ضرورت جزیی‌نگری و پژوهش عمیق | اعتماد


در گفت‌وگوی یکی از روزنامه‌نگاران حوزه اندیشه در ایران با پاتریشیا کرون، اسلام‌شناس فقید دانمارکی، اصرار پژوهشگر غربی به‌رغم پرسش‌های روزنامه‌نگار آن است که بگوید من یک پژوهشگر تاریخ یا مورخ هستم و از نظریه‌پردازی‌های کلان راجع به کلیت یک تاریخ و تمدن پرهیز می‌کنم. همین روحیه را در میان اکثر محققان دانشگاهی در حوزه‌های شرق‌شناسی می‌بینیم؛ پشتکاری عجیب و غریب و پیگیرانه و تلاشی جدی و خستگی‌ناپذیر. در دیدار با یکی از علمای قم که در حوزه قرآن‌پژوهی فعالیت می‌کند، از پژوهشگرانی آلمانی می‌گفت که شصت سال است مداوم و بی‌ادعاهای بزرگ در زمینه قرآن تحقیق می‌کنند.

نیروی نظامی عشایر در ایران و ممالک همجوار در دوره اسلامی» [Nomad military power in Iran and adjacent areas in the Islamic period]  کورت فرانتس و ولفگانگ هولتسوارت [Kurt Franz & wolfgang holzwarth]

دقیقا برعکس هیاهوگرانی که با مطالعه در یک یا دو حوزه، به مقام نظریه‌پردازی نائل می‌شوند و آسمان و ریسمان می‌بافند و نظریه‌های کلان درباره تاریخ و فرهنگ سعدی در حکمت 54 از باب هشتم گلستان نوشته: «دانا چو طبله عطار است خاموش و هنرنمای و نادان خود طبل غازی بلند آواز و میان تهی.»
این مقدمه را، برای پرداختن به کتابی که به تازگی منتشر شده، نوشتم. کتاب «نیروی نظامی عشایر در ایران و ممالک همجوار در دوره اسلامی» [Nomad military power in Iran and adjacent areas in the Islamic period] را که مجموعه مقاله است، ویراسته کورت فرانتس و ولفگانگ هولتسوارت [Kurt Franz & wolfgang holzwarth] است و حسن افشار آن را ترجمه و نشر ققنوس منتشر کرده است. سال‌هاست راجع به نقش قبایل صحراگرد در تاریخ و فرهنگ ایران داد سخن سر می‌دهیم و برخی از مشهورترین و پر سر و صداترین نظریه‌پردازان‌مان تا آنجا پیش می‌روند که می‌گویند، علت‌العلل آنچه آنها زوال یا انحطاط فرهنگ و تمدن ایرانی پس از دوره موسوم به «عصر طلایی» می‌خوانند، هجوم‌های پی در پی و ایلغارهای مداوم و متناوب همین چادرنشینان بوده است. وقتی عشایر نقشی تا این حد مهم در سرنوشت فرهنگ و تمدن ما داشته، انتظار می‌رود که پژوهشگران ما در این زمینه تحقیقات فراوانی کرده باشند و کتاب‌ها و مقالات زیادی نگاشته باشند، مثل روس‌ها که برخی از بزرگ‌ترین مغول‌شناسان جهان از میان ایشان برخاسته‌اند. زهی خیال باطل. شاهد مثال آن همین کتاب مذکور.

