با خنده به دنیا آمده است... به او لقب سفیر شادی، خنده و گشاده‌رویی می‌دهند... از لرزش بال حشره‌ای تا آه زنی در حسرت عشق را می‌تواند بشناسد و تحلیل کند... شخصیتی که او به‌عنوان معجزه‌گر در روابط انسانی معرفی می‌کند و قدرت‌اش را در برقراری و درک ارتباط با آدم‌ها و سایر موجودات به‌تفصیل نشان می‌دهد، در زندگی شخصی خود عاجز از رسیدن به تفاهم است


تلاش برای رسیدن به زبانی مشترک | الف


آثار لائورا اسکیول [Laura Esquivel]، رمان‌نویس، سناریست و سیاست‌مدار چپ‌گرای مکزیکی، همواره از پرفروش‌ترین‌ آثار قاره‌ی آمریکا بوده است. رئالیسم جادوییِ آمیخته به طنز او، که رگه‌هایی از رمانتیسم را نیز در دل خود جا داده، طرفداران بسیاری را در میان مخاطبین آمریکایی جلب کرده است. یکی از پراقبال‌ترین رمان‌های او، «مثل آب برای شکلات»، رکورد فروش کتاب‌های ادبیات مکزیک را در آمریکای شمالی شکست و الهام‌بخش ساختن فیلمی به همین نام با کارگردانی آلفونسو آرائو در سال 1992 شد.

لائورا اسکیول [Laura Esquivel] ناگهان هوس» [Swift as desire]

اسکیول در کنار نگاهی شاعرانه، رویکردی چالش‌برانگیز به روابط انسانی در آثارش دارد و مجذوب هیجانات عاطفی آدم‌هاست. هرچند که ردّ قصه‌گوییِ ماجراجویانه را نیز در آثارش به وضوح می‌توان پی گرفت و «ناگهان هوس» [Swift as desire] نیز بیرون از دایره‌ی چنین ویژگی‌هایی نیست.

روایت حول محور اتفاقاتی می‌چرخد که با روابط میان انسان‌ها گره خورده است. خوبلیو، شخصیت کلیدی داستان، در این مناسبات نقشی فعال ایفا می‌کند و وقایع شبه‌جادوییِ کتاب نیز اغلب با حضور او رخ می‌دهند. شخصیت او از بدو تولد تفاوت چشمگیر خود را با دیگران نشان می‌دهد؛ خوبلیو با خنده به دنیا آمده است. صورت او تا بزرگسالی و حتی بعد از کوری در میانسالی، همواره خندان است و او در هیچ موقعیتی از بذله‌گویی و طنازی فارغ نمی‌شود. به همین خاطر است که به او لقب سفیر شادی، خنده و گشاده‌رویی می‌دهند. گویی شادی در ذات اوست و می‌کوشد هم خود را سرزنده و بانشاط نگه دارد و هم خنده را بر لب اطرافیان‌اش بنشاند. خوبلیو در تنش‌آورترین موقعیت‌ها نیز راهی برای کاستن از فشارهای ذهنی خود و دیگران پیدا می‌کند. او نیرویی معجزه‌گر در این زمینه دارد که قادر است به مضطرب‌ترین آدم‌ها نیز آرامش و امید ببخشد.

یکی از نمونه‌های معجزه‌گری خوبلیو ترمیم رابطه‌ی خصمانه میان مادر و مادربزرگ‌اش است. مادر خوبلیو زنی اسپانیایی‌تبار است و مادربزرگِ پدری که ریشه‌ی مایایی دارد با او سر ناسازگاری دارد. آن‌ها زبان یکدیگر را نمی‌فهمند و تلاش مادر برای آموختن زبان مایایی به جایی نمی‌رسد. در واقع او با وجود دوازده بچه مجالی برای چنین کارهایی نمی‌یابد. اما حضور خوبلیو به او و مادر همسرش کمک می‌کند که به تفاهمی نسبی برسند و کم‌کم زبان یکدیگر را درک کنند. گرچه این درک، زمان درازی می‌طلبد و با سوء‌تفاهم‌های بسیاری همراه است. این‌جاست که توانمندی‌های ارتباطیِ خوبلیو به نمایش گذاشته می‌شود. او از همان اوایل کودکی هر دو زبان اسپانیایی و مایایی را همزمان می‌آموزد. علاوه ‌بر این، توانایی او برای درک کلام آدم‌ها از هر زبان و پیشینه‌ی فرهنگی که باشند بسیار بالاست. همچنین او زبان بدن انسان و حیوان را می‌فهمد و می‌داند که کوچک‌ترین حرکات آن‌ها چه معنایی می‌تواند داشته باشد. خوبلیو از لرزش بال حشره‌ای تا آه زنی در حسرت عشق را می‌تواند بشناسد و تحلیل کند.

