دوراهی خودخواهی و خودخواری | ایبنا


از منظر جامعه‌شناسی هنر،‌ یکی از کارکردهای محصولات هنری، اعطای ارزش بالیدن به داشته‌های خویش است؛ خود‌خواری یا به تعبیری خود‌تحقیری آفت مهمی است که هنرمند را از رسالت‌های وجدانی و اخلاقی حرفه‌ای دور می‌کند و او و مخاطبانش را در وادی پسرفت و ناامیدی می‌اندازد، این اتفاق با روح هنر که خواهان رشد و تکامل آدمی است، در تعارض قرار می‌گیرد.

برادران کارامازوف

البته گاهی هنرمند با خلق یک محصول هنری، لب به انتقاد از شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه می‌گشاید و در ذیل شاخه «هنر اعتراض» اقدام به طرح معضل یا آسیبی اجتماعی می‌کند، اما در عین حال به مبانی و اصول اولیه‌ی احترام به هویت خودی پایبند است؛ یقیناً حساب این طیف هنرمندان دغدغه‌مند با هنرمندان خودباخته جداست.

با این مقدمه و با طرح دوگانه خودخواهی(به معنای مثبت آن) و خودخواری شباهت‌های روایی و موضوعی زیادی بین رمان «برادران کارامازوف» و فیلم «برادران لیلا» وجود دارد:
همانند رمان «برادران کارامازوف»، شخصیت‌های اصلی فیلم «برادران لیلا» پنج نفرند؛ شخصیت‌های اصلی داستان داستایفسکی، فیودور پاولوویچ کارامازوف و چهار فرزندش به ‌نام‌های دیمیتری، ایوان، آلیوشا و اسمردیاکف هستند و شخصیت‌های فیلم سعید روستایی نیز فرزندان اسماعیل یعنی لیلا، پرویز، منوچهر، علیرضا و فرهاد هستند. کاراکتر پدر در هر دو اثر، شخصیتی ورشکسته، بد‌بخت و فلاکت‌زده است که فرزندانش از داشتن نسبت با او گلایه دارند و دعا می‌کنند کاش چنین پدری را نداشتند! فیودور، پدری کوته‌بین است که همه‌چیز و همه‌کس را به پای آرزوهای خود قربانی می‌کند. برخی فرزندان(مانند دیمیتری) به دلیل اختلافات فکری با محور خانواده یعنی پدرالگوی ترک خانه و خانواده را در پیش می‌گیرند و در خانه دیگری سکنی می‌گزینند؛ شبیه این وضعیت در مورد کاراکتر منوچهر در «برادران لیلا» وجود دارد.

در رمان «برادران کارامازوف»، فیودور پدر و دیمیتری پسر، هر دو به دنبال منافع و آرزوهای دور و دراز خود‌ هستند و حاضر نیستند دیگری را بر خود مقدم بدارند و ایثار کنند، هر دو عاشق دختری به نام گروشنکا هستند و برای رسیدن به مطلوب خود رقابت می‌کنند، پدر، پسر را پس می‌زند و پسر، پدر را. شخصیت فیودور «برادران کارامازوف»، یک بسته 3000 روبلی آماده می‌کند تا در راه رسیدن به عشقش آن را صرف کند، پدر در «برادران لیلا» نیز سکه‌های طلا هزینه می‌کند تا به سودای «بزرگی خاندان» دست یابد، او بر فلاکت اقتصادی پسرانش چشم می‌بندد تا به شوکت خودپنداشته‌اش برسد.

فرزندان در «برادران کارامازوف» بر سر ارثیه و میراث کمی که دارند، در حال نزاع‌اند؛ شبیه این حالت در «برادران لیلا» وجود دارد، یکی از فرزندان خانواده مدام می گوید: «اتفاق‌های ناگواری در حال وقوع است»؛ او با پیگیری خط هراس‌افکنی بدبینانه‌ای که از آینده خود و اطرافیانش دارد، برادرش را ترغیب می‌کند که به شهر دیگری برود. لیلا نیز در «برادران لیلا» منوچهر را به رفتن و مهاجرت از کشور فرا می‌خواند.

برادران لیلا

شخصیت آلیوشا در «برادران کارامازوف» همیشه در پی نجات دیگران و کمک به آنهاست، این نقش در «برادران لیلا» بر عهده خود لیلاست؛ زنی که بهتر و بیشتر از مردان فیلم می فهمد و به آنها خط می‌دهد تا خود را از وضعیت بغرنجی که در آن قرار دارند، خلاص کنند. لیلا پیر دختر 40 ساله‌ای است که از جنس مذکر بیزار و راه تجرد را برگزیده است؛ او شغل ثابتی دارد و تنها عضو خانواده است که کار معینی دارد، مردها یا بیکارند(شخصیت علیرضا)،‌ یا عقل معاش ندارند(شخصیت اسماعیل)، یا در توالت پاساژ کار می‌کنند و مشاغل پست دارند(شخصیت پرویز)، یا کلاهبرداری از مردم می‌کنند و در شرکت‌های لیزینگ قلابی فعالیت می‌کنند(شخصیت منوچهر) یا به جای داشتن شغل و داشتن منبع درآمد مشخص، به بدنسازی مشغولند(شخصیت فرهاد).

اغلب منتقدان ادبی بر این باورند که به دلیل قتل پدر در داستان «برادران کارامازوف»،‌ مثل بیشتر آثار داستایفسکی، این داستان نیز یک رمان جنایی است؛ واقعیت این است که در این داستان قبل از قتل، «خودکشی فرهنگی» در لایه‌های زیرین قابل لمس است و این همان چیزی که در «برادران لیلا» نیز وجود دارد. جنایت بر خود با دست خود از طریق تخریب زیربناهای فرهنگی همان مطلبی است که از آن صحبت می‌کنیم. یکی از کلیدواژگان اصلی که در درون‌مایه هر دو اثر وجود دارد، شک است؛ تردید نسبت به راه رفته، وضعیت اکنون و مسیر باقی‌مانده حیات؛ این شک در لحظات تصمیم‌گیری کاراکتر‌ها در بزنگاه‌ها خودش را نشان می‌دهد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...