عناوین مقالات کتاب و نویسندگان آنها را با هم مرور می‌کنیم: «عشایر و ارتش‌های منطقه‌ای در خاورمیانه» نوشته بئاتریس فوربز منز، «بادیه‌نشینان و دولت‌ها: زمینه‌یابی جنگ‌های مغول و ملوک در درازنای تاریخ: نوشته کورت فرانتس، «وداع با ترکمان‌ها؟ جایگاه نظامی عشایر در ایران سلجوقی به بعد» نوشته دیوید دوراند-گدی، «کیان از کیان بهره بر می‌گیرند؟ ملاحظاتی درباره سیاست خوارزمشاهیان در مورد عشایر، 1200-1150 م» نوشته یورگن پاول، «آفت‌های جنگ و هنرهای صلح: تصویرپردازی نبردها در کتاب‌های خطی فارسی» نوشته چارلز ملویل، «ابن خلدون درباره مغولان و قدرت نظامی آن» نوشته روون آمیتای، «ارتش تیمور در نبرد آنکارا/آنگوریه» نوشته میکله برناردینی، «رزم‌آوری به کمک قزلباشان: مقدماتی درباره جنگ‌های صفویان» نوشته جورجو روتا، «دوست یا دشمن؟ ترکمان‌های یموت و دولت نوپای قاجار» نوشته ایرنه اشنایدر، «ارتش بخارا و نیروی نظامی ازبک، 1870-1670: سازگاری با میراث فتوحات عشایر» نوشته ولفانگ هولتسوارت.

چنان‌که مشاهده می‌شود در میان فهرست نویسندگان آن نام یک ایرانی هم به چشم نمی‌خورد و این تاسف‌برانگیز است. ما گویا به کارهای مهم‌تری، از جنس همان نظریه‌پردازی‌های کلان مشغولیم و فرصت تحقیقات و پژوهش‌های جزیی‌نگرانه، عمرسوز و وقت‌گیر را نداریم. نتیجه چه می‌شود؟ حرف‌های صد من یک غاز به ظاهر جذابی که به جای روشنگری و نور تابیدن بر جنبه‌هایی تاریک از تاریخ، با از میان بردن تفاوت‌ها از کلی‌گویی رنج می‌برد و یک یا چند عامل ثابت را به عنوان عامل اصلی تحولات تاریخی معرفی می‌کند.

کتاب حاضر سرشار از جزیی‌نگری و دقت‌های تاریخی است و به درد مخاطبی می‌خورد که می‌خواهد درباره عشایر به عنوان مهم‌ترین منبع نیروی انسانی نظامی در سده‌های میانه اطلاعاتی دقیق و جزیی به دست آورد. به نوشته ویراستاران، «این کتاب دربرگیرنده مطالعاتی است درباره منطقه‌ای بسیار کوچک از اوراسیا و در عین حال بزرگ در دوره‌ای هم کوتاه هم بلند.» به عبارت دقیق‌تر کتاب به ایران و برخی نواحی مجاور آن از حدود سال 1000 تا حدود سال 1870 میلادی می‌پردازد. «شیوه تولید در این منطقه آمیزه‌ای از کشاورزی و دامداری است. ماوراءالنهر، ایران امروزی، افغانستان، آذربایجان، آناتولی و آن نقاطی از هلال حاصلخیز که جمعیت ترکمان‌شان مولفه مهمی در کنار بادیه‌نشینان عرب بودند این جهان ترکی و ایرانی را تشکیل می‌دادند. شاهنشاهی‌های سلجوقی، مغول و تیموری در این دوره می‌گنجند. آغازگرش پیدایش دودمان‌های ترک در جهان ایرانی و خاندان‌های نجیب‌زادگان آغازیده در دشت‌هاست و پایان بخشش هنگامی که دولت‌ها و پادشاهی‌های یک جانشین مدرن، با تجهیز به سلاح‌های گرم و ارتش‌های ثابت، دیگر برای جنگ‌ها نیازی به عشایر نداشتند.»

اینکه فهم و شناخت تاریخی برای درک امروز و اکنون چه میزان اهمیتی دارد، اظهرمن‌الشمس است و بعید است کسی در آن تردید داشته باشد. واقعیت اما آن است که تاریخ‌دانی به معنای فهرست کردن کلیات و مشهورات نیست. اگر می‌گوییم عشایر فلان نقش را در تاریخ ما ایفا کرده‌اند، باید بتوان با دقت و جزییات راجع به آنها صحبت کرد و سخن خود را مستدل کرد. وگرنه ارزش ادعاها، تا حد گفت‌وگوهای رایج در جمع‌های دوستانه درباره مسائل کلان تنزل می‌یابد و صرفا به درد وقت پر کردن و سرگرمی می‌خورد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...