسا که داستان از زبان آنها گفته می‌شود، مثلا در داستان اول به نام «آبگینه» راوی برگ سبزی است که چندبار موتیف‌وار اشاره به فوتوسنتزش می‌کند.

آنچه از داستان‌ها برداشت می‌شود این است که، جهان و آنچه پیرامون نویسنده است پیوسته در حال دگرگونی و تحول است. یکی از علومی که از دیرباز به شناخت هستی و تغییرات مداوم آن می‌پردازد علم عرفان است. نوذر اسمعیلی از جمله نویسندگان معاصری است که به مقوله‌ عرفان از دریچه نگاه انسان معاصر نگریسته است.

ویژگی دیگر این مجموعه‌داستان، استفاده از استعاره و تمثیل است. جایگاه توصیف در داستان‌ها متفاوت از داستان‌های کلاسیک است. در این راستا تکنیک‌ها، کارکردها و سوژه‌های توصیف را تغییر داده ‌است. به‌جای مفاهیم عینی و قابل مشاهده و عناصر واقعی، وصف‌ها درونی و معناگرا هستند. به رفتارها و مضمون‌ها بیشتر از ظواهر توجه شده است. نویسنده به معانی ثانوی و معنوی ویژگی‌های ظاهری اشخاص و اشیا توجه کرده که برآیندی از تعمق و تحلیل فلسفی او بر سوژه‌هایش است. پایه‌ وصف‌ها نیز بر مبنای عناصر جزیی، ذهنی و خیالی شکل می‌گیرد. در این راستا استعاره و تمثیل نقش پررنگ‌تری پیدا کرده ‌است.

در داستان «مینای سبز» می‌خوانیم: «درد روی میز است. دارد از پنجره بیرون را تماشا می‌کند. یک‌بار خواست برود در فِر تا مراحل تبدیل به شیرینی‌شدن را جلو بیاندازد، ولی جلوگیری شد؛ باید هنوز درد می‌ماند. البته البته می‌داند که دیر نیست که خواهد رفت و خواهد شد. به او می‌نگرم. آیا خودش از خودش خیلی درد می‌کشد؟ خودش با خودش آشناست؟ و می‌بینم خوب می‌داند که چه نقشی ایفا می‌کند.»

درآمیختن نقاشی با شخصیت روایی و خلق‌ گونه‌ای جدید از شخصیت که می‌توان آن را پیکره‌ شخصیت نامید، نمونه دیگری از تعامل ادبیات و نقاشی در کارهای این نویسنده-نقاش است. کما اینکه سپردن کنش روایتگری به نقاشی و درنتیجه ظهور نقاشی به مثابه راوی علاوه بر آنکه مصداق دیگر تلاقی ادبیات و نقاشی در متن است، باعث شده تا رویدادها از روزنه‌ای نگارگرانه بر مخاطب عرضه شوند و طبیعتا شخصیت‌ها و پدیده‌ها براساس شکل‌ها توصیف می‌شوند. این نمونه‌ بارز را در داستان «مینای سفید» می‌بینیم. یک صفحه نقاشی و کنارش یک صفحه سفید گذاشته که این‌بار قصه لابه‌لای اشکال مخفی شده‌ است. آنچه در ذهن نویسنده گذشته فراموش‌نکردن و پررنگ‌بودن گذشته است، از هفت سالگی، نقاشی کوه و خورشید و تپه و لوح الفبا. درواقع مینیاتورهایی که از شخصیت روایی ترسـیم کرده و از این طریق او را به پیکره داستان تبـدیل کـرده است.

پست‌مدرنیسم بازتاب زندگی انسان پست‌مدرن است که در هنر او تجلی یافته است؛ بنابراین، برای درک هر داستان باید به جایگاه انسان در این داستان‌ها دست یافت. زندگی انسان‌های این مجموعه‌داستان را ویژگی‌هایی چون عشق، مرگ، درد، امید، گذشته، و هستی احاطه کرده است. انسانِ جهانِ داستان‌های نوذر اسمعیلی، انسانی است که اگر چه منشی کلاسیک دارد، بینشی مدرنیستی و پسامدرنیستی بر او تسلط یافته است. می‌توان گفت، انسان موضوع اصلی داستان است و عناصر و اجزای دیگر داستان، در جهت به تصویرکشیدن این انسان، به صورت هماهنگ به ایفای نقش می‌پردازند.

عناصر شاعرانه بسیاری در داستان‌های نوذر اسمعیلی وجود دارد. زبان نویسنده، زبان استعاری و تشبیهات مکرر است. تمامی کلمات او پر است از حس‌آمیزی‌ها، استعاره‌ها و تشبیه‌ها که به زبانی خاص منجر می‌شود؛ آنطور که در داستان «آبگینه» می‌خوانیم: «همان آسمان که از سردرِ نگاهت رد می‌شود؛ و ضیافت صفایت را بشارت می‌دهد، من هم از زیر سردرِ باغ ملی رد می‌شوم و به سمت موزه‌ ملک می‌پیچم، همه‌جا تکرار است و قلب من آن را باز می‌کند و به سوی افق‌های جدید می‌رود. میان همان آدم‌های سابق که روی کره‌ی خاک بوده‌اند و هیاهوی سکوت را به هم زیسته‌ایم؛ و ناگهان... ناگهان زری دارد در اتاقش روی باد نماز می‌خواند، انگار برای همه خیر می‌طلبد. از پشت پنجره‌ باز آفتاب زیبای زمستانی زغال‌گونی روسیاهان وطنی را مثل قير مذاب درخشان کرده است، چه درخشندگی‌ای! اما زری نمی‌داند فردا چه می‌شود. او هم اطمینان دارد، هم ندارد. به خداوند اطمینان دارد و به خودش خیلی نه! کی به خودش خیلی اطمینان دارد؟ کـه چـه بکند؟ تاجی به سرِ عالمِ خلقت بزند؟»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...
به قول هلدرلین، اقامت انسان در جهان شاعرانه است... شعر در حقیقت تبدیل ماده خامی به نام «زبان»، به روح یا در حقیقت، «شعر» است. بنابراین، شعر، روح زبان است... شعر است که اثر هنری را از اثر غیرهنری جدا می‌کند. از این نظر، شعر، حقیقت و ذات هنرهاست و اثر هر هنرمند بزرگی، شعر اوست... آیا چنان‌ که می‌گویند، فرازهایی از بخش نخست کتاب مقدس مسیحی که متکی بر مجموعه کتب مقدس یهودیان، یعنی تنخ است، از اساطیر شفاهی رایج در خاور نزدیک اخذ شده یا خیر؟ ...
یک تنش مفهومی هست بین «نامکان بودن» و «مکان سعادتمند». این می‌تواند پارادوکس معنایی ایجاد کند که قرار نیست جایی وجود داشته باشد که سراسر فضیلت باشد... با پیدا شدن امریکا ما با یک زمین جدید روبه‌رو هستیم... ایده رمانتیک امرسون این است که ما یک سه‌گانه داریم: خود، جامعه و طبیعت. زمانی ما می‌توانیم به تعالی برسیم که وحدتی ارگانیک بین اینها شکل بگیرد... اگر آلن‌پو به خود حمله می‌کند و نشان می‌دهد این خود نه می‌تواند وحدت‌بخش باشد و نه خود وحدت دارد‌، کار ملویل حمله به ضلع طبیعت است ...