با توجه به تصمیم شاهنشاه در جلسه شورای سلطنت، قرار بود مسافرت اعلیحضرت بعد از رای اعتماد مجلسین و در روز چهارشنبه ۲۷ دیماه صورت بگیرد ولی غروب روز دوشنبه ۲۴ دیماه که خبر رای اعتماد مجلس سنا به دولت آقای بختیار در روزنامهها منتشر شد، طولی نکشید که سپهبد بدرهای تلفنی اطلاع داد: اعلیحضرت به جای چهارشنبه، فردا سهشنبه صبح حرکت خواهند کرد و مسافرت خصوصی و غیررسمی است.
برای مسافرت غیررسمی هم روش جاری وجود داشت. معمولا نخستوزیر، روسای مجلسین، رییس ستاد و تعدادی از مقامات علاوه بر وزیر دربار و روسای تشریفات در فرودگاه حاضر میشدند. در مورد فرماندهان نیرو قبلاکسب تکلیف کرده بودم ولی اجازه نداده بودند که به فرودگاه بیایند. حتی به فرمانده نیروی هوایی که به علت داشتن مسوولیت حفاظت هواپیمای اختصاصی و تشریفات پرواز، معمولا در مسافرتهای خصوصی و داخلی هم حضور پیدا میکرد، اجازه نفرموده بودند که در فرودگاه حاضر شود.
در مورد برقراری ارتباط ستاد بزرگ ارتشتاران با اعلیحضرت در مدت مسافرت، از سپهبد بدرهای خواسته بودم که مجددا موضوع را به عرض برساند. لذا به محض رسیدن نامبرده، نتیجه را سوال کردم، جواب داد: فرمودند لازم نیست. ضمنا پاکت حاوی فرمان مربوط به تاکید حفظ انضباط در نیروهای مسلح را هم بدون اینکه امضا شده باشد، به من داد. من با توجه به مطالبی که در چند جلسه به عرض رسانده بودم، خیلی نگران شدم. چون آخرین لحظات بود و نمیبایستی وقت تلف شود و خوشبختانه اعلیحضرتین در اطاق تنها بودند و کسی در حضورشان نبود. بلافاصله شرفیاب گردیدم.
اعلیحضرت ضمن قدم زدن مشغول صحبت با علیاحضرت بودند. بعد از ورود من هم مدتی مذاکراتشان ادامه داشت ولی اعلیحضرت میل نداشتند که در آن لحظات کسی گفتگویشان را با علیاحضرت بشنود. پس از پایان صحبت با علیاحضرت به اطاق مجاور رفتند. اعلیحضرت در مورد مذاکراتشان با شهبانو به من فرمودند: «این مطالب نزد خودتان باشد، تکرار نکنید.» به همین دلیل مجاز نیستم درباره گفتگوهای خصوصی اعلیحضرتین مطلبی بیان نمایم.
من ابتدا فرمان تاکید حفظ انضباط در نیروهای مسلح شاهنشاهی را به عرض رسانیدم که بعد از قدری بحث، بالاخره توشیح فرمودند. ضمنا اعلیحضرت مجددا به موضوع حل مشکل مملکت به وسیله دولت از طریق سیاسی اشاره فرمودند و در مورد جلوگیری از خونریزی تاکید نمودند و اوامری که قبلا فرموده بودند تکرار کردند: «مواظب باشید که فرماندهان یکوقت دیوانگی نکنند و به فکر کودتا نیفتند»
در پایان دستوراتشان به عرض رسانیدم که از سپهبد بدرهای در مورد ارتباط با اعلیحضرت در مدت مسافرت سوال کردم، اظهار نمود که اوامری نفرمودهاید. درباره گزارشات فوری چه امر میفرمایید؟ یک مرتبه ناراحت شده فرمودند: «چه گزارشی؟ چه کاری خواهید داشت؟» و دیگر تامل ننموده از اطاق خارج و وارد سالن مشایعت کنندگان گردیدند. من از جواب اعلیحضرت خیلی متعجب شدم، تا اینکه بعدا در کتاب «پاسخ به تاریخ» خواندم که نوشتهاند: اکنون میتوانم صریحا بگویم که هفته قبل از این وقایع، من احساس میکردم که کار از کار گذشته است.
اعلیحضرت در حالی که شهبانو به ایشان ملحق شدند، در مصاحبه کوتاهی فرمودند: امیدوارم که دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پایهگذاری آینده موفق بشود و برای این کار ما مدتی به همکاری و حس وطنپرستی به معنای اشد کلمه احتیاج داریم. اقتصاد ما باید راه بیفتد، مردم باید زندگی عادیشان شروع شود و پایهریزی بهتری برای آینده بکنیم. سخن دیگری غیر از حفظ وضع مملکت و انجام وظیفه بر اساس میهنپرستی ندارم.
سپس شاهنشاه از پاویون سلطنتی خارج شدند. مشایعتکنندگان غمگین، همه نگران، نگران اغتشاش و شورش، نگران آینده مملکت و اعلیحضرت بودند. تشریفات، نظم و ترتیب همیشگی را نداشت. برخلاف مسافرتهای گذشته، امام جمعه تهران هم حاضر نبود! اعلیحضرت بعد از خداحافظی از نخستوزیر، روسای مجلسین سنا و شورا، چند نفر دیگر و من، در حالی که خیلی متاثر بودند به طرف هواپیما حرکت کردند. در این موقع تعدادی از افسران و مأمورین مخصوص گارد شاهنشاهی و آشیانه سلطنتی، در مسیر راه، اطراف اعلیحضرتین را گرفته، به نشانه خداحافظی دستهای اعلیحضرت و شهبانو را میبوسیدند. یکی از آنها نزدیک پله هواپیما، قرآن در دست گرفته بود که اعلیحضرتین برحسب سنت از زیر آن عبور کرده و آنرا به رسم احترام ببوسند.
