به­‌هم پیوستن تکه­‌های کاشی اصالت | ایبنا


 خانواده­‌ای از هم پاشیده. زنی که دل در هوای مردش ندارد، مردی که چشم به خانه‌­اش دارد ولی متهم به اشتباهات گذشته است. پسری که در آغوش عقده­‌های بی­‌مهری‌های کودکی و بزرگسالی مادر قد کشیده؛ اما بلوغش را با نغمه­‌های انقلاب گره زده و دختری که در اشتیاق آغوشی پدرانه، مردد است میان رسم زنانگی مادر، و شاخه ترد و نورس عشقی که در دلش جوانه زده. حالا یک اتفاق که ریشه در واقعه­‌ای تاریخی دارد، این خانواده را دوباره کنار هم جمع می­‌کند و رفته‌­رفته گرمای محبت را در وجود همه اعضا، در کنار هم زنده می­‌کند.

خلاصه جامانده از پسر» به­‌قلم مرضیه نفری

«جامانده از پسر» به­‌قلم مرضیه نفری، یک نمونه موفق داستانی است که با نثری روان و جان­دار، در پس لایه­‌های مختلف اتفاقات، شخصیت­‌ها و کنش آنها با هم، به نکاتی عمیق اشاره دارد. شروع داستان چکشی و بی­‌مقدمه است. در همان صفحات اول، موقعیت، مکان و زمان و شخصیت‌های اصلی آن به­طور شفاف مشخص می­‌شوند.

داستان با یک عدم تعادل آغاز می‌­شود که به اختلاف بین ستون­‌های اصلی یک خانواده اشاره دارد و ناسازگاری زن خانواده در آرزوی زندگی و آینده­ای بهتر. زن، وطن است. غیرت به زن، غیرت به وطن. نگاه زن به غیر، گسستگی بندبند وطن و نگاه غیر به زن، عدم حس تعلق؛ و خیانت به وطن است.

ما با یک اثر حرف‌ه­ای مواجهیم. نثر روان، دیالوگ­‌های به‌جا و پیش­‌برنده، ریتم و تمپوی مناسب و توصیف­‌های پویا.

نام­گذاری به‌جا و اصیل شخصیت­ها، شخصیت‌­پردازی­‌های کامل و چند لایه، تحول و خودآگاهی‌­های تدریجی شخصیت‌­ها در قوس کامل شخصیتی خود و المان­‌های تاثیرگذاری مثل خاک، زخم، کبوتر و... .

مرضیه نفری در همان ابتدای داستان، مخاطب را گرفتار یک تعلیق اساسی می‌کند: سرنوشت این خانواده چه می‌­شود؟ ارتباط زن ساده و زخم­‌خورده خانواده با مرد ساده، باغیرت، چشم‌­پاک و عذرخواه از اشتباهش. فرزندان زن چه می­‌شوند؟ فرزندانی که چشم‌شان به سامان گرفتن مادر است.

در میان چالش­‌های بین اعضای این خانواده، المان­‌های دینی و تاریخی به زیباترین فرم تبیین می‌شود. دسته بنی‌­اسد، قیام ۱۵ خرداد، تعزیه و... .

آقادایی و عالیه، نمونه تراز ارکان یک زندگی سالم ایرانی اسلامی، مدام شبیه تکیه­‌گاه، در کنار شخصیت‌­ها حضور دارند؛ حتی اگر ظاهرا آنجا نباشند. داستان لحظه‌­ای از مسیر خود خارج نمی­‌شود و فضاسازی­‌ها و دیالوگ­‌ها و توصیف­‌های تعلیق­‌ساز، همه در راستای آن پیش می‌­روند.

زاویه دید دانای کل نامحدود، ساحت وسیع چشم و دید وسیع به جامعه آرمانی ایران اسلامی و انقلابی، ساحت فکری وسیع و توانای نویسنده را نشان می‌­دهد. ما سیمرغ را نمی­‌بینیم؛‌ اما او، مادر داستان است. همه اصالت و استحکام شخصیت­‌ها، پیوسته به اوست.‌ سالار بارها پسر سیمرغ خطاب می­‌شود و ظاهر سرنا، شبیه سیمرغ به نظر می‌آید. درست مثل یک پرنده افسانه‌­ای که چشم تیز کرده است و با سوختنش، تولدی دوباره پیدا کرده و در نسل های بعد، تکثیر شده است.

سهراب، درست مثل داستان رستم و سهراب، بدون اینکه پدر او را بشناسد و او پدر را، در میدان جنگ جهل، زخم می­‌خورد و زخم می­‌زند. سالار درمی­‌یابد که از پسر ناشناخته­‌اش در سامان دادن وطن، جامانده و از چشمان هیز و خائن غیر، رودست خورده است؛ هرچند که ما سهراب را خوب نمی­‌شناسیم و عمق شخصیت او کماکان برای مخاطب جای توضیح دارد. همچنین شخصیت سالار و آذر.

کاش تصویر در این رمان، بر روایت برتری داشت و ما در کناردیالوگ‌های قوی شخصیت‌های داستان، مجال بیشتری برای برای پیدا کردن شخصیت‌ها و کنش‌های آنان می‌یافتیم و این میسر نیست مگر به نشان دادن ویژگی‌های ظاهری و رفتاری بیشتر در تصاویر داستان و صحنه‌پردازی‌های بیشتر در آن.

زن در این رمان، منفعل نیست. بلکه کاملا کنشگر است و گوشه گوشه داستان نقش آفرینی کرده و گره ها را باز میکند. سیمرغ، آذر، عالیه، سُرنا، ملوک، فرشته، افسانه و ... . نیک اگر بنگریم، زن محور هویت، زایش و رویش است اگر غیرت مردانه­‌ای در میان باشد.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...