الیزابت رودینسکو [Élisabeth Roudinesco] و آلن بدیو [Alain Badiou] در کتاب «ژاک لاکان گذشته و حال» [Jacques lacan, past and present] به دیدگاه‌های ژاک لاکان در زمینه فلسفه و روان‌شناسی اشاره می‌کند.

الیزابت رودینسکو [Élisabeth Roudinesco] و آلن بدیو [Alain Badiou] ژاک لاکان گذشته و حال» [Jacques lacan, past and present]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب در حجمی کم، اسباب ملاقات دو متفکر به نام‌های آلن بدیو و الیزابت رودینسکو را فراهم می‌کند که دوستی مشترک طولانی‌ای داشته‌اند و به یک اندازه با اندیشه و میراث روانکاو فرانسوی ژاک لاکان پیوند داشته‌اند. وجه اشتراک این دو علاقه به تراژدی یونانی است که برای فروید نیز بسیار عزیز بود.

الیزابت رودینسکو تاریخ‌نگار و روانکاوی است که به لاکان بسیار نزدیک بود. رودینسکو به خاطر دو کتابش درباره تاریخ روانکاوی فرانسه – تاریخ دوجلدی حجیم روانکاوی در فرانسه و بیوگرافی روشنگر ژاک لاکان بسیار مشهور است. رودینسکو و بدیو در ترسیم پرتره لاکان، مخصوصا لاکان متاخر تصویر ادیپ در حال مرگ را اجتناب‌پذیر می‌کنند.

تالیف این کتاب به سپتامبر 2011 و بزرگداشت سی‌امین سالگرد درگذشت لاکان بازمی‌گردد. الیزابت رودینسکو و آلن بدیو با وجود اینکه جهت‌گیری‌های سیاسی مشترکی نداشته‌اند دیالوگ طولانی و پرثمری را حفظ کرده‌اند که بر اساس پذیرش تفاوت‌هایشان و بیشتر از آن دوستی که هرگز متزلزل نشده پایه‌ریزی شده است.

آلن بدیو، فیلسوفی که هرگز درمان روانکاوانه را سپری نکرده، مبارزی مارکسیست است که آموزه لاکان از اوایل دهه 1960 اندیشه او را شکل داده و پرورانده است. اگرچه بدیو برای نخستین‌بار در اوایل دهه 1960 به پیشنهاد معلمش لویی آلتوسر، با کار لاکان مواجه شد.

بخش اول کتاب در یک «استاد، دو مواجهه» مجموعه‌ای از تاملات شخصی درباره رابطه هر یک از ما با لاکان در سرتاسر دهه‌های 1960 و 1970 را توسعه می‌دهد. بخش دوم، «اختلال اندیشیدن» نقدی است که از طریق یادآوری متناسب‌ترین جنبه‌های پیشرفت‌های لاکان و تمام فرقه گرایی‌های معاصری – ایده‌آل اجتماع، تاریک‌اندیشی، اشتیاق به بی‌اعتنایی _ که در راستای تحقیر اندیشه هم در عرصه روانکاوی و هم در عرصه سیاست مشارکت داشته‌اند، بررسی می‌کند.

رودینسکو و بدیو در ترسیم پرتره لاکان، مخصوصا لاکان متاخر، تصویر ادیپ در حال مرگ از ادیپ در کلونوس را نمایان می‌کنند. امتناع او از سازش بر سر میلش، گونه‌ای اخلاق روانکاوی درخور را شرح و بسط می‌دهد، رودینسکو و بدیو به جای آن بر بُعد اخلاقی و تراژیک خاصی از سبک متاخر لاکان تاکید می‌کنند. گفته می‌شود که چرخش به توپولوژی نشانگر اراده برای پیگیری سرحدات صوری‌سازی تا نقطه‌ای از تباهی همه جانبه است، تباهی اندیشه، مدرسه و حتی شخص اوست.

رودینسکو اظهار می‌کند که او «حتی به لحاظ فیزیکی در راه رفتن و حرکاتش» ادیپ لنگان را به ذهن متبادر می‌کرد که در سرزمینی غریبه در حال جستجوی مزار بی‌نام و نشانش بود و محکوم بود به اینکه هیچ میراث محفوظی از خود به جا نگذارد. بدیو می‌گوید: صحنه پایانی زندگی لاکان جایی است که در آن «انسان به تنهایی گره وجود خودش را باز می‌کند و به تباهی می‌کشاند».

رودینسکو نیز با بدیو در این مورد هم عقیده است که لاکان لرزان بود و در مواقعی توانایی حرف زدن نداشت و در حرکتی که «عمیقا براندازنده» است مانند مشتی نهایی که به قدرت مطلق تئوریک پذیرفته شده‌اش زده شد اندیشه خودش را در عرصه عمومی باز می‌کند و به تباهی می‌کشاند. رودینسکو تمام این شکافته شدن‌های متاخر را بر اساس نشانه فروپاشی به هم گره می‌زند: لاکان «درگیر فرایند عظیم فروپاشی» بود: فروپاشی توانایی‌های فیزیکی، قابلیتش برای تفکر و همچنین فروپاشی مدرسه‌ای که آن را بنیان‌گذاری کرده بود و سرپرستی‌اش را به عهده داشت.

حرف زدن درباره فاز متاخر آموزه لاکان به مثابه به نوعی از فروپاشی اربابی او، احتمالا مستلزم این امر است که نقش‌های متفاوتی را که چهره و مفهوم ارباب در اندیشه او ایفا کرده است درنظر گرفته شود.

کتاب «ژاک لاکان (گذشته و حال)» نوشته الیزابت رودینسکو و آلن بدیو ترجمه امیررضا حسینی در 86 صفحه از سوی نشر روشنگاه به بهای 33 هزارتومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...