هنرمند در جست وجوی معنا | آرمان ملی


«دست‌نوشته‌های اسپرن» [The Aspern papers and other tales] داستان بلندی از هنری جیمز (1843-1916) نویسنده آمریکایی است. محمود گودرزی (زاده‌ 1356) پژوهشگر و مترجم ایرانی این اثر ادبی را به فارسی ترجمه کرد. نشر برج در پاییز 1402 این کتاب را به مخاطب فارسی‌زبان ارائه داد.

دست‌نوشته‌های اسپرن» [The Aspern papers and other tales]  هنری جیمز

این داستان بلند برای نخستین‌بار در ماهنامه‌ آتلانتیک در 1888 به چاپ رسید. جیمز نخستین کتاب خود را نیز بعد از این داستان و در همان سال به چاپ رساند. داستان بلند دست‌نوشته‌های اسپرن، یکی از معروف‌ترین و بهترین کارهای ادبی جیمز است. این اثر ادبی فاخر بر اساس نامه‌هایی است که پرسی بیش شلی (1792-1822) شاعر پیشروی دوره رمانتیک انگلیسی به خواهر ناتنی مری شرلی، کلیر کلرمونت نوشته بود. کلیر، نامه‌ها را تا زمان مرگش حفظ کرد. داستان این اثر در شهر ونیز ایتالیا رخ می‌دهد. دست‌نوشته‌های اسپرن، توانایی جیمز برای ایجاد تعلیق و در عین حال، غافل نشدن از سیر تکاملی شخصیت‌هایش را نشان می‌دهد.

یک راوی بدون نام به شهر ونیز می‌رود تا جولیانا بوردریو را پیدا کند. جولیانا، نامزد کهنسال جفری اسپرن، نویسنده و شاعر معروف آمریکایی است که در آن زمان از دنیا رفته است. راوی خود را به‌عنوان مستاجر آینده‌نگری به پیرزن معرفی می کند که می‌خواهد از یکی از اقوامش به‌نام خانم تیتا خواستگاری کند. (جیمز نام شخصیت خانم تیتا را در نسخه‌های بعدی به خانم تینا تغییر می‌دهد.) او، دختری ساده و سن بالا، امیدوار است تا نگاهی به نامه‌ها و دیگر نوشته‌های اسپرن بیندازد که جولیانا در تمام این سال‌ها حفظ کرده بود. خانم تیتا در نامه‌ای به راوی و انتشاراتش می‌گوید که چنین نامه‌هایی وجود ندارند. اما، راوی گمان می‌کند که خانم تیتا از قول جولیانا دروغ می‌گوید. عاقبت، راوی قصد خود را به خانم تیتا می‌گوید و او نیز قول می‌دهد تا به راوی کمک کند.

سپس، جولیانا به راوی پیشنهاد می‌دهد پرتره‌ مینیاتوری از اسپرن را به بهای گزافی به راوی بفروشد. او مشخصا اسم جفری اسپرن را نمی‌برد. اما، راوی هنوز باور دارد که جولیانا برخی از نامه‌های او را دارد. وقتی پیرزن مریض می شود، راوی خودش را به خطر می‌اندازد تا وارد اتاق او بشود. درست وقتی راوی می‌خواست میز تحریر را به‌منظور یافتن نامه‌ها زیر و رو کند، جولیانا او را گیر می‌اندازد. جولیانا، راوی را یک «ناشر پست‌فطرت» می‌نامد و از حال می‌رود. راوی از آنجا فرار می‌کند. چند روز بعد او به آنجا بازمی‌گردد و می‌فهمد که جولیانا مرده است. خانم تیتا به‌طور غیرمستقیم به راوی می‌گوید که اگر با او ازدواج کند، نامه‌های اسپرن را به او می‌دهد. راوی دوباره فرار می‌کند. نخست، راوی احساس می کند هرگز نمی‌تواند آن پیشنهاد ازدواج را بپذیرد. اما، عاقبت راوی نظرش را تغییر می‌دهد. وقتی دوباره به دیدن خانم تیتا می‌رود، او از راوی خداحافظی می‌کند و می‌گوید که همه‌ نامه‌ها را یکی یکی سوزانده است. راوی درمی‌یابد که دیگر هرگز آن نامه‌های ارزشمند را نخواهد دید. اما، او برای خانم تیتا مقداری پول برای پرتره‌ اسپرن فرستاد. خانم تیتا، پرتره را به راوی داده بود.

هنری جیمز، کشمکش با جهان سده‌ نوزدهم را به‌تصویر می‌کشد. او با کندوکاو شرایط انسان می‌خواهد عملکرد فرد را در جامعه روشنفکرانه‌ بریتانیا و آمریکا بررسی کند. نویسنده، با خلق شخصیتی داستانی (اغلب شخصیتی هنرمند)، به بررسی روان‌شناسانه‌ فرد در موقعیت‌های مختلف می‌پردازد. راوی دست‌نوشته‌های اسپرن دست به هرکاری می‌زند تا نامه‌های اسپرن را به دست بیاورد. او گمان می‌کند که با اتکا به ذهن خودش می‌تواند به هر قیمتی به دست‌نوشته‌ها برسد، حتی اگر به معنی عشق و ازدواج نیز باشد.

به‌نظر می‌رسد راوی با اتکا به واقعیت‌های بی‌ثبات می‌خواهد به نتایجی مشخص برسد. اما، راوی و خواننده در طول داستان متوجه می‌شوند که این ایده به‌طور کنایه‌آمیزی ممکن نیست. جیمز از فرهنگ به‌عنوان فضایی خالی استفاده می‌کند، عرصه‌ای ارزشمند و در عین حال بی‌فایده برای ادعاهایی ژرف درباره‌ وضعیت انسانی؛ نویسنده می‌داند که آرزوی رسیدن به هدفی خاص، پوچ و بی‌حاصل است. ونیز نماینده چنین ایده‌ای است؛ راوی بی‌نامی که می‌خواهد دست‌نوشته‌های اسپرن را به‌دست بیاورد و خودش را به‌عنوان حافظ هنر جفری اسپرن می‌بیند. هنر اسپرن، انعکاس گذشته، و صدایی محکوم به فناست. عشقی که اسپرن در آن نامه‌ها به جولیانا ابراز کرده بود، همیشه مخفی می‌ماند. فقط امر تملک است که عمومی می‌شود: به‌دست آوردن دست‌نوشته‌ها و کالایی کردن سایه‌های ارزشمند گذشته. خانم تیتا، نامه‌ها را می‌سوزاند و هرگونه امیدی برای بازسازی و درک کامل جفری اسپرن را از جامعه می‌گیرد. راوی گمان می‌کرد که با دستیابی به رازهای شخصی فرد می‌توان وضعیت انسانی او را به‌طور کامل تشریح وتفسیر کرد. جیمز این پرسش را مطرح می‌کند که مرکز معنای جامعه کجاست؟ آیا معنای خاصی در نامه‌های خصوصی اسپرن و جولیانا وجود داشت تا به ما کمک کند یک انسان را به‌طور کامل درک کنیم و حالت‌ها و رفتارهایش را تفسیر کنیم؟

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...