گوشههایی مهم از تاریخ تجدد در ایران... 6 محصل مسلمان از ایران، برای آموختن علوم جدید و آشنایی با تمدن غرب وارد لندن میشوند... روبهرو شدن با تندروهای مسیحی، تبشیری های متعصب، حلقهی فراماسونهای پنهان کار، انجمنهای کارگری رادیکال... جامعهای که تصویر دقیقی از آن در آثار جین آستین ترسیم شده است... یکی از آنها نام کتاب خاطرات خود از این سفر را «حیرت نامه» نامید
آیا مسلمانان سهمی از تمدن غرب دارند؟ | الف
وقتی عباس میرزا نایب السطنه، پس از سالها جنگ با قوای اشغالگر روس، به ناچار شکست را پذیرفت و تسلیم عهدنامه گلستان شد؛ به این یقین دست یافته بود که باید در این میانه رازی باشد که گذر زمان باعث شده غرب چنان پیش رود که دست بالا را از جنبههای گوناگون (در مناسبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی و...) داشته باشد و ایرانیان روز به روز در گرداب انحطاطی سیاسی و اقتصادی فرو میروند. در این احوال عباس میرزا و وزیر کاردانش (میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی)، بر این باور بودند که تا با فرهنگ و تمدن غرب آشنا نشوند، نمیتوانند از راز پیشرفت آن سرزمینها و عقب ماندگی در سرزمین مادری باخبر شوند. از این سبب اعتقاد داشتند بهترین راه برای اخذ و آشنایی با غرب و پیشرفتهایش، فرستادن محصلانی برای آموختن فنون و علوم گوناگون به غرب میدانستند.
عباس میرزا زمانی به فکر ایجاد اصلاحات در ساختارهای سیاسی و نظامی و ... در ایران افتاد که هنوز هیچ یک از کشورهای آسیایی و یا همرده ایران به این فکر نیفتاده بودند. نخستین بار در سال 1811 وقتی سرهارفورد جونز (سفیر بریتانیا در ایران) به انگلستان باز میگشت، عباس میرزا از او خواست تا دوتن از محصلان ایرانی را برای آموختن طب و نقاشی با خود به لندن ببرد.
اما چند سال بعد بود (1815) که عباس میزرا از فرصت بازگشت یک افسر توپخانه به نام جوزف دارسی به انگلستان استفاده کرد و از او خواست که چند جوان ایرانی را هنگام بازگشت به بریتانیا با خود به لندن برده و مسئولیت سرپرستی آنان را برعهده بگیرد تا به تحصیل در فنون مختلف بپردازند. دارسی اگرچه با اکراه اما پس از اعلام به وزارت خارجه بریتانیا، آنها را برای سفر به لندن با خود همراه کرد. در سال 1815 این پنج جوان که تازه به بیست سالگی قدم گذاشته بودند به همراه دارسی وارد انگلستان شدند و این برای نخستین بار بود که تعدادی از محصلان مسلمان از کشوری دیگر، برای آموختن علوم جدید و آشنایی با تمدن غرب وارد لندن میشدند. ماجرایی که سه سال بعد در مورد گروهی از طلاب مسلمان مصری نیز افتاد.
