داستان فقر یا داستان اعتراض؟ | امتداد


هرکسی از زاویه خودش هزاران نماد به روزگار فعلی و گذشته‌ می‌تواند در فیلم برادران لیلا پیدا کند. اما هیچ اهمیتی ندارد. فیلم ‎سعید روستایی داستان فقر است با سه چوبه‌ی دار. سه چوبه‌ای که سه بار انسان را دار می‌زند به لحاظ معیشت، فاعلیت و منزلت.

برادران لیلا ترانه علیدوستی

داستان برادران لیلا جدال این سه چوبه‌ی دار است. سعید روستایی به نظر من خانواده‌ای خلق کرده که در آن گونه‌های فقر دیده می‌شود. داستان برادران لیلا جدال این سه چوبه‌ی دار است.

لیلا و بقیه برادران برایشان منزلت اجتماعی مهم نیست، فقط به دنبال رفع فقر معیشت هستند. تصور آنها این است که با رفع فقر مادی، همه چیز برای آنها جبران می‌شود.
منزلت برای آنها کیف سامسونت منوچهر (پیمان معادی) است. درونش تهی است. منزلت برای آنها با گردنه‌گیری پرویز (فرهاد اصلانی) در توالت عمومی تامین می‌شود. در بازوهای فرهاد...

آنها سعی می‌کنند از چوبه‌ی دار معیشت خودشان را پایین بکشند و زندگی کنند. اما فقر فقط فقر معیشت نیست. فقر به سه شیوه انسان را دار می‌زند که یکی از آنها معیشت است.
فقر فاعلیتی؛ چوبه‌ی داری است که منوچهر را از استعدادهایش محروم کرد. فقر فاعلیت انسان را از رسیدن به آنچه استحقاقش را داشته منع می‌کند. این یکی از پنهانی‌ترین جنبه‌های آسیب فقر است. فقر فاعلیت اجازه نمی‌دهد استعداد منوچهر در ریاضیات شکوفا شود. چون فرد نیاز به رفع فقر معیشتی دارد و استعدادهایش کور می‌شود.
فقر فاعلیتی انسان را در شرایطی قرار می‌دهد که تصمیمات اشتباه می‌گیرد. همچنان که منوچهر با آنکه از باقی برادران زرنگ تر بود، اما بیشترین ضرر را هم کرد. (اگرچه معتقدم فیلمنامه در این بخش به شدت ضعف دارد) با این حال برادران لیلا به اعتقاد من نشان می‌دهد که فقر چگونه از شرایط تحقیرآمیز انسان ساخته می‌شود.

برادران لیلا به عقیده من جدال فقر معیشت و منزلت است. همانقدر که فقر منزلت برای لیلا مهم نبود، فقر معیشتی برای پیرمرد اهمیتی نداشت. پیرمرد به زندگی در فقر عادت کرده بود. اما حاضر بود همه چیزش را برای به دست آوردن یک منزلت(هرچند دروغین) فدا کند. حتی آینده فرزندانش را. پیرمرد به دنبال منزلت از دست‌رفته‌ی تمام سال‌های عمرش بود، اما لیلا و برادرانش(به جز علیرضا) این را نمی‌فهمیدند. چون فقر منزلت برایشان هنوز معنایی نداشت.

فیلم سعید روستایی ربطی به نهادسازی از زن و نظام ندارد، در جای جای این فیلم تاثیر نابرابری را بیش از سایر نمادها پیداست. اخیرا شاهکار مایکل اسکنلن [Thomas Michael Scanlon] از شاگردان برجسته جان رالز با عنوان «چرا نابرابری معضل‌آفرین است؟» [Why does inequality matter] منتشر شده. کتاب که نشان می‌دهد نابرابری تنها در معیشت نیست و بی‌عدالتی تنها در فقر و غنای مادی نیست. اسکنلن تقریر بسیار خوبی بر سه چوبه‌ی داری زده است که جی وی سی Jiwei Ci استاد دانشگاه هنگ کنگ مطرح کرده است.

سعید روستایی به نظر من خانواده‌ای خلق کرده که در آن هر سه گونه آسیب فقر دیده می‌شود. ‏اما دو دسته تلاش می‌کنند از آن نمادی بسازند در سیاست. از نظر من حرف زدن از بی‌عدالتی و نابرابری قطعا حرف زدن از سیاست است، اما به این بهانه سر فیلم را بریدن و از سیلی لیلا به گوش پدر لذت بردن یا خشمگین شدن، ماندن در ظواهر است.

به لحاظ قصه فیلم ضعف‌های بزرگی دارد، منوچهر انگار فقط برای بازی و قامت پیمان معادی به فیلم چسبانده شده است. طایفه‌ای که بزرگش و بزرگی‌ کردنش آنگونه باشد در نیامده است. پدری که در تنگدستی روز مبادایش آنگونه پروپیمان باشد درست به تصویر کشیده نشده است.

لیلایی که آن‌ همه توانمند نشان می‌دهد، حتی به اندازه کاراکترهای فیلم ابد و یک روز هم در حوزه فردی پیشرفت نداشت که جدا زندگی کند. با این حال این ترکیب بسیار مناسب بود برای نمایش جدال فقر منزلت و معیشت.

جدال بی‌پایانی که در ذهن و زندگی همه کسانی که با فقر دست به گریبان هستند جاری و زنده است. برای برخی از ما زندگی در فقر اما با منزلت و سربلندی اولویت است و برای برخی، عزت و منزلت با پول خریده می‌شود.

هر کدام از ما بر بالای کدام چهارپایه می‌رویم و طناب کدام چوبه را به گردنمان می‌اندازیم؟ منزلت، معیشت یا فاعلیت؟

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...