کتاب «پیرامون مشروطه» سومین کتاب از مجموعه تاریخ انتقادی است که امکان بازخوانی فرآیند مدرن شدن ایران را از منظری غیرتهران محور هدف خود قرار داده‌اند. مقالات موجود در این کتاب به طور خاص به فرایند ساخت‌یابی ایالات در عصر قاجار و انقلاب مشروطه در این بستر می‌پردازند.

پیرامون مشروطه»

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «پیرامون مشروطه» سومین کتاب از مجموعه تاریخ انتقادی است که از سه مقاله تشکیل شده و در سه فصل با عناوین «عشایر بختیاری در انقلاب مشروطه ایران»، «کردستان پیشامدرن» و «سیاست فضا و سرایت (کورپیرامونی)» تدوین شده است.

«تاریخ انتقادی» روایتی موثر از لحظه حال است که وضعیت کنونی «ما» را به شیوه‌های تاریخی بکاود و با ترسیم مرزها و حدود تاریخی امر جمعی‌ای که خود را در آن باز می‌شناسیم، امکان نقدش را فراهم می‌کند. این نگاه با آنچه که ممکن است «تاریخ مدرن» نامیده شود، تفاوت دارد.

مجلد حاضر یکی از تلاش‌های این مجموعه برای تدوین متونی است که امکان بازخوانی فرآیند مدرن شدن ایران را از منظری غیرتهران محور هدف خود قرار داده‌اند. مقالات موجود در این کتاب به طور خاص به فرایند ساخت‌یابی ایالات در عصر قاجار و انقلاب مشروطه در این بستر می‌پردازند. در واقع کتاب حاضر تلاشی است در بازخوانی فرایند مدرن شدن ایران از منظری غیر تهران‌محور. آنچه در این جا مد نظر است، نه پرداختن به وقایع مشروطه در جغرافیاهای خارج از تهران بلکه تلاش برای فهم فرایند بازساختیابی ایالات در عصر قاجار و انقلاب مشروطه است؛ یعنی فهم این مسئله که مشروطه چگونه به شکل‌گیری وضعیت‌های پیرامونی انجامیده است.

انگیزه اصلی در گردآوری این مجلد، طرح این پرسش‌ها است: اگر تاریخ معاصر ایران از منظر «پیرامون»ها روایت و بازنویسی شود، چه بر سر روایت‌(های) چیره می‌آید؟ آیا این تاریخ همچنان تاریخ «مردان بزرگ» فکر و عمل، و تاریخ وقایع بزرگی چون انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی باقی می‌ماند رویدادهایی که گویی لحظات قبل از آنها هیچ نبوده‌اند جز پیش تاریخی که این وقایع را ناگزیر کرده‌اند؟

مارال لطیفی در مقاله نخست کتاب سراغ نقش ایل بختیاری در انقلاب مشروطه می‌رود و سعی دارد تاریخ این ایل را فراتر از روایت‌های گفته شده محدود در سردار اسعد بختیاری ببیند: «این سوال که انگیزه بختیاری‌ها از شرکت در انقلاب مشروطه چه بود، در تاریخ‌نگاری انقلاب مشروطه همچنان مطرح است. برخی از نویسندگان نقش بختیاری‌ها را در انقلاب همچون نقش ملی‌گرایان می‌دانند، اما برخی هم بر این رای‌اند که بختیاری‌ها در پیوستن به انقلاب مشروطه، منافع ایلی خود را در نظر داشتند و نه مافع ملی را. دسته دیگر هم تاکید داشتنداند که تبانی بختیاری‌ها با بریتانیا مقدمه ورود آنان به عرصه سیاست ملی بوده است.»

از دیگر اهداف ما در این مقاله آن است که تاریخ مشارکت بختیاری‌ها در انقلاب مشروطه را در بافتار توسعه و در گذار در جنوب غرب ایران بگنجانیم و نشان دهیم که رویارویی شبانان چادرنشین با ناسیونالیسم ایران را می‌توان در سال‌های پایانی حکومت قاجار و پیش از آغاز تلاش‌های رضاشاه پهلوی برای سرکوب نظامی و تخته‌قاپو کردن ایلات در دهه‌های 1920 و 1930 هم شاهد بود.»

