کتاب «حکمروایی و اقتصاد سبز» با ترجمه و تالیف محمدتقی رضویان و محمدکاظم شمس‌پویا توسط انتشارات سروش منتشر و راهی بازار نشر شد.

حکمروایی و اقتصاد سبز محمدتقی رضویان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، گسترش روزافزون ناپایداری در عرصه‌های زندگی بشر و آثار عمیق آن بر کیفیت زیست‌پذیری، محققان و جوامع دانشگاهی را در دهه‌های اخیر وادار به بررسی ابعاد و زوایای گوناگون این‌ناپایداری‌ها و تغییر شیوه‌های زندگی انسان‌ها کرده است. با نگاهی به ابعاد و پیامدهای ناپایداری می‌توان دریافت که بسیاری از این پیامدها ریشه در الگوهای مرسوم رشد و توسعه اقتصادی دارد که افزون بر بهره‌کشی بیشتر از طبیعت و محیط‌زیست، به استثمار انسانی نیز دامن زده‌اند. بنابراین، نیاز به رویکردهای جدید مانند اقتصاد سبز، بیش‌ازپیش اهمیت یافته و در محافل علمی و برنامه‌ریزی‌های شهری و منطقه‌ای نیز جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است.

برای تحقق توسعه پایدار و اقتصاد سبز توجه به جایگاه کنشگران نوظهور مانند سازمان‌های مردم‌نهاد، اجتماعات محلی و بخش خصوصی اهمیت بسزایی یافته است. به سخن دیگر، مانند گذشته، فقط دولت‌ها بازیگر اصلی برنامه‌ریزی‌های توسعه به شمار نمی‌آیند و باید برای بازیگران جدید، گروه‌های آسیب‌پذیر، فرایندهای تصمیم‌گیری مشارکتی و به اجرا درآمدن تصمیم‌گیری‌ها و به‌عبارتی «حکمروایی شایسته»، جایگاه ویژه‌ای قائل شد.

به این‌ترتیب در کتاب پیش‌رو، مفهوم حکمروایی و نقش آن در تحقق اقتصاد سبز بررسی و تشریح شده است.

این‌کتاب با ۲۷۲ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۶۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...