تمدن سه‌‏پاره | هم‌میهن


از نظر تاریخی به‌طور دقیق نمی‌دانیم که کلمه «اروپا» از کجا آمده و نخستین‌بار کجا به کار رفته است. برخی بر این گمانند که اروپا، اصطلاحی برگرفته از زبان‌های سامی یا عبری کهن و به‌معنای محل غروب خورشید است؛ احتمالاً به این دلیل که سامی‌های ساکن خاورمیانه، غروب خورشید را در جایی حوالی مکانی که امروزه اروپا می‌نامیم، به تماشا می‌نشستند. دیگرانی اما ریشه‌های یونانی این لغت را مهم می‌شمارند و برای نمونه اشاره می‌کنند به اینکه در تاریخ هرودوت، جهان شامل سه بخش اصلی می‌شود؛ آسیا، اروپا و لیبیا (آفریقا).

جان هرست [John Hirst] نویسنده کتاب «تاریخ فشرده اروپا» [The Shortest History of Europe . How Conquest, Culture, and Religion Forged a Continent—A Retelling for Our Times]

اگر اینطور باشد، یونانیان هم به مرزهایی آن سوتر از خود اروپا می‌گفته‌اند؛ گویی خود جزئی از آن نباشند. در سال ۱۴۵۸، پاپ پیوس دوم متنی با عنوان «اروپا» و سه سال بعد متنی دیگر با نام «آسیا» نوشت و از این رهگذر، شباهت‌ها و تفاوت‌های این دو سرزمین را پررنگ کرد. در قرن بیستم هم بسیاری از صاحبنظران مشهور این حوزه چون ژاک لوگوف بر این نظر بودند که «اروپا نخستین‌بار در قرون وسطی پدیدار شد و به‌مثابه یک واقعیت و نیز یک بازنمود شکل گرفت.» از این نظر او سخنی را تکرار می‌کرد که مارک بلوک یکی از بنیان‌گذاران مکتب آنال نیز بدان اذعان داشت: «اروپا زمانی ظهور کرد که امپراطوری روم سقوط کرد.»

با این همه، جان هرست [John Hirst] نویسنده کتاب «تاریخ فشرده اروپا» [The Shortest History of Europe . How Conquest, Culture, and Religion Forged a Continent—A Retelling for Our Times] به اقتضای طرحی که از کتاب داشته که قرار بوده اجمالی و کلی باشد، خود را چندان درگیر این سرآغازها نکرده است اما همان اول بحث سه عنصر اصلی برسازنده تمدن اروپایی را چنین دانسته است: «۱ـ فرهنگ یونان و روم باستان ۲ـ مسیحیت، که خود شاخه غریبی از دین یهودیان یعنی یهودیت بود و ۳ـ فرهنگ جنگجویان ژرمن که به امپراطوری روم یورش آوردند.»

هرست می‌گوید، آموزه اصلی یونانیان و رومیان این بود که جهان ساده، منطقی و ریاضی است. از نظر مسیحیت، جهان شر است و تنها ناجی ما عیسی مسیح است و در دیدگاه ژرمن‌ها، جنگ عملی مفرح است. حال اینکه چگونه این فهم‌های گاه متناقض توانستند در ترکیبی تاریخی با یکدیگر پیوند بخورند و اروپا را بسازند، امری است که هرست به‌خصوص در دو فصل اول کتاب خود بدان می‌پردازد و با زبانی ساده و در عین حال دقیق نشان می‌دهد که گویی فتوحات، فرهنگ و دین به اروپا شکل بخشیده‌اند.

از نظر هرست، یکی از مهمترین رخدادهای مهم در اتصال این سه حلقه به یکدیگر، تغییر دین امپراطور روم، کنستانتین در سال ۳۱۳ و بعدتر تبدیل مسیحیت به دین رسمی امپراطوری است. در نتیجه این رخداد، فرآیند تحول بنیادین کلیسا رقم خورد و این نهاد مذهبی خود به دولتی رومی بدل شد؛ امری که به‌ویژه اهمیت خود را زمانی نشان داد که در سال ۴۷۶ امپراطوری در اثر یورش ژرمن‌ها سقوط کرد.

