رمان «پایان داستان یک خانواده» [The end of a family story] نوشته پیتر ناداس [Péter Nádas] با ترجمه مریم پوراسماعیل توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

پایان داستان یک خانواده» [The end of a family story] نوشته پیتر ناداس [Péter Nádas]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب یکی از عنوان مجموعه های «ادبیات بزرگسال» این‌ناشر است که عموما برای نوجوانان کتاب چاپ می‌کند.

پیتر ناداس نویسنده این‌کتاب، داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس مجارستانی متولد سال ۱۹۴۲ در بوداپست است. او نخستین رمان کوتاه خود را سال ۱۹۶۷ براساس تجربه‌های کودکی‌اش نوشت. برپایه همین‌تجربیات، مجموعه‌داستان کوتاهی هم در سال ۱۹۶۹ منتشر کرد اما نخستین رمان بلندش را با عنوان «پایان داستان یک خانواده» در سال ۱۹۷۲ نوشت. این‌رمان به‌دلیل مخالفت حکومت کمونیستی مجارستان با محتوای آن، تا ۵ سال اجازه انتشار نداشت. نوشتن «دفتر خاطرات» معروف‌ترین رمان بلند این‌نویسنده سال ۱۹۷۳ در برلین شرقی آغاز شد.

«پایان داستان یک خانواده» برای اولین‌بار سال ۱۹۷۹ در برلین غربی ترجمه و منتشر شد. این‌کتاب ناداس را به‌عنوان یک‌نویسنده مجار در خارج از مرزهای کشورش معروف کرد. راوی این‌داستان، پسرکی است که در دهه ۱۹۵۰ با مادربزرگ و پدربزرگش در مجارستان زندگی می‌کند. ساختار و زاویه دید راوی در این‌داستان، بارها تغییر می‌کند. ساختار روایت «پایان داستان یک‌ خانواده» پیچیده است و گاهی فهم متن آن دشوار می‌شود.

شخصیت راوی داستان این‌کتاب، پدری کمونیست و مادری غایب دارد و داستان‌هایی از واقعیت‌ها، افسانه‌ها و کتاب مقدس روایت می‌کند. به این‌ترتیب این‌داستان، به‌قولی سری در خیال و پایی در واقعیت دارد. مریم پوراسماعیل،‌ ترجمه این‌رمان را سرآغازی برای ترجمه دیگرآثار این‌نویسنده عنوان کرده است.

رمان «پایان داستان یک‌ خانواده» در ۱۰ فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

برای همین است که به تو می‌گویم، زیر بار هر مسئولیتی که به گردنت می‌افتد، نه تنها بایست سنگینی‌اش را،‌ خواری‌اش را احساس کنی بلکه بدا به حالت اگر نتوانی بار مسئولیت‌های خداوندی را درک کنی! رنج نبر! فقط آن جانور کثیف درون توست که رنج می‌برد! رنج یک بار است، و بار یک تذکار، یک نهیب. تو باید درش به وجد بیایی! تذکار. هر چیزی تذکاری است به چیز دیگر! آن روز روی آن جاده تو جنگل زالفِلد وقتی آن آلمانی به صورتم تف انداخت و لگدم زد، همان‌جور که دراز به دراز رو زمین افتاده بودم، از بزرگ‌ترینِ همه تحقیرهای عالم رنج می‌بردم، از اینکه نمی‌توانستم بمیرم! آن‌موقع من هم آن نور را دیدم که تو تاریکی‌ام سوسو می‌زد.

این‌کتاب با ۲۳۲ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۶۴ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...