مجموعه داستان «سرخوشی‌های بی‌پایان» توسط نشر کتاب مس وارد بازار کتاب شد.

سه داستان از سرخوشی های بی پایان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از آنا، مجموعه «سرخوشی‌های بی‌پایان» شامل سه داستان بلند با عنوان‌های «بوم سفید»، «قندان چینی» و «هپروت» است. دو داستان نخست مضمونی اجتماعی دارند و داستان سوم روایتی متاثر از سیاحت غرب آقانجفی قوچانی و بوف کور هدایت است با لحنی مطایبه آمیز!

در بخشی از این مجموعه داستان آمده است: «وقتی داشت از توی حیاط می‌گذشت، نگاهش افتاد به رنوی قراضه استاد که گوشه باغ افتاده بود، رنوی سورمه‌ای حالا دیگر خاکستری می‌زد.

با خودش گفت زندگی همیشه چیزی را به تو می‌دهد که خودش می‌خواهد نه تو! آنکه عشق را می‌خواهد، نفرت نصیبش می‌شود و آنکه ثروت می خواهد به فقر و فلاکت می‌افتد همیشه حسرتی هست که مثل یک بغض یقه ات را می‌گیرد و سمج و کنه‌وار بهت می‌چسبد و رهایت نمی‌کند باغچه‌ها و درخت‌ها انگار سال‌ها دور از آب بودند حس کرد دوست دارد همه ویلا و باغ یکهو مثل غبار شود و همراه خودش از هم بپاشد».

کتاب «سرخوشی‌های بی‌پایان» در قطع رقعی و ۹۸ صفحه از سوی نشر کتاب مس وارد بازار کتاب شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...