ابراهیم ترقی‌نژاد | اعتماد


دومین دوره جایزه «دکتر محمد قریب»، جایزه اهدایی به سرآمدان اخلاق در علوم و فناوری، به همت انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری، صبح جمعه 27 دی ماه با حضور جمعی از استادان دانشگاه، پژوهشگران و فعالان عرصه‌های علمی و اخلاقی برگزار شد. در این همایش، چهره‌هایی مانند هادی خانیکی استاد دانشگاه علامه، جعفر توفیقی استاد دانشگاه تربیت مدرس، رضا قره‌خانلو استاد دانشگاه تربیت مدرس و استادان برجسته از سراسر کشور شرکت کرده بودند.

برگزیدگان دومین دوره جایزه دکتر قریب معرفی شدند

تقی شامخی، استاد بازنشسته دانشگاه تهران و دبیر علمی این همایش، ضمن تشریح فرآیند شکل‌گیری کارگروه‌های دومین دوره جایزه استاد دکتر محمد قریب و روند انتخاب برگزیدگان پرداخت و گفت: این جایزه ما را به این موضوع رهنمون کرد که می‌توان علاوه بر زشتی‌ها، خوبی‌های جامعه را هم نشان داد و امیدآفرینی کرد. در این جایزه تلاش شد صرفا به‌ جای معرفی نخبگان علمی و دانشگاهی، نخبگان عرصه‌های علمی و فناور را هم بیش از پیش معرفی کنیم.

در ادامه، اسامی برگزیدگان هشت گروه علوم پزشکی و زیستی، علوم انسانی و اجتماعی، علوم پایه، فنی و مهندسی، علوم کشاورزی، منابع طبیعی و دامپزشکی، علوم محیط زیست، علوم هنر و معماری و علوم ورزش و تربیت ‌بدنی بدین شرح اعلام شد:

یحیی عقیقی متخصص روماتولوژی کودکان از دانشگاه علوم پزشکی تهران، برگزیده گروه علوم پزشکی و زیستی.
ایرج فاضل فوق تخصص جراحی عروق از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، برگزیده گروه علوم پزشکی و زیستی.
زنده‌یاد داود فیرحی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، برگزیده گروه علوم انسانی و اجتماعی.
محسن رنانی استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان، برگزیده گروه علوم انسانی و اجتماعی.
نسرین مصفا استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، برگزیده گروه علوم انسانی و اجتماعی.
مهدی رجبعلی‌پور استاد ریاضی دانشگاه شهید باهنر کرمان، برگزیده گروه علوم پایه.
زنده‌یاد کارو لوکاس قوکاسیان استاد مهندسی برق دانشگاه تهران، برگزیده گروه علوم فنی و مهندسی.
رضا فرجی‌دانا استاد مهندسی برق دانشگاه فنی تهران، برگزیده گروه علوم فنی و مهندسی.
علی آهون‌منش استاد آسیب‌شناسی گیاهی دانشگاه صنعتی اصفهان، برگزیده گروه علوم کشاورزی، منابع طبیعی و دامپزشکی.
رضا مکنون استاد مهندسی منابع آبی دانشگاه امیرکبیر، برگزیده گروه علوم محیط زیست.
هنگامه اخوان خواننده و موسیقیدان، برگزیده گروه هنر و معماری.
محمد خبیری دانشیار دانشکده تربیت ‌بدنی و علوم ورزشی دانشگاه تهران، برگزیده گروه علوم ورزش و تربیت ‌بدنی.

