کتاب «هفت شهر عشق(شرح عرفانی و انفسی زیارت عاشورا)» اثر میثم زنجیرزن حسینی به همت مؤسسه بوستان کتاب به چاپ رسید.

هفت شهر عشق(شرح عرفانی و انفسی زیارت عاشورا) میثم زنجیرزن حسینی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از فارس، کتاب «هفت شهر عشق(شرح عرفانی و انفسی زیارت عاشورا)» نوشته میثم زنجیرزن حسینی به همت مؤسسه بوستان کتاب در ۲۰۸ صفحه به چاپ رسید.

زیارت عاشورا از جمله زیاراتی است که مورد اهتمام ارباب سلوک بوده و توصیه اکید بر قرائت آن شده است. بدیهی است این زیارت هر چه با معرفت بیشتری خوانده شود، آثار منیع تری در سیر الی الله خواهد داشت.

کتاب حاضر، اثری است که نقاب حجاب را از جلوه معارف این زیارت برگشوده و با رویکردی انفسی و عرفانی، مراحل سیر و سلوک را بیان می کند که بی شک برای اصحاب معرفت تحفه ای کم بدیل است.

در بخشی از مقدمه این اثر، در خصوص سند زیارت عاشورا آمده است: قدیمی ترین سند زیارت عاشورا از شیخ طوسی در مصباح المتهجد و ابن قولویه در کامل الزیارات است. راقم این سطور زیارت عاشورا را از مصباح المتهجد نقل کرده است و بر اساس این نقل، با تطبیق نسخه های دیگر، شرح انفسی خویش را می نگارد.

ساختار اثر:
این اثر در هفت وادی و 40 مقام، با نثر و شعری بدیع، تهیه و تنظیم نموده است؛ منزل اول این اثر، تحت عنوان «دارالثنا» تألیف شده است که مشتمل بر هفت مقام می شود؛ عناوین مقام های تدوین شده در این وادی عبارتند از: معرفت به سبوحیت حقیقت حسینیه و ریاست کلیه ایشان بر مقام عبودیت، معرفت به حقیقت حسینیه مضاف به انوار محمدیه و علویه و فاطمیه، معرفت به مقام ثارالله در حقیقت حسینیه، معرفت به غایت سلوک یعنی فنای ارواح سالکان در حقیقت حسینیه و عرض سلام به حقیقت حسینیه در مقام کثرت.

دومین منزل از این زیارت در کتاب «هفت شهر عشق»، با عنوان «دارالعزا» تألیف شده است که عناوین مقامات این منزل در دو عنوان «بدایه المعرفه به مصیبت حسینیه در سیر انفسی و آفاقی» و «برائت تمهیدیه از ممهدین قتال حقیقت حسینیه در جهاد اوسط و تخلی نفس از رذایل»، آمده است.

نویسنده این اثر، سومین منزل از زیارت عاشورا را تحت عنوان «دارالبرا» آورده است که در بر دارنده مقام دهم تا دوازدهم می شود که منازل «وصول به مقام بدایه السلم»، «تبرائت سالک از آل زیاد و آل مروان و بنی امیه درون، با برائت از سلسله ذنوب» و «برائت تحقیقیه از عمر بن سعد، شمر و ابن زیاد درون، با تزکیه قوای شهویه، غضبیه و وهمیه در جهاد اکبر» را شامل می شود.

«دارالفدا» عنوان چهارمین منزل از این زیارت است که در پنج مقام «تفدیه قوای طبعیه و حیوانیه به ساحت قوه عقلیه»، «اتحاد مصیبت حسینیه با مصیبت خویشتن»، «افاضه موهبت اولی و کرامت الهی به سالک الی الله»، «احیای حقیقت حسینیه در نفس خویشتن، به معیت امام منصوب، در مرتبه اولی و تحلی نفس به فضائل» و «وصول سالک به مقام وجیه عند الله و تجلی نفس به الوهیت باری» تدوین شده است.

منزل پنجم زیارت عاشورا تحت عنوان «دارالفنا» است که از مقام هجدهم تا سی ام این زیارت را شامل می شود و از جمله آنها می توان به «تقرب اولی به مرتبه الوهیت با موالات حسینیه و تبرا از اعدای او»، «شهود سریان حقایق ولویه در اودیه نفوس»، «وصول به مقام نهایه السلم»، «افاضه موهبت ثانی و معرفت الهی به سالک الی الله»، «تثبیت مقام صدق در مرتبه اولی در ساحت حقایق ولویه»، «وصول به مقام محمود و قرب نوافل»، «نهایه المعرفه به مصیبت حسینیه در سیر انفسی و آفاقی» و «وصول سالک به مقام الجمع و مرتبه قاب قوسین» اشاره کرد.

منزل بعدی با عنوان «دارالهُوی» تبیین شده است که شش مقام را در بر می گیرد که عبارتند از: «برائت تقدیریه از قوای علامه نفس شیطانیه به جهت القای بروک»، «برائت تقدیریه از قوای عماله نفس شیطانیه به جهت تفرح نفس»، «تقرب علیا به مرتبه احدیت با تبرا از اعدای حقیقت حسینیه و موالات به آل محمد(ص)»، «توجه نفس به مراتب فرشیه و تثبیت برائت تقدیریه»، «توجه بنفس به مراتب عرشیه و تثبیت مقام تسلیم در خویشتن و عرض سلام به حقیقت حسینیه در مقام وحدت» و «تبرای صرف».

هفتمین و آخرین منزل زیارت عاشورا در این اثر با عنوان «دارالشفاع» آمده است که از مقام ۳۷ تا ۴۰ را شامل می شود که عناوین این منازل اعم از «شهود جمال الهی در مصائب»، «وصول به مقام مشفوعیت و مسانخت با حقیقت حسینیه»، «تثبیت مقام صدق در مرتبه ثانی، در ساحت احدیت» و «وصول به مقام معیت در مرتبه ثانیه با حقیقت حسینیه در ساحت احدیت» است.

برشی از اثر:

حکمت عرشی
سالک با این که در مقام شانزدهم (احیای حقیقت حسینیه در نفس خویشتن، به معیت امام منصور، در متبه اولی و تحلی نفس به فضائل) به اجمال، حقیقت حسینیه را به معیت امام منصور در وجود خویشتن احیا کرده است، هنوز به هدایت مطلقه وصول نیافته و به تفصیل، حقیقت حسینیه را در وجود خویش احیا نکرده است؛ بلکه در مقام بیست و ششم، به معیت امام مهدی، به هدایت مطلقه وصول می یابد و حقیقت حسینیه را به تفصیل، در وجود خویش احیا می کند؛ از این رو، در این مقام، سالک هنوز به سرّ الهی واقف نشده است و ثار او را ثار خویش شهود نمی کند و حال آن که در مقام بیست و ششم، ثار او را عین ثار خویش مشاهده خواهد کرد و خون خواهی خود را از حضرت الوهیت مسئلت می کند و این گونه مترنم به ذکر الهی می شود: «وَ أَن یرزُقَنِی طَلَبَ ثَارِی مَعَ إِمَامٍ مهدَی».

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...