زندانبانی که شیفته زندانی‌هایش می‌شود | ایران


«رنج بی‌پایان عشق» خاطرات خودنگاشت سرباز نگهبان علی اوسط تنهایی از کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک است.
تنهایی اهل یکی از روستاهای همدان بدون اینکه بتواند تحصیلاتش را کامل کند، برای گذراندن خدمت سربازی به تهران می‌آید. او نیروی شهربانی می‌شود و طی یک اتفاق به‌عنوان نگهبان وارد اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی شده و سر از بزرگترین زندان ضدخرابکاری ساواک در می‌آورد.

رنج بی‌پایان عشق» خاطرات خودنگاشت سرباز نگهبان علی اوسط تنهایی

در همین میان او که پسر شهرستانی و محجوبی است دل به دختری در همسایگی‌اش در تهران می‌بازد و این عشق انگیزه‌ای می‌شود برایش تا در شرایط سخت و خفقان شغلی با مشقت و پنهانکاری خود را به دست پیشرفت بسپارد و درس‌اش را ادامه دهد.

راوی در بحبوحه انقلاب به‌عنوان نگهبان وارد زندان می‌شود و با انقلابی‌های زیادی ملاقات می‌کند و هم صحبت می‌شود و از خیلی از آنها که تحت سخت‌ترین شکنجه‌های ساواک بودند، در فهم و آموزش درس‌هایش کمک می‌گیرد و از میان‌شان معلم‌های زیادی پیدا می‌کند چه از لحاظ علمی و چه از لحاظ ایدئولوژی. دانشجویان و افراد مختلفی مثل مهدی رضایی، عزتشاهی، دکتر شریعتی، خسرو گلسرخی، عباس جمشیدی رودباری و بسیاری از انقلابی‌های برجسته دیگر که به او در توالت‌های زندان با ترس و لرز و پنهانی درس می‌دادند یا از نظر مذهبی و ایدئولوژیک او را پرورش می‌دادند. با آنها رفیق می‌شود و حتی دلبستگی و علاقه و عطوفتی بین‌شان شکل می‌گیرد. به طوری که وقتی «مهدی رضایی» مدتها بعد در بی‌خبری او اعدام می‌شود، راوی با افسردگی و ناراحتی شدیدی دست و پنجه نرم می‌کند. این آموزش‌ها و علاقه‌ها و روابط در شرایطی است که بالادستی‌ها و بازجو‌ها و مافوق‌های آقای تنهایی و همکارانش توصیه اکید به آنها می‌کردند که با این خرابکاران هم صحبت نشوند و آنها را از ارتباط با نگهبانان و ارتباط با دیگر زندانیان برحذر کرده بودند و در صورت مشاهده، جریمه‌های سختی برای نگهبانان در نظر گرفتند اما باز هم این خفقان و بازدارندگی نتوانسته بود راه و حرف حق را خاموش کند.

آقای تنهایی حتی آنقدر با این زندانیان ارتباط خوب برقرار کرده بود که ماجرای عشقش را کامل برای دکتر شریعتی در سلولش تعریف کرده و از او کمک خواسته بود.
خاطرات ایشان از برخورد با زندانیانی که ما آنها را به نام انقلابی می‌شناسیم و اما به اسم خرابکار و ضد وطن و شورشی در زندان ساواک به اسم بازجویی مورد آزار و اذیت بازجوهایشان بودند، بسیار دلنشین است.
زندانبانی که شیفته زندانی‌هایش می‌شود. زندانی‌هایی که حتی گاهی خانواده‌هایشان نیز از اینکه آنها کجا هستند، بی‌خبر بودند یا گاهی همه اعضای خانواده‌ای در سلول‌های مختلف در همان زندان بودند اما هیچ‌کدام جز نگهبان آنها از این ماجرا خبر نداشت.

البته به نظر آقای تنهایی به جای اینکه بنشیند و خودش خاطراتش را بنویسد باید یک گروه نویسنده یا یک نویسنده چیره‌دست‌تر از این همه خاطرات و تاریخ شفاهی دست نخورده مصاحبه می‌گرفت و با قلمی قوی‌تر و جذاب‌تر آنها را به ادبیات ایران تقدیم می‌کرد. با اینکه راوی هم توانسته از پس نوشتن خاطراتش بربیاید اما تکرارهای زیاد و خامی و ناپختگی قلم کمی از جذابیت کتاب کم کرده است. به طور مثال در جایی مطلبی به‌صورت پاورقی آمده و چندین صفحه بعد دوباره عیناً همان مطلب در متن کتاب آورده شده است یا برای تأثیر‌گذاری بیشتر به جای واژه‌پردازی از تکرار کردن حرف‌های قبل استفاده شده است.

اما از بزرگترین نقاط قوت کتاب خاطراتی است که راوی با افراد زیادی از طیف‌ها و گرایش‌ها و ذهنیت‌های مختلف سرکار داشته که هرکدام برای براندازی رژیم پهلوی و پیشبرد انقلاب در کنار هم و با یک آرمان مشترک در زندان به سر می‌بردند. مذهبی‌های مجاهدین خلق، مارکسیست‌ها، کمونیست‌ها، مسلمانان روشنفکر چپگرا و حتی مذهبی‌ها و روحانیون دیگر که از خلال خاطرات نویسنده با اینکه خیلی با جزئیات و حول سیاست نیست اما برای خواننده می‌تواند نکات طلایی داشته باشد. بسیاری از افراد نخبه‌ای که جذب سازمان مجاهدین شده بودند و تا آخرین قطره خونشان برای اهداف ضد استبدادی و ضد اسلامی جنگیدند و به دست ساواک اعدام شدند و عاقبت سازمان با چه دست افرادی از آرمان‌های اولیه‌اش منحرف شد.

این کتاب به هیچ عنوان سیاسی نیست اما کلمه کلمه‌ای که از دل بی‌آلایش نویسنده‌اش بیرون آمده چراغ پرنوری است از تجربه، واقعیت و حقایقی که گاهی به خاطر سیاست‌بازی مورد غفلت واقع شده است.
رنج بی‌پایان عشق را سوره مهر وارد بازار نشر کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...