فرزانه منصوری، همسر نادر ابراهیمی گفت: دست بردن در آثار نادر ابراهیمی را نمی‌پذیرم و معتقدم کار درستی نیست و اگر این اتفاقات رواج پیدا کند، دیگر نمی‌توان جلوی اتفاقات بد آینده را گرفت. با این حال، اگر مسئولان مربوطه دست به اصلاح اتفاق رخ داده نزنند، اقامه دعوی خواهم کرد.

تغییر داستان نادر ابراهیمی کتاب هفتم

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، منصوری، همسر نادر ابراهیمی، گفته است: چند روز پیش متوجه شدم که یکی از داستان‌های نادر ابراهیمی که در کتاب هفتم دبستان منتشر شده با تغییراتی چاپ شده است که مورد تایید من نبود؛ از این رو بیانیه‌ای را آماده کردم که در کانال تلگرامی نادر ابراهیمی منتشر شد و دوستان هم لطف کردند و این مطلب را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشتند.

وی ادامه داد: این داستان از کتاب «قلب کوچکم را به چه کسی بدهم» انتخاب شده و در کتاب هفتم دبستان آمده است. البته این را هم باید بگویم که این داستان و سایر داستان‌هایی که از نادر ابراهیمی در کتاب‌های درسی آمده، بدون اجازه من و خانواده بوده و به من اطلاعی داده نشده است. با این حال من این موضوع را نادیده گرفتم؛ چراکه حتما قصد دوستان این بوده که کودکان و نوجوانان با آثار ارزشمند نویسندگان معاصر آشنا شوند.

همسر نادر ابراهیمی با گلایه از اتفاق رخ داده گفت: با همه این تفاسیر دست بردن در آثار نادر ابراهیمی را نمی‌پذیرم و معتقدم کار درستی نیست و اگر این اتفاقات رواج پیدا کند، دیگر نمی‌توان جلوی اتفاقات بد آینده را گرفت. با این حال من اعتراض خودم را اعلام کردم؛ اما تا به امروز جوابی نگرفتم و اگر مسئولان مربوطه دست به اصلاح اتفاق رخ داده نزنند، اقامه دعوی خواهم کرد.

بیانیه منتشر شده از سوی منصوری نیز به شرح زیر است:
«این «دخالت در اثر نویسنده» را علاقمندان به آثار نادر ابراهیمی خبر دادند. قضیه را پی گرفتم و متوجه شدم جمله‌یی به اثر اضافه شده که نه تنها آن‌را موثر و زیباتر نکرده، بلکه مفهوم وسیع و گسترده‌ی آن‌را هم محدود کرده است.
این کتاب قریب به سی سال است که در خانواده‌ها می‌چرخد و به صورت پویانمایی هم ساخته شده است.
پدر و مادرهای امروز، در کودکی آن‌را خوانده‌اند و حال برای فرزندشان می‌خوانند و تغییرات آن‌را می‌فهمند.
در دنیای امروز، که هر اتفاق کوچکی در هر گوشه‌ی دنیا، بی‌درنگ، به چشم و گوش همه می‌رسد، چطور فکر کرده‌اند که «این نیز بگذرد و کسی نخواهد فهمید بدون اجازه‌ی صاحب اثر دستی در آن برده‌ییم»؟!
بارها متوجه شده‌ام که بدون اطلاع و مجوز از ما، آثار نوشتاری و سرودهای ملی میهنی همسرم، نادر ابراهیمی را در کتاب‌های درسی گذاشته‌اند، و با تصاویر نامربوط و نازیبایی تزیینش کرده‌اند که نسبتی با پیام و مفهوم اثر ندارد.

تذکر داده‌ام، امید که نتیجه بخش باشد. قبل از آنکه اقامه‌ی دعوی کنم.»

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...