فیلم با صحنههای از فیلمهای اکسپرسیونیستی آلمان شروع میشود. و البته سایهای هم به عنوان روح صادق هدایت دیده میشود. بارانی به تن پوشیده و کلاه لگنی به سر گذاشته است. با یک عینک سیاه بزرگ که در صورتش خودنمایی میکند... سایهی زنی به اسم "ترز" که هدایت عاشق او میشود و چون به او نمیرسد خود کشی میکند... جریان نقد ایرانی در دهههای اخیر گرفتار مجادله شده است.
قرار بود نتیجهی احضار روح صادق هدایت را در فیلم "گفت و گو با سایه" ببینیم. هدایتی که مخلوق سینایی باشد؛ حتما دیدن دارد.
برای ورود به سالن نمایش انجمن قلم باید از فروشگاه کتاب گذر کنی و بالاجبار نگاهی هم روانهی کتابهای رنگارنگی که از در و دیوار فروشگاه آویزان است و بعضاً روی زمین هم ولو! شدهاند.

سالن کوچک است و به نظر میآید گنجایش عشق فیلمهایی که لحظه به لحظه به تعدادشان اضافه میشود را ندارد. در میان حاضرین چهرههای آشنا هم دیده میشود. "همایون شهنواز" کارگردان "دلیران تنگستان" و "شاه خاموش"، "مریم صباغزاده" و "محمد علی گودینی" داستان نویس هم هستند. پخش فیلم بر اساس اعلام قبلی راس ساعت ..:17 شروع میشود و آنچه قابل پیش بینی بود اتفاق میافتد. صندلی کم میآید و بعضی ایستاده فیلم را تماشا میکنند.
هر از گاهی که در سالن نمایش باز و بسته میشود، جناب امیر خانی در حال قدم زدن در فروشگاه دیده میشود. این طور که پیداست علاقهای به تماشای دوبارهی فیلم ندارد!
فیلم با صحنههای از فیلمهای اکسپرسیونیستی آلمان شروع میشود. و البته سایهای هم به عنوان روح صادق هدایت دیده میشود. بارانی به تن پوشیده و کلاه لگنی به سر گذاشته است. با یک عینک سیاه بزرگ که در صورتش خودنمایی میکند.
نویسندهای به همراه یک منتقد فیلم و یک استاد ادبیات قصد کردهاند در مورد زندگی هدایت تحقیقی انجام دهند. فیلم فقط روند تحقیقات آنها را پیگیری میکند. اگر دوستدار هدایت نباشی، همان دقایق اول سالن را ترک میکنی؛ از بس که فیلم راه خود را میرود و کاری به کارت ندارد!
در کل فیلم صحبت از نقش سایه در آثار هدایت است. هم چنین اثرات وجود سایهی زنی به اسم "ترز" که هدایت عاشق او میشود و چون به او نمیرسد خود کشی میکند. البته این ها همه ایدهپردازیهای سه کاراکتر فیلم است که اینگونه علت و معلولهای زندگی هدایت را کنار هم میچینند. بعد از نمایش فیلم هم سینایی در همینباره گفت:
"شاید روزی که هدایت میخواست خودکشی کند، اگر ترز را میدید منصرف میشد. چه بسا هدایت عشقهای دیگری نیز بعد از ترز داشته باشد؛ اما آنها هیچ کدام عشق واقعی نبودهاند. ترز برای هدایت، مظهر عشق به زندگی است. معتقدم اگر هدایت به هرچیزی عشق داشت خودکشی نمیکرد و اینکه میخوانیم در اواخر عمر برخی از آثارش را سوزانده است نشان از این دارد که به پوچی رسیده است."