اما مهارت‌های گسترده‌ی ارتباطیِ خوبلیو آن جایی برای‌اش مشکل ایجاد می‌کند که زندگی زناشویی‌اش مختل می‌شود. خوبلیو به سبب آن چه از رمزگشایی پیام‌های مختلف می‌داند، سعی در گره‌گشایی از مشکلات دیگران دارد اما همین مسئله سبب می‌شود که همسرش او را درباره‌ی امور زندگی مشترک‌اش بی‌مبالات و مسئولیت‌ناپذیر بداند. تفاوت طبقاتیِ آن‌ها نیز به سوِء تفاهم‌ها دامن می‌زند. همسرش، لوچا، از خانواده‌ی مرفهی می‌آید و انتظارات متفاوتی از ازدواج‌اش دارد. او بیش‌تر به ثبات و آرامش بها می‌دهد و بخشی از این مسئله را در رفاه اقتصادی می‌داند اما خوبلیو شغل پردرآمدی ندارد. در دوره‌ای که تلفن هنوز به شکلی گسترده استفاده نمی‌شود، خوبلیو با مهارت‌های ارسال مورس و تلگراف در کانون زندگی بسیاری از مردم قرار می‌گیرد، حال آن که در همین لحظات، زندگی خصوصی‌اش در معرض خطر واقع شده است.

داستان با دو خط زمانی متفاوت روایت می‌شود؛ بخش نخست آن مربوط به اواخر دهه‌ی 1930 و اوایل دهه‌ی 1940 و زمانی است که خوبلیو تازه ازدواج کرده و تازه کار رمزگشایی‌اش رونق گرفته است. او صاحب پسری به نام رائول می‌شود و امید می‌رود با وجود بچه، روابطش با همسر همیشه شاکی‌اش بهبود یابد. هرچند که هر چه می‌گذرد آن‌ها در دام چالش‌های بزرگ‌تر و پیچیده‌تری می‌افتند. بخش دوم روایت در میانه‌ی دهه‌ی 1990 میلادی و در زمانی می‌گذرد که خوبلیو در بستر احتضار افتاده، در حالی که لوچا سال‌هاست با او حرفی نزده است. دخترشان بخشی از روایت قصه را به عهده می‌گیرد و باقی آن را راوی دانای کل تعریف می‌کند. ماجراها با طبع شوخ و شور و شوق بالای خوبلیو که در اغلب صحنه‌ها حاضر است، همخوانی دارد و متناسب با افت و اوج‌های هیجانی‌اش پیش می‌رود.

ناگهان هوس» [Swift as desire

در این رمان مفهوم ارتباط زیر ذره‌بین نکته‌سنج و ماجراجوی لائورا اسکیول قرار گرفته است. شخصیتی که او به‌عنوان معجزه‌گر در روابط انسانی معرفی می‌کند و قدرت‌اش را در برقراری و درک ارتباط با آدم‌ها و سایر موجودات به‌تفصیل نشان می‌دهد، در زندگی شخصی خود عاجز از رسیدن به تفاهم است. در واقع مهارت‌های ارتباطی و رمزگشایی او در رابطه با همسرش لوچا به کارش نمی‌آیند. زوجی که در بحبوحه‌ی مشکلات ارتباطی همشهریان‌شان به کمک آن‌ها می‌شتابند، برای دهه‌ها سکوتی طولانی را در خانه‌ی خود تجربه می‌کنند. اسکیول در اغلب بخش‌های داستان می‌کوشد به وجه کمیک این پارادوکس نگاه کند، اما در تلخ‌ترین لحظات زندگی شخصیت‌های اصلی این کتاب نیز طنز جاری است و به تعدیل موقعیت کمک می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

دختری نوجوان، زیبا و در آستانه‌ بلوغ است و به خاطر فقر خانواده‌اش در یک محله‌ بدنام زندگی می‌کند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری می‌شود اما خجالت می‌کشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ به‌رغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...