در این نشست مصطفی معین، رضا فرجی‌دانا و جعفر توفیقی سخنرانی کردند که گزارشی از سخنرانی‌های ایشان از نظر می‌گذرد:

دانشمند اخلاقی
مصطفی معین

شادروان دکتر محمد قریب بنیانگذار دانش نوین پزشکی کودکان در ایران، پزشکی مردم‌مدار و مساله‌شناس، وارسته و با ایمان، حق‌جو و شجاع بود که نامش در تاریخ معاصر ایران یادآور مفهوم «دانشمند اخلاقی» است؛ مفهومی که او را در سه وجه به‌ هم پیوسته، ممتاز و برجسته می‌کند: مسوولیت علمی، مسوولیت اخلاقی و مسوولیت اجتماعی. از نظر علمی، دکتر قریب از سرآمدان علم پزشکی در ایران است؛ نخستین کسی است که انتقال خون و تجویز داروهای آنتی‌بیوتیک برای درمان بیماران را به‌ کار برد. تربیت اولین متخصصان طب کودکان، تاسیس «انجمن پزشکان کودکان ایران» در ۱۳۳۴ و تاسیس «مرکز طبی کودکان ایران» در ۱۳۴۸، بخشی از میراث ماندگار علمی دکتر قریب است که هنوز جامعه ما از آثار آن به وفور بهره‌مند است.

محققان درباره دکتر قریب نوشته‌اند که «اهل علم، دکتر قریب را به لحاظ تشخیص بالینی کم‌نظیر می‌دانستند و دانشجویان حتی حضور در مطب وی را مغتنم می‌شمردند.» شیوه تدریس قریب که براساس گفت‌وگو و مباحثه علمی بر سر بیمار بود، به اجرای نمایشنامه‌ای شباهت داشت که در پایان، به فهم و یادگیری عمیق دانشجویان می‌انجامید. دکتر قریب در طول فعالیت‌های حرفه‌ای‌اش، در امر مطالعه و پژوهش نیز روزآمد و برجسته بود. در سال ۱۳۱۹ کتاب «بیماری‌های کودکان» را نوشت و پس از آن نیز در سال ۱۳۴۷ به همراه مرحوم دکتر حسن اهری دو جلد کتاب «مشکلات طب کودکان» را تالیف کرد. استاد قریب در سال ۱۳۳۳ نشان افتخار لژیون دونور را از دولت فرانسه و در سال ۱۳۳۸ نشان درجه یک فرهنگ را از وزارت آموزش و پرورش ایران دریافت کرد. استاد قریب به عنوان دانشمندی در تراز جهانی در سال ۱۳۵۰ به عضویت هیات‌مدیره انجمن بین‌المللی بیماری‌هایکودکان در آمد و مجله پزشکی معتبر MD (Medical Digest)‌ نیز شماره ماه مه ۱۹۶۵ (۱۳۴۴) خود را به شرح خدمات و دستاوردهای علمی او اختصاص داد.

آنچه دکتر محمد قریب را در جامعه پزشکی و حتی جامعه علمی ایران ماندگار کرده است، تنها وجهه و اعتبار علمی نیست؛ بیش از آن اعتقاد و التزام اخلاقی او است که به دور از هرگونه تظاهر و ریا در همه رفتارها و کردارهایش تجلی داشت. اخلاق از نظر او امری انتزاعی و مجرد نیست، راهبر دانش و تنظیم‌گر رابطه میان دانشمند و جامعه است. به تعبیر خود او، موجد و موجب «خدمت به خلق و کسب رضای خالق است.» در اندیشه دکتر قریب آموزش و طبابت، «عبادت» تعریف شده بود و به همین سبب، او بدون هرگونه چشمداشت مادی، خود را وقف آموزش دانشجو، درمان بیمار و خدمت به مردم کرده بود؛ این گفته مکرر او است که «اگر پزشک هستی متعلق به خودت نیستی و اگر متعلق به خودت هستی دیگر پزشک نیستی.» دکتر محمد قریب امر اخلاقی را محدود به دایره گفتار اخلاقی نمی‌کرد. فراتر از آن، استاد قریب پایبند به قاعده طلایی اخلاق بود که «هر چیز را به خود نمی‌پسندید به دیگران روا ندارید.» سرلوحه کار او در این روش و کنش، آموختن همین اصل اخلاقی به دانشچویان بود که «اگر بیمار فرزند خودت بود، چه می‌کردی؟»