در همین حین یکی از حاضرین اشارهای به مصادف شدن اکران فیلم در هفتهی جهانی "خودکشی" کرد و از سینایی پرسید چه قدر انگیزهی خود کشی را در هدایت قوی میبیند. سینایی هم جواب داد: "بحثهای زیادی در این زمینه با احمدزاده داشتیم. خودکشی عمل قابل دفاعی نیست، همانطور که تصمیم نمیگیریم به دنیا بیاییم، نمیتوانیم تصمیم بگیریم که از دنیا برویم. ما به دنیا میآییم که بسازیم و زندگی کنیم. برای جوان این شناخت لازم است که بداند که راه حل مسائل، خودکشی نیست. از سوی دیگر هدایت در فاصله میان دو جنگ جهانی در اروپا زندگی میکرد؛ یعنی درست همزمان با دورهای که متفکران اروپایی به تفکر اگزیستانسیالیستی رسیدهاند. نباید فراموش کنیم که یک جوان 24 ساله در غربت زندگی میکند و آن هم در عصری که تعامل رسانهای وجود نداشته، مسلم است که تحت تأثیر قرار میگیرد. آن وقت دورهای بود که کتاب "از کالیگاری تا هیتلر" منتشر شده بود و جهان در آستانهی جنگ جهانی دوم قرار داشت و برهمین اساس فیلمهای اکسپرسیونیستی شکل گرفتند"
در ادامه حبیب احمدزاده، محقق فیلمنامه هم خود کشی هدایت را اینگونه توجیه کرد: "در نظر بگیرید که جوانی احساساتی مثل هدایت، که سخت رمانتیک و آرمانگراست به غربت میرود و متوجه میشود که هماتاقی او که اهل چین است خودکشی میکند و این تأثیر تا آخر عمر بر درون او باقی میماند.
از طرف دیگر _حسن _ شهید نورایی از دوستان هدایت در بستر سرطان قرار میگیرد؛ کسی که قرار بود پس از بازگشت هدایت به پاریس برای او شغلی در وزارتخانه برای او فراهم کند. از سوی دیگر رزمآرا نخستوزیر وقت که شوهر خواهر هدایت بود نیز ترور میشود و بیپولی نیز او را در مضیقه میگذارد. از سوی دیگر سه روز قبل از خودکشی او هوا به شدت بارانی بوده است که همه اینها باعث تشدید انگیزه خودکشی در او شده است .سپنتا نیز قرار بود کارهایی در زمینه فیلمسازی برای هدایت در هندوستان دست و پا کند؛ اما 20 روز قبل از سفر هدایت به هند او از هندوستان به ایران بر میگردد و هدایت در این کشور نیز غربت را میچشد. شاید اگر این شوخی تاریخی رخ نمیداد با هدایت دیگری رو به رو میشدیم و چه بسا او فیلمنامهنویس میشد و یا رمان بوف کور منتشر نمیشد و مسیر زندگی او تغییر میکرد."
در آخر هم رضا امیرخانی درباره جایگاه نقد ادبی گفت:" جریان نقد ایرانی در دهههای اخیر گرفتار مجادله شده است. و در این مجادله اظهار نظرات خارج از ادبیات، رسمی بد شگون شده است این جدل جدلی است در نوسان میان افراط و تفریط. این نوسان نه فقط میرا نیست که دامنهی آن مدام تشدید میشود. "گفتگو با سایه" نقدی است که سعی میکند از افراط و تفریط دور باشد. و با زبانی فرهنگی اقتباس هدایت از فرهنگ غرب را به تصویر میکشد. و از این جهت قابل تقدیر است."
بعد هم به کسی که دربارهی خودکشی هدایت سئوال پرسیده بود اعتراض کرد و تکلیف تماشاگران بلاتکلیف را هم روشن کرد:"این دوست ما عمق فیلم را نفهمیده است. فیلم در رابطه با ادبیات است و نه خودکشی. بزرگترین مشکلی که با آن روبهرو هستیم این است که هدایت به شخصیتی خارج از ادبیات تبدیل شده است و ما باید سعی کنیم هدایت را به جایگاه ادبیاش بازگردانیم."
دو خبرگزاری دولتی مهر _ سازمان تبلیغات اسلامی _ و ایسنا _ جهاد دانشگاهی _ که معمولا نشستهای 5 نفرهی کافهای _ و شاید یکی دو نفر بیشتر! _ را هم با گزارش و خبرهای تکمیلی و تصویر پوشش میدهند، هیچ گزارشی از این جلسهی حدود 100 نفره منتشر نکردند. البته در این میان شاید خبرگزاری فارس با گزارشی کوتاه _ و البته پر از غلطهای فاحش املایی و محتوایی _ این "خبط" فرهنگی را جبران کرد.