هرچه اعلیحضرت به هواپیما نزدیکتر میشدند، از دیدن این احساسات بیشتر متاثر میگردیدند. صحنه بسیار دلخراشی بود. تا اینکه بعد از بوسیدن قرآن، از پلههای هواپیما بالا رفتند. دستشان را به عنوان خداحافظی تکان دادند و سپس داخل هواپیما شده و در جای خلبان قرار گرفتند. اعلیحضرت شخصا هواپیما را هدایت و خاک ایران را ترک کردند.
وقتی من از فرودگاه مهرآباد به ستاد بزرگ رسیدم، سر و صدای بوق اتومبیلها و بلندگوهای متحرک در خودروها و داد و فریاد تظاهرات شادی مردم در خیابانها، مانع کار کردن در داخل دفاتر ستاد بود. دستور دادم که فوری متن فرمان حفظ و رعایت انضباط که اعلیحضرت در فرودگاه امضا کرده بودند، علاوه بر تکثیر و ارسال به قسمتها، عیناً به نیروها مخابره شود.
قبلا در شورای امنیت ملی، آقای بختیار ضمن دستورات خود بخصوص به فرماندار نظامی تاکید کرده بود که: «مذاکره شده، قرار است مردم شاخههای گل به سربازان فرمانداری نظامی در خیابانها بدهند» و خواسته بود که سربازان و مامورین، شاخههای گل را بپذیرند و در مقابل رفتار مردم، در صورت پیشامدهای ناگوار، خونسردی خودشان را حفظ کرده، عکسالعمل نشان ندهند. به موجب همین دستورات و تماس چندین ماههی سربازان در خیابانها با مردم، وضع به جایی رسیده بود که در تهران، نه تنها پرسنل نظامی، شاخههای گل مردم را با میل و رغبت قبول کردند، بلکه یکدیگر را در بغل گرفته، روبوسی هم نمودند!
از طرف دیگر تحریک پرسنل نیروهای مسلح شاهنشاهی توسط مخالفان و آشوبگران به صورت ابراز احساسات شادی در پایتخت و شهرها ادامه پیدا کرد تا به عناوین مختلف، نظامیان و مأمورین نظامی را وادار به عکسالعمل نمایند. مثلا برابر گزارش استاندار خوزستان، اهالی شهر با نصب بلندگو و اجتماع در اطراف سربازخانهها، شب چهارشنبه ۲۷ دیماه را تا صبح به عنوان ابزار شادمانی به پرسنل لشکر اهواز اهانت کرده و بالاخره موفق به ایجاد برخورد و ریختن درجهداران به داخل شهر اهواز شدند. همچنین در شهر دزفول و سپس در رضاییه و چند نقطه دیگر موفق گردیدند برخوردهایی بین مردم و مأمورین به وجود آورند که در نتیجه تعدادی از تظاهرکنندگان و مأمورین انتظامی، کشته و زخمی شدند.
بر مبنای همین رویداد، برابر خواسته نخستوزیر، سپهبد بدرهای فرمانده نیروی زمینی به سربازخانههای پایتخت و پادگانهای خارج از تهران اعزام شد تا به پرسنل دستور دهد در مقابل تحریکات مخالفین، عکسالعملی از خود نشان ندهند. من هم به منظور تاکید در حفظ و رعایت انضباط در نیروها، در تعقیب فرمان اعلیحضرت، پیامی از طریق رادیو و روزنامهها برای پرسنل نیروهای مسلح شاهنشاهی فرستادم که متن آن چنین بود:
«افسران، همافران، درجهداران، سربازان و کارمندان نیروهای مسلح شاهنشاهی، اطمینان دارم که همه با توجه به هدف اصلی و فلسفه وجودی نیروهای مسلح شاهنشاهی، به خوبی واقف هستید که شما افراد دلیر و جانباز از بین مردم وطن برگزیده شده و با ایمان و اعتقاد به اصول و مبانی ملی و مذهبی، ماموریت پاسداری حدود و ثغور این سرزمین و حفظ موجودیت، وحدت، استقلال و تمامیت آنرا برعهده دارید.
در این مرحله حساس از تاریخ که هستی و یگانگی ملت و آسایش و امنیت مردم در معرض خطر قرار گرفته است، لازم دانستم یکبار دیگر وظایفی را که به عهده شما دلیران واگذار شده است، یادآوری نمایم و از همه بخواهم که با حفظ وحدت و یکپارچگی و رعایت انضباط و سلسلهمراتب فرماندهی، در راه انجام این وظیفه که سرآغاز اعاده نظم و تامین آسایش عمومی و دفاع از جان و مال و حیثیت مردم است، همانگونه که بارها شایستگی خود را نشان دادهاید، تا سرحد توانایی مجاهدت و فداکاری نمایید... خداوند یار و مددکار شما پاسداران شرافتمند ایران باشد.»