سفرنامه «نجف، بیروت، دهلی» گزارش سه سفر به «عتبات عالیات عراق»، «لبنان و سوریه» و «هندوستان» به قلم سید جواد ورعی منتشر شد.

نجف، بیروت، دهلی به روایت سید جواد ورعی

به گزارش کتاب نیوز، کتاب «نجف، بیروت، دهلی» در 160 صفحه و به قیمت 9هزار تومان توسط انتشارات میراث اهل قلم و با مشارکت مؤسسه کتابشناسی شیعه عرضه شده است.

در مقدمه این اثر آمده است: دو سفر زیارتی، علمی و فرهنگی به «عتبات عالیات عراق»، و «لبنان و سوریه» که با جمعی از فضلا و محققان حوزه علمیه قم در فروردین ۱۳۸۸، و خرداد ماه ۱۳۹۰ انجام شده، به همت «مؤسسه کتابشناسی شیعه» و با هدف آشنایی با مراکز علمی، تحقیقاتی و فرهنگی این سه کشور تاریخی بود. در گزارش های این دو سفر افزون بر گزارش دیدارها و بازدیدها از مراکز تاریخی، علمی و فرهنگی، مباحث متنوعی که در طول سفر با دوستان و همسفران در موضوعات مختلف فقهی، سیاسی، فرهنگی و تاریخی نیز نقل شده است.
سفر سوم از نظر اهداف سفر و همسفران متفاوت است. سفر به دهلی نو، سفری با اصحاب مطبوعات بود، هر چند سفر مطبوعاتی به معنای مصطلح آن نبود. این سفر به خاطر برگزیده شدن فصلنامه «حکومت اسلامی»، ارگان دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری در سال ۱۳۸۵ بود. نگارنده که سمت سردبیری مجله را بر عهده داشت، همراه با سردبیران تعدادی از نشریات برگزیده عازم هندوستان شد. این گزارش در دو شماره ۴۵ و ۴۶ فصلنامه، ویژه بهار و تابستان ۱۳۸۶ به چاپ رسید.

در بخشی از فصل «نجف» این سفرنامه آمده است:

آیت الله سیستانی به شوخی به آقای طارمی گفتند: «نکند شما به جمهوری اسلامی خط داده‌اید که کارها را از حرفِ باء شروع کند!»
مثال‌هایی برای این منظور زدند از آن جمله: چندی پیش عده‌ای از اهل علم به این‌جا آمده بودند، پرسیدم، شما در ایران چه می‌کنید؟ گفتند: استاد دانشگاه هستیم و درسِ تصوف می‌دهیم. گفتم: شما که فلسفه و عرفان نظری خوانده‌اید، آیا خودتان هم اهل سیر و سلوک هستید؟ گفتند: نه.
گفتم: این که شما تجربه‌ها و مکاشفات دیگران را در کلاس درس برای دانشجویان نقل کنید، چه ثمری و اثری دارد؟ باید ابتدا مقدمات را طی کنید. کسی که خودش اهل سیر و سلوک نیست، تصوف درس می‌دهد!
اهل منبر در ایران به جای گفتن اولیّات به مردم (مثل نکات اخلاقی از جمله دروغ نگفتن، رشوه نگرفتن و تهمت نزدن در انتخابات) که «مورد ابتلای آن‌هاست»؛ از مقام قرب الهی و فناء فی الله و امثال آن می‌گویند، در حالی که برای جامعه‌ای که گرفتار مسائل ابتدایی است، نباید چنین مطالبی گفت...

نجف، بیروت، دهلی | سید جواد ورعی | میراث اهل قلم
نجف، بیروت، دهلی | سید جواد ورعی | 160 صفحه
برای خرید اینجا کلیک کنید یا تماس بگیرید با 33355577 و یا تلگرام 09370770303
همین حالا بخوانید: دانلود نسخه الکترونیک این کتاب.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...