کتاب «عشق غریبهها» [The love of strangers : what six Muslim students learned in Jane Austen's London] نوشتهی «نایل گرین» [Nile Green] که به تازگی با ترجمه امیر مهدی حقیقت توسط نشر چشمه منتشر شده سرگذشت زندگی این شش محصل ایرانی[1] در انگلستان آن روزگار یا به تاکید نویسنده انگلستان دوران جین آستین است. زندگی در جامعهای با فرهنگ و مذهب متفاوت و به عبارتی آوردن آنها به میانهی صحنه تاریخ انگلستان و روبهرو شدن با تندروهای مسیحی، تبشیریهای متعصب، حلقهی فراماسونهای پنهان کار، انجمنهای کارگری رادیکال (که هیچیک در ایران نمونهای نداشتند) در مکانهایی همانند دانشگاه، بیمارستان، کارخانه و اداره فی نفسه بسیار جذاب است. از همین روست که در متن خاطرات این جوانان میتوان میزان تعجب آنها از مشاهدات و دریافتهایشان را دید. خصوصا اینکه آنها در روزهایی میزیستند که وسایل ارتباط جمعی غایب بودند و در واقع این مسافران جوان اطلاعات بسیار ناچیزی درباره سرزمینی که بدان پا گذاشته بودند، داشتند. از همین رو یکی از آنها نام کتاب خاطرات خود از این سفر را «حیرت نامه» نامیده بود.[2]
با اینکه چند سال آخر عمر جین آستین مصادف با زمان حضور محصلان ایرانی در لندن بوده و از قضا فاصله مکانی چندانی هم با یکدیگر نداشتند، اما دیدار یا ارتباطی میان آنها نبوده از این سبب جین آستین، در این کتاب حضوری مشخص و فیزیکی ندارد؛ بلکه ارجاع به نام او تنها به سبب آن است که مخاطبان کتاب از این پیش زمینه ذهنی برخوردار شوند که محصلان ایرانی قدم در چه جامعهای و با کدام مناسبات فرهنگی گذاشتهاند. جامعهای که تصویر دقیقی از آن در آثار جین آستین ترسیم شده است. جامعهای که در عین ورود به مدرنیته، بسیار هم مذهبی و سنتگراست و در واقع فرهنگ انگلیسی به خوبی مدرنیته را در خود هضم کرده است.
جذابیت عمدهی این کتاب خواندنی به خصوص برای مخاطب فارسی زبان آن است که گوشههایی مهم از تاریخ تجدد در ایران را به عنوان اثری تاریخی و پژوهشی با زبانی روایی و گاه داستانگونه بازگو میکند. علاوه بر آنکه از اوضاع و احوال ایرانی سخن میگوید که نایب السطنهاش ضرورت اصلاح و بازنگری بر اوضاع و احوال سیاسی اجتماعی و غیره را به عنوان ضرورتی اجتناب ناپذیر در مییابد و از سوی دیگر جوانانی جویای علم که با قدم گذاشتن در اروپای آن روزگار با واقعیتهایی ورای شنیدههای خود روبرو میشوند و باورهایشان به چالش کشیده میشود.
اما این کتاب همانقدر که برای مخاطب فارسی زبان دارای جذابیت فراوان است و به ظاهر برای این طیف از مخاطبان نوشته شده است؛ اما در واقع چنان که نویسنده کتاب نیز اذعان کرده است، اثری است که برای مخاطب غربی و غیر مسلمان نوشته شده است. اشاره نویسنده در عنوان فرعی کتاب یعنی «سرگذشت شش محصل مسلمان در انگلستان جین آستین» بر همین نکته تاکید دارد. البته در ترجمه فارسی ناشر و مترجم به جای مسلمان از کلمه ایرانی استفاده کرده که برای مخاطبان وطنی توجه برانگیزتر باشد.
نویسنده کتاب (نایل گرین) استاد تاریخ اسلام و تاریخ جنوب آسیا در دانشگاه لس آنجلس است. علاقهی بسیار او به بده بستانهای فرهنگی میان آسیا و اروپا، از مشخصههای کار اوست. چنانکه خود او اشاره داشته در دهه نود و دوهزار میلادی بارها به ایران سفر کرده است. آشنایی او با مسلمانان، در خلال این سفرها و همچنین در دوران تحصیلش در لندن، موجب شناخت و همدلی او با این مذهب و پیروان آن و همچنین شکل گرفتن نظریاتی درباره جایگاه مسلمانان در ساختار تمدن غرب است. او چنانکه در مقدمهی کتاب نیز اشاره کرده با انتخاب این دستمایه و بردن این شش مسلمان به دل تاریخ انگلستان، کوشیده گامهایی بردارد تا «در زمانهای که یاوه گویی ضد مسلمانان، سرتاسر اروپا را فرا گرفته، نشان دهم که مسلمانان در قبال ارزشهای غربی ذاتا رویکردی خصمانه ندارند و در عوض میخواهم نشان بدهم که مسلمانان تا حد بسیار زیادی بخشی از گذشتهی اروپایند و دست کم برخی از آنها به دانش و خرد و مدارا که بی تردید بخش بزرگتر تمدن مدرن اروپاست مشتاق بودند و حتی سهم دوسویهای در آن ایفا کردند.»
