کتاب «مرغ سحر (خاطرات پروانه بهار)» توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شد.

خاطرات پروانه بهار از شاعر مرغ سحر

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، پروانه بهار، دختر محمدتقی بهار معروف به ملک‌الشعرای بهار است که برای این‌کتاب چندسطر در زمستان ۲۰۱۹ نوشته است. کتاب همچنین مقدمه‌ای فاطمه کشاورز رئیس کرسی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مریلند را شامل می‌شود که تابستان ۲۰۱۸ نوشته شده است.

پروانه بهار به‌دلیل بیماری پدر، با او به نقاط مختلف اروپا سفر کند و کشورهایی مثل سوئیس و فرانسه را ببیند. خاطرات این‌سفرها که مربوط به دوران بیماری محمدتقی بهار هستند، در اولین‌بخش کتاب آمده است. پروانه بهار در این‌سفر فرصت داشته از هم‌صحبتی با پدرش بهره برده و جهان را بشناسد. کشاورز در پیشگفتارش بر کتاب «مرغ سحر» به این‌مساله اشاره کرده که می‌توان این‌کتاب را ماجرای سفر درونی این‌دختر جوان است که از جغرافیای بیرون بهره می‌گیرد تا جهان درون را بسازد و آن را به شهری روشن و پرحرکت بدل کند.

عناوین خاطرات مندرج در این‌کتاب به‌این‌ترتیب هستند: خانه پدری، کودکی ما، اهمیت و نقش مادر در زندگی ما، حبس، ازدواج و جدایی، بیماری پدر و خاطرات سوئیس، بازگشت پدر به ایران، آمریکا، تحصیل در آمریکا، جنبش زنان در آمریکا، جنبش سیاه‌پوستان آمریکا، قیام مردم آمریکا علیه جنگ ویتنام، خاتمه، سخن پایانی. پیش از این‌عناوین هم پیشگفتار و مقدمه کتاب درج شده و پس از آن‌ها هم پیوست و تصاویر کتاب چاپ شده‌اند.

قسمت دوم خاطرات مندرج در این‌کتاب، مربوط به سفرهای خارج از ایران پروانه بهار، یعنی زمانی است که همراه با همسر و پسر کوچکش به آمریکا رفت. فاطمه کشاورز، علاوه بر نوشتن مقدمه، ویراستاری این‌کتاب را هم به عهده داشته است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

این دومین‌باری بود که من و معزالدین همدیگر را می‌دیدیم. البته این عصرانه وقتی برگزار شد که مادرم به فامیل غفاری جواب داد که من حاضرم با پسرشان ازدواج کنم. در این‌مهمانی عصر هم هیچ‌کس با من حرف نزد و من و معزالدین هم صحبتی با هم نکردیم.

در پایان جلسه مهمانی قرار شد که یک ماه دیگر، که من شانزده سالم تمام می‌شود، عقد بکنیم و بعد از عقد مطابق قوانین اسلامی، من و معزالدین می‌توانستیم با هم معاشرت داشته باشیم و همدیگر را بشناسیم.

حالا که به گذشته فکر می‌کنم، از خودم می‌پرسم چرا آن‌قدر پدر و مادرم در شوهردادن دخترانشان عجله داشتند، به‌خصوص من که واقعا بچه بودم. سال‌ها بعد، وقتی که مهرداد در لندن درس می‌خواند و من برای دیدن او تابستان‌ها از آمریکا به لندن می‌رفتم، این سوال را از او کردم. در جوابم گفت: «پری‌جان، خودت می‌دانی که آقاجان عاشق تو بود، ولی رسم آن‌زمان بود که بیشتر دخترها بعد از دبیرستان شوهر کنند.»

روز موعود عقدکنان رسید. لباس سفید بلند با دُم درازش که مادموازل برایم دوخته بود حاضر بود. ننه‌آقا و محمدحسن با هم رفتند تا لباس مرا از مادموازل در خیابان استانبول بگیرند...

این‌کتاب با ۲۷۲ صفحه مصور، شمارگان ۷۰۰ نسخه و قیمت ۴۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...