سفر از پاریس به اصفهان [Voyage de Paris Ispahan] عنوان کتابی است که استفان یراسیموس1 در 1982، بخشی از سفرهای ژان شاردن2 (1643-1713) جهانگرد فرانسوی را، که شروع آن در 1686 و چاپ کامل آن را در 1711 انتشار یافته بود، تجدید چاپ کرد.

سفر از پاریس به اصفهان [Voyage de Paris Ispahan]  ژان شاردن

فرانسه که در زمان کولیر3 در اوج شکوفایی اقتصادی است، به منظور مقابله با امپراتوری عثمانی، رفته‌رفته به ایران و به برقراری رابطه‌ی اتحاد سیاسی با آن علاقمند می‌شود. ایجاد مناسبات ممتاز با اروپا نیز جزو سیاست شاه ایران محسوب می‌شود که بازرگانان و سفیران آن را با آغوش باز می‌پذیرد. در این اوضاع و احوال است که ژان شاردن جوان، پسر جواهرفروشی پاریسی، نخستین سفر خود را به ایران، که از 1664 تا 1670 طول می‌کشد، آغاز می‌کند. به محض بازگشت به پاریس تصمیم می‌گیرد که دوباره رهسپار شرق شود؛ «سفر از پاریس به اصفهان» شرح این مسافرت دوم اوست.

ژان شاردن تنها بازرگانی که به قصد تجارت سفر کند نیست؛ احتمالاً مجذوب کشورهایی می‌شده که از آنها می‌گذشته است؛ زبان آنها را فرامی‌گرفته و از آداب و رسوم آنها آگاه می‌شده است. شاردن به این‌ترتیب، سفرنامه‌ای می‌نویسد که وقایع روزانه و ملاحظات کلی درباره‌ی سیاست زمان، جریانات اقتصادی، تاریخ و جغرافیا را به هم می‌آمیزد. کتاب او جامع گواهی‌های شخصیت‌هایی است که در محل با آنها ملاقات کرده است؛ نویسنده اغلب رجوع‌هایی به منابع ایرانی و دست‌نوشته‌های اصیلی می‌کند که خود آنها را ترجمه کرده و در متن آورده است.

شاردن متفکری به‌دور از تعصب و پیش‌داوری است؛ از این‌رو، در بی‌طرفی او تردیدی نمی‌توان داشت. کتاب سفر از پاریس به اصفهان دقیقاً مربوط به سه کشور است که نویسنده باید در مسیر خود آنها را طی کند تا به اصفهان برسد. نخست امپراتوری وسیع عثمانی است که شاردن موقعیت سیاسی آن را با ظرافت، و فارغ از اندیشه‌های بی‌تأمل پذیرفته، تحلیل می‌کند. سپس از گرجستان می‌گذرد، منطقه‌ای حایل میان دو امپراتوری که مسافران بسیار معدودی به آنجا می‌رفتند. سرانجام وارد ایران می‌شود که مهم‌ترین بخش گزارش سفر او را تشکیل می‌دهد. شاردن از ایروان و تبریز دیدن می‌کند و در 1673 به اصفهان می‌رسد. این گزارش که در عین‌حال هم زنده و هم عالمانه نوشته شده است، نه‌تنها تأثیر بسیار در نویسندگان قرن هجدهم برجای می‌گذارد، بلکه همچنان علاقه‌ی مورخان جدید امپراتوری‌های عثمانی و ایران را به خود جلب می‌کند.

اسماعیل سعادت. فرهنگ آثار. سروش


1. Stephane Yerasimos 2. Jean Chardin 3. Colbert

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...