کتاب گویای روایت محمدصادق آهنگران با عنوان «با نوای کاروان» تهیه و بر روی پایگاه کتاب گویای ایران صدا در دسترس علاقه‌مندان قرارگرفته است.

تاریخ شفاهی دفاع مقدس روایت محمدصادق آهنگران با نوای کاروان محمدمهدي بهداروند

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، کتاب گویای تاریخ شفاهی دفاع مقدس روایت محمدصادق آهنگران با عنوان «با نوای کاروان» به نویسندگی محمدمهدی بهداروند و به تهیه‌کنندگی تینا میرکریمی، صداگذاری فرزاد شعوف، صداپیشگی و روایت مهیار ستاری، سامان قلیج خانی، محمد تنهایی، حسن همایی، تینا میرکریمی، محمد امرایی، منیژه قاسمی فر و با همراهی حاج محمدصادق آهنگران در سه قسمت، قسمت اول در 343 دقیقه، قسمت دوم در 434 دقیقه و قسمت سوم در 234 دقیقه تهیه و بر روی پایگاه کتاب گویای ایران صدا در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

کتاب «با نوای کاروان» تاریخ شفاهی دفاع مقدس روایت حاج محمدصادق آهنگران می‌باشد که در آن علاوه بر آنکه در خصوص مقاطع مختلف راوی سخن گفته است به فرازوفرودها، ناملایمت‌ها و تلاش‌های جهادگران فرهنگی در عرصه‌ی دفاع مقدس و بین‌الملل نیز پرداخته است. نوحه‌هایی که راوی در عملیات‌های مختلف خوانده و دوستانی که داشته و روایت زندگی حاج محمدصادق آهنگران در بخش برون‌مرزی و روایت شخصیت‌های تبلیغات جنگ از دیگر مباحث این کتاب است.

این کتاب در شش بخش اصلی و ۲۰ گفت‌وگو به تحریر درآمده است. این اثر در سه بخش به‌صورت کتاب گویا تهیه شده است.

در بخش اول، پیش‌گفتار و دو بخش از کتاب شامل، بخش اول (از تولد تا جنگ تحمیلی) و بخش دوم (رشد و بالندگی در بستر جنگ تحمیلی) می‌باشد.

در بخش دوم، بخش‌های سوم و چهارم کتاب «با نوای کاروان» شامل: گونه‌شناسی و مناسبت‌شناسی نوحه‌ها و همچنین شخصیت‌های تأثیرگذار در مسیر زندگی به کتاب گویا تبدیل شده است.
در بخش سوم از این کتاب گویا، دو بخش از کتاب شامل، بخش پنجم: فعالیت‌های فرهنگی برون‌مرزی و بخش ششم: شخصیت و عملکرد صادق آهنگران از منظر مسئولان تبلیغات جنگ (شامل هشت گفت‌وگو) بیان شده است.

کتاب «با نوای کاروان» در سال 1399 از سوی انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدّس منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...