مجموعه داستان «نبات و لواشک» نوشته مهدی نورعلیشاهی از سوی انتشارات سروش راهی کتابفروشی‌ها شد.

به گزارش ایبنا، کتاب «نبات و لواشک» با تصویرگری مریم اخباری و برای نوجوانان منتشر شده است.
 
این مجموعه شامل 14 داستان کوتاه با عنوان‌های «رادیو دوموج، ماشین اصلاح‌دستی، موز و آتاری، هوشنگ دیوونه، برف.. برف نو، خواب ظهر تابستان، کت و شلوار و موی آلمانی، روزهای آخر خرداد، مینی‌ یاماها و یونولیت، گوسفند بزک‌کرده، عروسی مورچه‌ها، کاکلی، نبات و لواشک و سرداب آب‌نبات‌ها» است.
 
این ‌کتاب مجموعه‌ای از قصه‌ها، داستان‌ها و خاطرات جدی و طنز پسر نوجوانی است که بزرگ شده و به سن جوانی رسیده و از خاطرات آن روزها می‌گوید که با آجان، مادر و برادر و خواهر بزرگترش ماجراها داشته‌اند. از روزهایی که خواهرش مریم سخت مریض شده و مدام با صدای بلند گریه می‌کند و خیال می‌کند در حال مردن است و با همه وداع می‌کند اما در نهایت همه چیز به خیر می‌گذرد.
 
در بخشی از داستان «کت و شلوار و موی آلمانی» می‌خوانیم: «عمومحمد به سرعت دست آجان را گرفت تا به همراه پدر زن‌دایی و برادرش به داخل بروند. چند دقیقه‌ای از رفتن آن‌ها نگذشته بود که یکهو صداها تغییر کرد. صدای برادر زن‌دایی می‌آمد که می‌گفت: «مرتیکه! غلط کردی! خوب شد الان فهمیدیم. هنوز مهر یکی دیگه تو دلته، بیجا می‌کنی می‌آی خواستگاری خواهر من! و پشت آن صدای فریاد زنی می‌آمد که داد می‌زد: «خودم دیدم؛ ایناهاش. تو مشتشه. توی ورق کاغذی نوشته می‌خواد دوباره کت و شلوار دومادی تنش کنه. نوشته اسم نکبتش هم مرضیه‌ست. همون دختره‌ست که روبه‌روی خونه‌شون می‌شینه... خوب شد وقتی خواست حلقه رو دربیاره من این کاغذ رو که افتاد زمین دیدیم.»
 
انتشارات سروش، مجموعه داستان «نبات و لواشک» را در 124 صفحه و قیمت 14 هزار تومان منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...