دکتر قریب اگرچه پزشکی برجسته و حاذق بود، اما بیش و پیش از آن، آراسته به فضیلت‌های اخلاقی یک «حکیم» بود که در اندیشه و فرهنگ اسلامی و ایرانی از پیشینه ممتازی برخوردار است. حکیم تنها درمانگر بیماری تن نیست، بلکه به جوانب و عوامل فراتر از آن نیز وقوف دارد و خود نیز ملتزم به عمل به آنهاست.در بازخوانی نقش موثر دکتر قریب در حوزه دانش و در اجتماع، باید علاوه بر دو وجه علمی و اخلاقی او، به وجه سومی پرداخت که نحوه اثربخشی وی را در حوزه عمومی نشان می‌دهد. منش قریب در حوزه عمومی دست‌کم از دو نظر ستایش‌برانگیز است؛ نخست، نحوه عرضه خدمات حرفه‌ای و دوم، تعهد به آگاهی و نقد سیاسی.

در زمینه اول، استاد قریب علاوه بر استفاده از روش‌های علمی جدید برای درمان بیماران، به‌طور خاص مشتاق آموزش خانواده‌ها و دستگیری از آنان و رسیدگی به نابسامانی‌های زندگی‌شان، به ویژه مستمندان و بی‌پناهان بود. این تعهد او از همان ابتدای ورود به ایران و آغاز کار طبابت مشهود بود. اگرچه قریب برخلاف برخی از نزدیک‌ترین دوستان خود مانند مهدی بازرگان و یدالله سحابی به فعالیت سیاسی شهرت ندارد، اما از جوانی از استبداد رضاشاهی نفرت داشت. با شروع نهضت ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق، توجه او به سیاست بیشتر شد، چراکه به این نهضت و شخص مصدق تعلق خاطر داشت. مهم‌ترین همراهی او در آن مقطع، امضای نامه اعتراض به قرارداد استعماری کنسرسیوم نفت بود که برای او و دیگر امضاکنندگان عواقبی داشت! شاه دستور داد کفیل وقت وزارت فرهنگ بدون طی کردن تشریفات قانونی و مقررات دانشگاهی و به‌رغم مخالفت علی‌اکبر سیاسی، رییس وقت دانشگاه تهران، به‌طور مستقیم دوازده استاد دانشگاه (ازجمله دکتر قریب) را اخراج کند. در زمینه حرفه‌ای، دکتر قریب رویکردی عمیقا اجتماعی به دانش داشت، به گونه‌ای که دست‌کم می‌توان سه درس مهم از این بینش و منش اجتماعی او آموخت؛ اول، التزام به مسوولیت‌های اجتماعی علم و عالم که خود در همه ابعاد آموزشی و پژوهشی و درمانی به کار می‌بست. دوم، عمومی کردن علم که با ترویج دانش پیشگیری، ازجمله واکسیناسیون، بهبود بهداشت و تغذیه بر پایه شیر مادر آن را پیش می‌برد. سوم، تحقق عملی نوعدوستی و ایثار که در صور مختلف کمک‌های دارویی و تهیه شیر رایگان برای کودکان محروم، کمک‌های مالی به فقرا و تامین هزینه‌های زندگی و حتی اشتغال به کارِ افراد بروز و ظهور می‌یافت.

