کتاب «طعم غربی ایمان» [From My Sisters' Lips] اثر نعیمه روبرت [Na'ima B. Robert] با ترجمه مجتبی ساقینی توسط نشر آرما منتشر شد.

طعم غربی ایمان» [From My Sisters' Lips] اثر نعیمه روبرت [Na'ima B. Robert]

به گزارش کتاب نیوز، نسخه اصلی کتاب «طعم غربی ایمان» در سال ۲۰۰۵ میلادی منتشر شده است.

نعیمه بی روبرت، زاده 19 سپتامبر 1977، نویسنده ادبیات چندفرهنگی و موسس نشریه زنان مسلمان مستقر در بریتانیا، مجله SISTERS است. روبرت که در لیدز از پدری اسکاتلندی و مادری زولو اهل آفریقای جنوبی متولد شد، در زیمبابوه بزرگ شد و در دانشگاه انگلستان تحصیل کرد. او در سال 1998 به اسلام گروید.

ناشر در معرفی این اثر او آورده است:
در این کتاب، تاندو نومل مک لارن نویسنده و روزنامه‌نگار انگلیسی که بعد از مسلمان‌شدنش در سال ۱۹۹۸م نام خود را به نعیمه روبرت تغییر داد، روایت‌هایی مستند از تجربیات زنانی که مانند خود وی در جامعه‌ی غربی به دنیا آمده و سیر تحولاتی که به دین اسلام گرویده‌اند را آورده است.

«طعم غربی ایمان» اثر نعیمه روبرت توسط مجتبی ساقینی در 278 صفحه به فارسی ترجمه شده و توسط نشر آرما منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...