در برگزاری چهارمین جایزه ادبی اصفهان سنت شکنی جالبی اتفاق افتاد و آن اعلام نام برگزیدگان در مراسم افتتاحیه بود.

 بهزاد دانشگر، دبیر جایزه ادبی اصفهان در ابتدای این مراسم با ارائه گزارشی از روند برگزاری این جایزه حضور 3 داستان نویس کودک (2 داستان نویس 8 ساله و یک داستان نویس 11 ساله) و 20 شرکت کننده زیر 15 سال را از ویژگی‌های این جایزه برشمرد.

بر اساس این گزارش، هیات داوران رمان «شطرنج با ماشین قیامت» نوشته حبیب احمد‌زاده را به عنوان رمان برگزیده انتخاب کرد. همچنین رمان «بازی آخر بانو» نوشته بلقیس سلیمانی اثر برگزیده بخش ویژه معرفی شد. بر اساس رای هیات داوران، مجموعه داستان «بلبل حلبی» اثر محمد کشاورز، به اتفاق آرا به عنوان مجموعه برگزیده بخش اصلی انتخاب شد.

همچنین در بخش ویژه ضمن تقدیر از پیمان اسماعیلی برای نگارش مجموعه داستان «جیب‌های بارانی‌ات را بگرد» جایزه اصلی این بخش به حامد حبیبی، برای مجموعه داستان «ماه و مس» اهداء شد.

بر اساس رای هیات داوران، در بخش تک داستان زینب علیزاده با داستان «روی پل» به عنوان داستان نویس برگزیده بخش اصلی شد و از مرجان ریاحی به خاطر داستان «فانی» و علیرضا جوانمرد به خاطر داستان «ذبح» تقدیر شد. در بخش ویژه نیز آسیه امام رضایی برای خلق داستان «معلوم است دختر» انتخاب شد و الهه صادقانی به خاطر داستان «چرخ و فلک» مورد تقدیر قرار گرفت.

نشستهای تخصصی بررسی آثار منتخب این رویداد ادبی دیروز با حضور جمعی از داستان نویسان برگزار شد و امروز نیز این نشستها در دو نوبت صبح و عصر پیگیری می شود. چهارمین دوره جایزه ادبی اصفهان امروز به کار خود پایان خواهد داد.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...