در زمینه اجتماعی و سیاسی نیز اندیشه و عمل دکتر قریب در اهتمام به مسائل اساسی ایران و مبارزه با استبداد و استعمار، دفاع او از حقوق ملت و التزام به نقش مستقل و اجتماعی دانشگاه، درس‌آموز و آگاهی‌بخش است. با تکیه بر این سه وجهِ زندگی دکتر محمد قریب یعنی مسوولیت‌های علمی و اخلاقی و اجتماعی و رویکردها و رهیافت‌های نظری و دستاوردها و درس‌های عملی او است که می‌توان سخن از «مکتب قریب» به عنوان سر مشقی در «هم‌پیوندی میان علم، اخلاق و مسوولیت اجتماعی» به میان آورد. «مکتب قریب» اگرچه امروز در میان آشفتگی‌ها و نابهنجاری‌های اخلاقی به‌ دلیل سیطره قدرت و ثروت بر محیط علم و غلبه بی‌عدالتی و تبعیض و فقر و بی‌پناهی بر جامعه، غریب و مهجور مانده است، اما در این زمان هم ظرفیت طرح در جامعه علمی و حوزه عمومی را دارد. وظایف و مسوولیت‌های علمی، اخلاقی و اجتماعی دانشمندان رابطه تنگاتنگ و به هم‌پیوسته‌ای با یکدیگر دارند. این نظریه عملا راهنمایی است برای رعایت اخلاق در آموزش و پژوهش و کنشگری اجتماعی تا بتوانند نقش تعیین‌کننده‌ای در سلامت، رشد و رفاه مردم و پیشرفت کشور داشته باشند. «مکتب قریب» می‌تواند چارچوبی برای اندیشه و عمل در مقیاس‌های فردی و جمعی و نهادی و شبکه‌ای باشد.

جایزه دکتر قریب

اخلاق را به متن زندگی دانشگاهی بیاوریم
رضا فرجی‌دانا

پرداختن به مقوله اخلاق در علم و فناوری در روزگاری که با افول آن روبه‌رو هستیم، اقدامی در مسیر توسعه پایدار است. در چند هفته گذشته، اولین دوره مسابقات دانشجویی اخلاق برگزار شد که مسوولیت برگزاری آن برعهده من بود. هشت گروه به دانشگاه تهران آمدند تا در برابر یک چالش اخلاقی قرار بگیرند. در جریان این رویداد مشخص شد که برخی همکاران دانشگاهی از کدهای دانشجویان مطلع نیستند و از آن کدها، ابراز شگفتی کردند. در پایان این رویداد، من به این واقعیت تکان‌دهنده رسیدم که مهجور ماندن این کدهای اخلاقی نتیجه طولانی مدت غفلت از اخلاق به عنوان یک مقوله اصلی در علم و فناوری است. قرار دادن کدهای اخلاقی به دانشجویان در متن برنامه‌های رشته‌های درسی، برگزاری گسترده مسابقات دانشجویی اخلاق برای ترویج و به‌ کارگیری عملی کدهای اخلاقی، اندیشیدن به مکانیسم‌های تشویقی برای شرکت پژوهشگران و اعضای هیات علمی به ویژه اعضای هیات علمی جوان در کارگاه‌های آموزش اخلاق حرفه‌ای، تشکیل کمیته‌های اخلاق حرفه‌ای در ساختار آموزش عالی، نه به عنوان مراجع رسیدگی، بلکه به عنوان مراجع مسوول در آموزش و ترویج کدهای اخلاقی و تشکیل تدریجی دفاتر دادوری در دانشگاه‌های کشور برای رسیدگی به بی‌عدالتی‌های سیستم که عمدتا ریشه در عدم رعایت کدهای اخلاقی دارد، به عنوان پیشنهاد برای خروج از وضعیت فعلی ارایه کردم. بیاییم با تلاش جمعی، اخلاق را به متن زندگی دانشگاهی و فعالیت فضای علمی و فناوری بیاوریم.