یکی از مقالات تند کتاب در فصل دوم «کردستان پیشامدرن» به قلم مرداد روحی است که با لحنی گزیده سعی دارد به این نقیصه بپردازد که تاریخ کرد در تاریخ ایران به ویژه تاریخ مشروطه به درستی دیده نشده و در نتیجه درست روایت نشده است: «تاریخ‌نگاری‌های ناسیونالیستی مرکز اصولا به حاشیه رانده‌شدگی کنونی مناطقی مانند کردستان را یک امر «بی‌تاریخ» و «طبیعی» می‌دانند و بنابراین نمی‌توانند به پیچیدگی‌های تاریخ این مناطق بپردازند.

ذیل این تاریخ‌نگاری‌ها اگر توجهی هم به کردستان شود، با نگاهی از بالا و بر حسب منافع مرکز خواهد بود و به این ترتیب واقعیات تاریخی مهم آن «پروبلماتیزه شدن» پیدا نمی‌کنند. آن‌گونه که عباس ولی در (2003) مفصلا توضیح داده است؛ اغلب پژوهشگران کرد هم این وضعیت پروبلماتیک را به گونه‌ای ذات‌گرایانه قرائت کرده‌اند؛ آنها هویت کردی فعلی را نتیجه متحقق شدن یک جوهره نهفته تاریخی می‌دانند. این نوشته تلاشی است آغازین برای فراروی از محدودیت‌هایی از این دست.»

اکنون می‌توان به این پرسش بازگشت که چرا تهران‌محوری چنان که باید به موضوع نقد بدل شده است. مراد روحی، در نوشته خود (...) نظام دانش تاریخی-اجتماعی و به معنایی فراختر نخبگان روشنفکری ما را متهم به «کور پیرامونی» می‌کند. بی‌آنکه بخواهیم ضرب و زهر این اصطلاح تحریک‌آمیز را بگیریم، باید گامی فراتر از گذشته و ادعا کنیم که بازنمایی این نظام دانش از تاریخ معاصر ما و بخشیدن عمقی تاریخی به آن به بلندای گذشته چند هزار ساله ایران، هر گونه تامل در گسست‌ها و دگردیسی‌هایی که دوران معاصر ما از درون آنها سر برآورده است ناممکن و باعث «کوری عمومی» گشته است. بدیهی است که این کوری عمومی خود شروط امکان فرم خاص مرکز و پیرامونی‌سازی‌هایی است که در ذات دولت-ملت‌سازی مدرن است. همین جمله اخر نشان می‌دهد که کورپیرامونی یا کوری عمومی حکایت از یک نقصان از یک ضعف معرفت شناختی نمی‌کند، بلکه نشانه یک کارکرد ایجابی است.

کوشش کردیم نشان دهیم که روایت تهران محوری که جامعه‌شناسی تاریخی عقب‌ماندگی از تاریخ معاصر ما ارائه می‌دهد چیزی جز عقلانی و منضبط‌سازی «بازنمایی فضا» از سوی نیروی تمرکزگرایی بوروکراتیک در عصر پهلوی نیست که در گفتمان اصلاحات و بازآرایی نئولیبرال آن به دوره جمهوری اسلامی فرافکنده می‌شود. اکنون که نشانه‌های مهم شکل‌گیری نوع جدیدی از قدرت/ مقاومت‌ها را شاهدیم که که رابطه مراکز و پیرامون‌ها را دگرگون می‌کنند، اکنون که قلمروزدایی و بازقلمروسازی در بستر جهانی معنای متفاوتی یافته‌ اند، بیش از هر زمانی به نظر می‌رسد که در بازآرایی نئولیبرال گفت‌وگو بر سر توسعه سیاسی نیازمند توضیح و شناخت نابرابری فضایی پنهان شده زیر بار گفتار توسعه گرا هستیم.

دو پاراگراف بالا نقل مستقیم بخشی از مطالب مقاله پایانی کتاب «سیاست فضا و سرایت (کورپیرامونی)» است که با لحنی به مراتب گزنده‌تر از مقاله مراد روحی به توضیح و تفسیر وضعیت فعلی تاریخ معاصر آن‌را به کوری عمومی تعبیر می‌کند!

کتاب «پیرامون مشروطه» نوشته مشترک آرش خازنی، مارال لطیفی، مراد روحی، ابراهیم توفیق و سیدمهدی یوسفی در 215 صفحه به بهای 78 هزار تومان از سوی نشر گام نو به چاپ رسیده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...