در این شرایط این کلیسا و پاپ بود که توانست سازماندهی اجتماعی و سیاسی اروپا را در مصالحه با اقوام مهاجمی که به این تشخیص رسیده بودند که نفع‌شان در آن است که مسیحی شوند، رقم بزند. در این میان حفظ و مصادره به مطلوب آثار و آموزه‌های یونانی و رومی در کلیسا نیز نقشی مهم ایفا می‌کرد. این نظم تا سال ۱۴۰۰ تداوم پیدا می‌کند؛ دوره‌ای که به قرون وسطی مشهور است.

در دوره مدرن یعنی از ۱۴۰۰ به‌بعد اما فروپاشی این اتحاد، ظهور نظمی جدید را در ترکیبی متفاوت به اروپا تحمیل می‌کند. در رنسانس سده ۱۵، نخست ایده برتری دوران کلاسیک (یونان و روم) شایع می‌شود، سپس در اصلاح دینی (رفرماسیون) قرن ۱۶ این ادعا موردتوجه قرار می‌گیرد که اولاً مسیحیت امری رومی نیست و ثانیاً می‌توان اقتدار کلیسای کاتولیک را به پرسش گرفت. در گام بعدی انقلاب علمی سده ۱۷، درک یونانی از علم و مقوله زمین‌مرکزی را زیر سوال می‌برند.

این فرآیند بعدتر در قرن ۱۸ با ادعای متفکران «عصر روشنگری» مبنی بر اینکه دین خرافه است، تکمیل می‌شود و به برتری آموزه‌های عقلی و علمی ذیل تفکر قائل به «پیشرفت» بشر می‌رسد. در برابر تمام این تحولات کلیسای کاتولیک در موضع ضعف قرار دارد و نمی‌تواند واکنشی درخور نشان بدهد. فرهنگ جنگجویانه ژرمنی اما خود را در جنبش رمانتیک صورتبندی می‌کند؛ نهضتی آلمانی در برابر سنت روشنگری فرانسوی که به‌جای علم و عقل از احساسات، فرهنگ، ملی‌گرایی، تاریخ و آزادی دفاع می‌کند و می‌کوشد نشان بدهد که تمدن چیزی تصنعی و انقیادآور است و زندگی واقعی را باید در فرهنگ‌های بومی و سنتی بازجست.

هرست از قدرتمندی این نگاه در جامعه غربی ـ حتی تا امروز ـ سخن می‌گوید و جنبش‌های دهه ۱۹۶۰ را که در آن از آزادی فرد از قید قوانین دست‌وپاگیر اجتماعی دفاع می‌شد، جلوه‌ای از آن می‌داند. از این منظر تمدن اروپایی در میان دو نیروی «علم و پیشرفت» ازیک‌طرف و «احساسات و رهایی» ازطرف‌دیگر قرار دارد و رابطه این دو نیرو نیز پیچیده است؛ گاهی مکمل هستند و گاهی در برابر هم.

با این همه از نظر هرست، گریزی از این دوپارگی و ازهم‌گسیختگی نیست. این واقعیت تمدن اروپاست: «تمدن‌های دیگر سنت واحدی دارند، نه ترکیبی از سه‌گانه‌ای غریب. آنها به اندازه ما دستخوش تلاطم‌ها، زیر و رو شدن‌ها و آشفتگی‌هایی نبودند که زندگی اخلاقی و فکری ما را انباشته‌اند. ما فرزندان والدین مختلط هستیم و جایی پیدا نمی‌شود که بتوانیم وطن خود بنامیم.»

[این کتاب پیش از این با عنوان «تاریخ تحولات سیاسی - اجتماعی اروپا‮‬‏‫‏‫» با ترجمه ركسانا نيكنامى منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...