رمان «درهایی در تاریکی» [The lifters] نوشته دیو اگرز [Dave Eggers] با ترجمه پژمان طهرانیان توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شد.

درهایی در تاریکی» [The lifters] نوشته دیو اگرز [Dave Eggers

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه کوچک من» است که این‌ناشر برای کودکان و نوجوانان چاپ می‌کند.

دیو اگرز نویسنده آمریکایی این‌کتاب متولد سال ۱۹۷۰ است و ۵۲ سال دارد. او به‌عنوان نویسنده، ویراستار و ناشر فعالیت می‌کند و فیلم‌های سینمایی «هولوگرامی برای پادشاه» یا «دایره» با اقتباس از رمان‌های او ساخته شده‌اند. اگرز هم زندگی‌نامه و رمان می‌نویسد هم کتاب‌های غیر داستانی و تاسیس انتشارات مک‌سوئینی را هم در کارنامه دارد. نامزدی جایزه کتاب ملی آمریکا، جایزه پولیتزر و جایزه کتاب ملی انجمن منتقدان این‌کشور هم ازجمله موارد مندرج در کارنامه این‌نویسنده هستند. او جوایزی چون جایزه ادبی صلح دِیتون، پریکس مدیسیس فرانسه، آلباتروس آلمان، جایزه مجله ملی و جایزه کتاب آمریکایی را نیز کسب کرده است.

از این‌نویسنده پیش‌تر رمان‌های «حالا می‌بینید چه سرعتی داریم!»، «قهرمان مرزی»، «زیتون»، «زبانه‌های خشم» و مجموعه‌داستان «چطور گرسنه بودیم» به فارسی ترجمه و منتشر شده‌اند. دیو اگرز را به‌عنوان نویسنده بزرگسالان می‌شناسند اما آثاری برای نوجوانان هم دارد که کتاب پیش‌رو یکی از آن‌هاست.

نسخه اصلی ترجمه «درهایی در تاریکی» سال ۲۰۱۹ با تصویرگری آرون رینیِر توسط انتشارات یرلینگ بوک در نیویورک منتشر شده است. البته این‌کتاب برای اولین‌بار سال ۲۰۱۸ منتشر شد. پژمان طهرانیان که پیش‌تر چند کتاب از این‌نویسنده را ترجمه کرده، می‌گوید «درهایی در تاریکی» یکی از بهترین رمان‌هایی است که در سال‌های گذشته، گذار برق‌آسای سنت به مدرنیسم و دور افتادن از اصل و ریشه‌ها، را نشان می‌دهند. همچنین اثری است که می‌تواند پلی برای رابطه عمیق نوجوانان با سنت‌های گذشته و نسل‌های پیشین‌شان باشد.

طهرانیان می‌گوید: دلپذیرترین ویژگی این‌کتاب از نظر من تعادلی است که نویسنده در سرتاسر رمان بین واقع‌گرایی و خیال‌پردازی برقرار کرده و البته تصویرسازی‌های زیبا و خلاقانه کتاب هم به این هدف نویسنده کمک شایانی کرده است.

داستان «درهایی در تاریکی» درباره اتفاقاتی است که در درون و بیرون نوجوانان رخ می‌دهند. شخصیت‌هایش هم نوجوانانی هستند که شهرشان را نجات می‌دهند و بی‌عرضگی‌های آدم‌بزرگ‌ها را جبران می‌کنند. بچه‌های مبتکر این‌قصه بدون آن‌که ابرقهرمان باشند، کارهای قهرمانی می‌کنند؛ با وجود این‌که آدم‌های عادی هستند و سلاحشان هم ابزار و وسایل دم‌دستی است.

این‌رمان در ۱۱۳ فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

گرَن پرسید: «کجا داریم می‌ریم ما؟» به نظر می‌رسید یکی دو کیلومتری در تونل راه رفته‌اند.
کاتالینا گفت: «مهم نیست. مهم اینه که اینجاییم.» و به‌قدری ناگهانی دست از هُل‌دادن کشید که گرن محکم خورد به صندلی و به تیرهایی که از پشت صندلی بیرون زده بودند.
گرن گفت: «آخ!» و کاتالینا طوری نگاهش کرد که انگار دردش بیخود است، که انگار خودش هم آدم بیخودی است. بعد، گفت: «احتمالا دیگه تا حالا باید فهمیده باشی که کار ما اینه که این ستون‌ها رو روی اصول بچینیم تا هیچ‌جای دیگه تونل‌ها پایین نریزن. نگاه کن!»
و یک تیر از میان توده تیرها درآورد و فشارش داد و کشیدش و میزانش کرد، تا اینکه بالا و پایینش صاف مثل ستونی قرار گرفت تا سقف بالاسرشان را نگه دارد.
گرن پرسید: «حالا این کار واقعا تاثیر داره؟» به نظر نمی‌رسید این تیر آنقدر محکم و مقاوم باشد که بتواند وزن چندهزار کیلویی فشاری را که از بالا وارد می‌شود تحمل کند.
کاتالینا گفت: «اگر تاثیر نداشت، پس ما اینجا چی‌کار می‌کردیم؟»
و لوله بلند دیگری را از میان انبوه تیرها درآورد و در تونل به راه افتاد و پرسید: «می‌خوای تمام مدت من رو تماشا کنی یا می‌خوای کمک کنی؟»

این‌کتاب با ۳۵۲ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۴۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...