نشست نقدوبررسی رمان نوجوان «انتقام» به قلم نیلوفر مالک با حضور علی‌الله سلیمی، مصطفی خرامان و نویسنده اثر در فروشگاه کتاب به‌نشر برگزار شد.

خلاصه رمان معرفی انتقام نیلوفر مالک

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا؛ اولین نشست از سلسله جلسه‌های نقد چهارشنبه‌های امام رضایی به رمان نوجوان «انتقام» اختصاص داده شد و نویسنده اثر و منتقد ادبی حاضر در جلسه به بررسی کلیات و جزئیات این کتاب پرداختند.

نمی‌خواستم داستانی کلیشه‌ای بنویسم
نیلوفر مالک درباره چگونگی شکل‌گیری ایده رمان «انتقام» گفت: شروع ایده از سال 97 بود و این اثر درواقع طی جلساتی که برای نوشتن رمان‌های دینی به سرپرستی آقای مصطفی خرامان برگزار می‌شد شکل گرفت. قرار بود هر نویسنده یکی از چهارده معصوم را برعهده بگیرد و داستانی به شکل رمان بنویسد که قسمتی از زندگی آن‌ها یا حتی یک خصوصیت‌شان را روایت کند.

این نویسنده درباره بازخوردهای کتاب از سوی نوجوانان بیان کرد: این کتاب را به چند نوجوان دادم و بازخوردهای خیلی خوبی گرفتم. این کار برای نوجوان امروز است که از کلیشه دوری می‌کند. بعضی‌ها گفتند یک‌شبه کتاب را خوانده‌اند و برای من شنیدن این‌ها واقعا جذاب بود. به نظرم اگر نوجوان، همان قسمتی را که درباره پیامبر (ص) و انتقام نگرفتن از قاتل حمزه گفته می‌شود درک کند، هدفی را که داشته، به‌دست آورده‌ام. من می‌خواستم نوجوان از خواندن داستان لذت ببرد و نگوید کلیشه‌ای نوشته‌ام.

نیلوفر مالک نظر خود را درباره تجربه نوشتن اثر نوجوان با مضمون دینی این‌طور توضیح داد: به من برای نوشتن همین حد از خشونت موجود در داستان هم ایراد گرفتند و کار دینی هم اضافه بر آن شد و کارشناسان دینی درباره مضمون سخت می‌گرفتند و در نهایت پیش آمد که پشیمان شوم؛ اما به طور کل دوست دارم اگر دوباره شرایطش باشد، باز هم چنین داستان‌هایی بنویسم. پیشنهادم این است که سخت‌گیری‌های نوشتن چنین آثاری را کم کنند تا نوجوانان بتوانند با آثار داستانی خوب مواجه شوند. کارشناسان، نوجوانان را گوگولی تصور می‌کنند؛ در صورتی که ذهن آن‌ها آن‌قدر هم لطیف نیست.

رمان «انتقام» حرکتی بر لبه تیغ بود
علی‌الله سلیمی، کارشناس و منتقد ادبی درباره کلیتی که رمان «انتقام» را دربرمی‌گیرد گفت: فکر می‌کنم ادبیات دینی در کشور ما در حال پوست اندازی است. داریم به سمتی می‌رویم که شاید در وهله اول برای خوانندگان غریب جلوه کند. اسمش ادبیات دینی است؛ اما در ظاهر خیلی ارتباطی با موضوع ندارد؛ یعنی دیگر آن شکل کلیشه‌ای جواب نمی‌دهد. نسل جدید خوانندگان متفاوت هستند و به دنبال داستان‌گویی‌اند نه صرفا مطلع شدن از تاریخ و دین. انواع مختلفی برای روایت مضامین دینی و تاریخی وجود دارد؛ در ابتدا زندگینامه بود و بعد شد زندگینامه داستانی و بعدها کارها در حوزه داستان تولید شدند با فضایی مذهبی و دینی. کار خانم مالک در رده سوم یعنی داستانی با فضایی مذهبی است. این هم آزمون و خطاست و فعلا شاهد ورود نویسندگان به این مرحله هستیم؛ مرحله‌ای که در نگاه اول کار ادبی است و دیگر زندگینامه داستانی نیست. بنابراین می‌خواهم بگویم رمان «انتقام»، یک رمان است با تعلقات دینی و مذهبی.