استقلال دانشگاه در دوره طلایی 76 تا 84
جعفر توفیقی

بعد از انقلاب اسلامی، تقریبا تمامی هیات‌های امنای دانشگاه‌ها منحل و هیات‌های سه نفره جایگزین آن شدند. البته آن انحلال دلایل خاص خود را داشت. با این حال، با تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی، تمرکزگرایی در دانشگاه‌ها ادامه یافت و آیین‌نامه‌ها و اساسنامه‌هایی که من‌بعد صادر شدند، به سمت تمرکز بیشتر دانشگاه‌ها حرکت کردند. در سال 1376 و شکل‌گیری دولت اصلاحات و به وزارت رسیدن مصطفی معین، استقلال دانشگاه‌ها و آزادی علمی به عنوان مهم‌ترین پارادایم وزارت علوم تبدیل می‌شود. در این راستا، تلاش‌های بسیاری برای تئوریزه کردن موضوع استقلال دانشگاه‌ها و آزادی علمی و همچنین بررسی تجارت جهانی در این چارچوب انجام شد. نشست‌هایی نیز در سازمان جهانی یونسکو در این باره برگزار شد که نشان از دعوت جهانی به این موضوع بود.

این نهضت در آن زمان آغاز و اقداماتی در این چارچوب انجام شد. به‌طور مثال، هیات گزینش استاد که صلاحیت عمومی اساتید را مورد بررسی قرار می‌داد، اختیاراتش به دانشگاه‌ها واگذار شد. برنامه‌ریزی درسی که امکان تنوع‌بخشی دروس و رشته‌های دانشگاهی را از بین برده بود، دانشگاه‌ها در سال 79 مسوولیتش را برعهده گرفتند. موضوع ارتقای استادان نیز به دانشگاه‌ها محول شد. از سال 76 این اندیشه در وزارت علوم شکل گرفت که نظام آموزشی، علمی و فناوری در کشور نیازمند تحول ساختاری است. در این راستا، مطالعات تجارب جهانی و بررسی ساختارهای دیگر کشورها انجام شد. همراه با این مطالعات، وزارت علوم اختیاراتش را به دانشگاه‌ها محول می‌کرد که البته ما سیاست‌های حمایتی را هم برای دانشگاه‌های تازه تاسیس اعمال کردیم.در سال 79، مطالعات تحول ساختاری به نتیجه رسید و در قانون برنامه سوم توسعه، وزارت فرهنگ و آموزش عالی به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تبدیل شد.

همچنین براساس ماده 10 قانون جدید وزارت علوم، تمامی اختیارات وزارت علوم به هیات‌های امنا دانشگاه واگذار شد و شورای عالی علوم، تحقیقات و فناوری (عتف) به ریاست رییس‌جمهور تشکیل شد تا وزارت علوم بتواند نقشی فرابخشی در سیاستگذاری‌های علمی کشور ایفا کند. آن تلاش‌ها ادامه یافت تا آنکه در قانون برنامه چهارم توسعه، بحث استقلال دانشگاه‌ها به پدیده‌ای ملی تبدیل شد. در این چارچوب در بند «الف» ماده 40 این قانون، دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی از کلیه قوانین و مقررات کشور مستثنا شدند و دانشگاه باید براساس مصوبات هیات امنا که باید به تایید وزیر علوم برسد، اداره شود که این موضوع در آزادترین کشورها نیز وجود ندارد. این موضوع توسط شورای نگهبان نیز مورد تایید قرار گرفت. این موضوع در قانون برنامه پنجم توسعه نیز مورد صحه قرار می‌گیرد و به قانون و احکام دایمی کشور تبدیل می‌شود، اما با تغییر بخشی از نظام سیاسی کشور در سال 84، وضعیت به گونه‌ای دیگر تغییر می‌یابد. استخدام هیات‌های علمی حتی از وزارت علوم خارج و به شورای عالی انقلاب فرهنگی تحت عنوان هیات علمی جذب واگذار شد. همچنین آیین‌نامه ارتقای استادان نیز به شورای عالی انقلاب فرهنگی واگذار شد. دوره‌ای طلایی را در سال 76 تا 84 در موضوع استقلال دانشگاه‌ها شاهد بودیم. با دستور مصطفی معین به عنوان وزیر وقت علوم، انتخاب روسای دانشگاه‌ها انتخابی شد و روسای دانشگاه‌ها با انتخاب استادان آن دانشگاه و پیشنهاد هیات امنای دانشگاه منصوب می‌شدند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...