یست‌وچهارمین شمارۀ نشریۀ ادبی «چامه» (تیر و مرداد ۱۴۰۱)، ویژه رضا داوری اردکانی منتشر شد.

یست‌وچهارمین شمارۀ نشریۀ ادبی «چامه

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این «چامه» با هشت شعر تازه از صادق رحمانی آغاز می‌شود.

همچنین در این شماره از «چامه» نویسندگان و استادان دانشگاه دربارۀ شخصیت علمی و ادبی رضا داوری اردکانی سخن گفته‌اند؛ پرویز ضیاءشهابی، سیدمصطفی محقق داماد، غلامرضا اعوانی، بیژن عبدالکریمی، محمد زارع شیرین‌کندی، علی مرادخانی، امین‌رضا نوشین و عمران رحیمی‌پور از آن جمله‌اند.

شماری از نویسندگان و شاعران ایرانی و خارجی در این شماره، آثار خود را منتشر کرده‌اند: در بخش «داستان» نشریۀ ادبی «چامه» که محمدجواد جزینی دبیری آن را به عهده دارد؛ معصومه رجبیان (آزادی تا ابد)، پرویز حسینی (آخر خط)، مریم اسدزاده (قرص قمر)، فاطمه حیدری مراغه (مزار شهر)، مهناز نوروزی (پرندۀ گچی)، ستایش صلواتیان (ایستگاه خبرنگاران)، راحله بهادر و ترجمۀ چند داستان کوتاه از کیت شوپن آثاری را به رشته تحریر در آورده‌اند.

در بخش «شعر زمان» این مجله نیز که ضیاءالدین خالقی دبیری آن را به عهده دارد، یدالله رویایی، جلیل قیصری، پرویز حسینی (هجوم)، حسن فرخی، مسعود زندی، علی‌رضا عمرانی، امیر امام‌قلی‌زاده، مجتبی نورانی، حامد صمیمی، محمدکریم جوهری و سیاوش قربانی‌پور آثار خود را عرضه کرده‌اند.

و در بخش ویژه‌نامه شعر گیلان نیز که توسط ضیاءالدین خالقی بخش اوّل آن به چاپ رسیده است، این نام‌ها شعرهای خود را به چامه‌خوانان تقدیم کرده‌اند: شمس لنگرودی، اکبر اکسیر، حافظ موسوی، علیرضا پنجه‌ای، محمود تقوی‌ تکیار، سیدمحمدرضا روحانی، حمیدرضا شکارسری، مهدی ریحانی، پیمان نوری، نادر نیک‌نژاد، شهرام پوررستم، آرش عندلیب، محسن خورشیدی، علی عبدلی، حمید اقبال‌دوست، سایه هاتفی، عظیمه صابری لنگرودی، مژگان عسگری و ضیاءالدین خالقی.

در بخش شعر و ترجمه نیز آثاری از شاعران جهان به انتخاب این مترجم‌ها عرضه شده است: موسی بیدج شعرهایی از ودیع سعاده، شاعر لبنانی ساکن در استرالیا، حسین علی‌اکبری هره‌دشت از مایا آنجلو، ویلیام شکسپیر و رزی اوسلاندر و مریم مصلحی از صافیه الحلو شاعر آمریکایی.

شماره بعدی دوماهنامۀ ادبی چامه به هرمز علی‌پور اختصاص دارد و دبیری این ویژه‌نامه را بهاءالدین مرشدی، شاعر و نویسنده بر عهده خواهد داشت.

این شماره از مجله «چامه» در ۲۰۰ صفحه منتشر شده است.

علاقه‌مندان به ادبیات و کتاب‌خوانی می‌توانند بیست و سومین شماره نشریه ادبی «چامه» را از فروشگاه مجازی «فیدیبو»، «طاقچه» و «جار» تهیه کنند.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...