با چنین ایدهای در روزگاری[3] که جریانهای تندروی اسلامی با ترسیم فضایی اسلامهراسانه در جهان نقش پررنگی در مخدوش کردن باورهای موجود درباره فرهنگ و سنتهای اسلامی دارند، نویسنده این کتاب با انتخاب این داستان کوشیده گامی در راستای اصلاح چنین نگاههایی با طرح نظریات خود بردارد.
به این ترتیب وقتی نایل گرین با خاطرات جذاب میرزا صالح شیرازی از سفر به لندن و به طور کل انگلستان اوایل قرن نوزدهم روبهرو میشود، تصمیم میگیرد با مبنا قرار دادن این خاطرات و نوشتن روایاتی درباره حضور مسلمانان در اروپا (به قصد تبادل علمی و فرهنگی) کتابی بنویسد که امروز ترجمه فارسی آن پیش روی ماست.
درکنار خاطرات میرزا صالح شیرازی که گویا برجسته ترین چهره در جمع محصلان و نزدیکترین آنها به عباس میرزا بوده است، او از خاطرات ابوالحسن خان ایلچی و میرزا ابوطالب خان (دو نفر دیگر از محصلان) نیز بهره برده است. ملاقاتها، شنیدههای این محصلان، دید و بازدیدها و سیر و سفرهایشان همگی دستمایه کتابی قرار گرفته تا با پشتوانهای پژوهشی و پرداختی روایی و جذاب که حاصل کمال بخشیدن به این خاطرات و روایتهاست، میتواند پاسخگوی این سوال مهم برای مخاطب فارسی زبان و علاقمند به تاریخ باشد که چگونه ایران در مسیر اصلاحات و مدرن شدن قرار گرفت و نخستین ایرانیانی که به قصد اخذ تمدن غربی به آن سرزمین پا گذاشتند چه واکنش هایی از خود نشان دادند و دستاوردهایشان چه بود؟
«عشق غریبهها» نوشتهی نایل گرین؛ نهمین کتاب از مجموعه «در واقع....- مشاهدات...» است که در قالب آثاری تالیفی و ترجمهای ظرفیتهای جدیدی از روایت را تحت عنوان ناداستان نمایندگی میکنند. کتابهایی که داستان نیستند، اما به همان اندازه کشش و جذابیت دارند. افزون برآن به دلیل در آمیختن با پژوهشهایی نظری و یا میدانی که از دل واقعیتهای تاریخی بیرون آمدهاند و یا با آنها در ارتباطند، برای گروههایی از مخاطبان که از کتابخوانی چیزی بیش از سرگرمی میطلبند، پاسخی مناسب به نظر میرسند.
پینوشت:
[1] یکی از دو محصل که پیشتر وارد لندن شده بودند، در 1813 به دلیل بیماری سل در گذشت. میرزا بابا افشار در لندن تحصیل طب میکرد که پنج محصل بعدی وارد انگلستان شدند، که عبارت بودند از : میرزا صالح، میرزا جعفر طبیب، میرزا جعفر مهندس، میرزا رضا و محمدعلی چخماقساز.
[2] خاطرات سفر ابوالحسن خان ایلچی
[3] بخصوص بعد از ماجرای یازده سپتامبر، جنایات داعش و حملات انتحاری علیه مردم عادی در اروپا