کتاب «بر سر دوراهی» اثر استاد عبدالله نصری در باب تحلیل جبر و اختیار از دیدگاه علامه محمدتقی جعفری سخن گفته است. بحث جبر و اختیار یکی از مسائل مهم فلسفی است که در طول تاریخ، اندیشمندان شرق و غرب در باب آن به تأملات بسیار پرداخته‌اند. در تاریخ تفکر اسلامی نه‌تنها فیلسوفان، که متکلمان نیز به بحث و بررسی در باب این موضوع پرداخته‌اند، اما در این بحث «علامه جعفری»، آرا و عقاید خاصی داشته است که در موارد بسیاری با دیدگاه فلاسفه، متکلمان و حتی اصولیین متفاوت است. او مباحث مهمی را در باب اراده، اختیار و رابطه آن با انسان و مراتب اختیار و دلایل اثبات آن و ارتباط آن با اراده‌ی الهی مطرح کرده است. از جمله اینکه تعریف اراده و اختیار چیست و عوامل صدور کار اختیاری چیست؟ نقش اراده در کارهای اختیاری چیست؟ و آیا اراده را می‎توان همان شوق موکد دانست یا نه؟ آیا اراده خود، اردادی است یا غیر ارادی؟ فلاسفه اسلامی چه تحلیلی از آن ارائه داده‎اند و اختلاف نظر آنها با اصولیین چیست؟

بر سر دوراهی» اثر استاد عبدالله نصری

برخی اراده را همان شوق موکد دانسته و برخی دیگر با این نظر مخالفت کرده‎اند. در مکتب نائینی، در صدور فعل اختیاری از مفهومی به نام طلب و سلطنت نام برده‎اند و به زعم خود خواسته‎اند که نقاط ضعف تحلیل‎های فلاسفه را جبران کنند. درباب منشا اراده نیز میان فلاسفه و مکتب نائینی برخی اختلاف نظرها وجود دارد. در تعریف و تحلیل مفهوم اختیار نیز مکتب نائینی به نقد فلسفه پرداخته و اختیار را ناشی از سلطنت نفس به شمار آورده‎اند.

در این میان علامه جعفری آراء خاصی دارد که در بعضی موارد هم با دیدگاه فلاسفه و هم مکتب نائینی تفاوت دارد. وی با توجه به مبانی انسان شناسی خود بحث جبر و اختیار را از حب ذات انسان آغاز کرده و اراده با فعل نفس و معلول آن به شمار می‎آورد که شخصت و انگیزه های مختلف انسان‎ها موجب اختلاف اراده‎های انسان‎ها می‎شود. وی با تعریف خاص خود از اختیار که آن را نظارت من بر دو جهت مثبت و منفی کار می‎داند؛ از نقش من یا شخصیت انسانی در صدور اراده و تحقق فعل اختیاری بحث می‎کند.

جعفری در مسئله جبر و اختیار کاوش‎های فلسفی بسیاری انجام داده و ابعاد گوناگون این مسئله را بیش از سایر متفکران مورد بحث و بررسی قرار داده است. کتاب جبر و اختیاری که ایشان در سال 1344ش منتشر کرده هرچند بارها انتشار یافته، اما آن‎چنان که بایست مورد توجه اهل فلسفه قرار نگرفت، لذا تاثرگذاری آن بسیار ناچیز بود و متاسفانه غلط خوانی‎هایی هم در مورد آن صورت گرفت.

نویسنده کتاب این اثر را مورد بازبینی قرارداده و با تنظیم و تدوین دوباره آن، تلاش کرده تا این اثرمهم فلسفی را قابل فهم‎تر سازد. اما با این همه عمق و گستردگی مطلب آن و عدم سابقه طرح برخی مسائل آن در تاریخ فلسفه، نیازمند آن بود تا اثر مستقلی پیرامون آن به نگارش درآید، به ویژه در مقایسه با آرای متفکرانی که در طول تاریخ تفکر اسلامی پیرامون این مسئله به کنکاش پرداخته‎اند.

در این اثر به آرای فلیسوفان، متکلمان و اصولین پرداخته شده است. بنای مولف بر آن بوده تا آرای فلیسوفان غربی را نیز مطرح کند، اما از آنجا که آرای همه متفکران نیازمند طرح مباحث گسترده و مفصلی بود، آن را به فرصتی دیگر موکول کرد و فقط به طرح اجمالی دیدگاه‎های برخی از فلیسوفان تحلیلی معاصر پرداخت.

سرفصل‎های این کتاب 329 صفحه‎ای شامل «فلاسفه اسلامی، جعفری و تحلیل اراده، اختیار و متفکران اسلامی، پیش فرض‎های جبر و اختیار از دیدگاه ایشان، جعفری و تحلیل اختیار، مراحل فعل اختیاری، رابطه اختیار با علیت از دیدگاه جعفری، اختیار و ضرورت، دلایل اثبات اختیار، دیدگاهی دیگر، خدا و اختیار انسان، جبر و اختیار از دیدگاه مولوی، جبر و اختیار در فلسفه تحلیلی» می‎باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...