وی در نقد جزئیات اثر اظهار کرد: نوشتن این نوع کارها سخت است؛ چون معمولا وقتی مضمونی را در نظر داری و می‌خواهی چینش داستان را بر اساس آن پیش ببری، چفت شدن ساختمان داستان خوب انجام نمی‌شود. موقع خواندن داستان به کار سخت خانم مالک واقف بودم. داستان یک‌جور حرکتی روی لبه تیغ داشت؛ هم شما باید به خواننده نوجوان امروزی که کنجکاو است و کلیشه را نمی‌پسندد توجه کنی و هم هوای مضمون داستان را داشته باشی. بنابراین ما داستانی را داریم که سه فصل است و فصل سوگل انگار وقفه‌ای دارد که ما متوجه شویم در دل این دختر چه می‌گذرد و باید به این سوال پاسخ داده شود که نظر سوگل درباره مسائلی که پیش می‌آید چیست؟

سلیمی افزود: در آن‌جا هم انتظار خواننده نه کاملا بلکه تا حدودی برآورده می‌شود. فکر می‌کنم به بخشی از سوال‌های خواننده پاسخ داده نمی‌شود؛ اینکه سوگل چه موضعی دارد؟ شخصیت او طوری است که همه‌چیز را به برادرانش می‌سپارد و انفعال در او دیده می‌شود؛ در حالی که دختران امروز فعال‌‌تر از این حرف‌ها هستند. فکر می‌کنم در فصل سوم به نکته اصلی می‌رسیم که برای دل نوجوانان، قصه رها می‌شود تا پایانی نوجوان‌‌پسند شکل بگیرد؛ یعنی در فصل اول مضمون «گذشت» بیشتر ساخته و پرداخته و در فصل سوم رها می‌شود و به دست آوردن دل خواننده، اولویت نویسنده می‌شود.

این منتقد ادبی ادامه داد: به نویسنده حق می‌دهم که چنین تصمیمی بگیرد و بخواهد خواننده را راضی کند؛ اما مضمون «گذشت» به معنای واقعی محقق نشده و زمینه‌سازی فصل اول به درستی کامل نمی‌شود. پیش‌داوری من چیز دیگری بود و داستان برخلاف آن تمام شد. به طور کل داستان به نفع خواننده تمام می‌شود و به سمتی می‌رود که واقعیت و روند عادی‌ای داشته باشد. رمز موفقیت این کتاب و مجموعه مرتبط به آن این است که نویسنده به مخاطب به جای شکار، محل زندگی شکار را نشان داده است. بنابراین خانم مالک را در نوشتن یک داستان دینی نوجوان‌پسند تا حدود زیادی موفق می‌دانم.

علی‌الله سلیمی به بافت معمایی-پلیسی رمان نیز اشاره کرد و گفت: یکی از ویژگی‌های اثر، بافت معمایی-پلیسی آن است که به پررنگ شدن عنصر کشمکش در داستان کمک کرده است. منتها مشخص است که این بافت دغدغه نویسنده نبوده و تمرکزی بر آن نگذاشته است؛ یعنی در طرح داستان دیده می‌شود؛ ولی به نفع مضمون داستان، کمتر از آن استفاده شده است.

نمی‌توان در تولید ادبیات دینی نظر همه را جلب کرد
مصطفی خرامان، دبیر مجموعه 14 جلدی رمان دینی انتشارات به‌نشر درباره تجربه تهیه و تولید چنین مجموعه‌ای گفت: به جرئت می‌توانم بگویم که این پروژه، اولین پروژه‌ای است که با این نگاه نوشته شده است. آقای سلیمی به نکته داستان و ناداستان اشاره کردند. زندگینامه داستانی یعنی چه؟ یعنی زندگینامه‌ای را می‌نویسیم و به آن تخیل اضافه می‌کنیم؟ ما در این‌باره کاره‌ای نیستیم و این همان بلایی است که در ادبیات دفاع مقدس هم پیش آمده است. زندگینامه داستانی از نظر ادبیات غلط است و تقسیم‌بندی داستان و ناداستان درست است. اینکه این مجموعه در قالب رمان باشد، پیشنهاد من بود و انتشارات به‌نشر هم پذیرفت و همکاری کرد. به طور کل، نوشتن کتاب دینی در کشور ما بسیار سخت است؛ چون دین‌مان متولیان زیادی دارد و باید نظر همه را جلب کرد. تاکنون 7، 8 کتاب از این مجموعه منتشر شده است و بقیه هم در مرحله تولید هستند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...