رمان «حواسم بهت هست!» نوشته مری هیگینز کلارک، مشهور به ملکه تعلیق، با ترجمه حمیده نعمتی‌لفمجانی از سوی انتشارات علمی منتشر شد.

به گزارش مهر، مری هیگینز کلارک نویسنده آمریکایی را «ملکه تعلیق» نام نهاده‌اند و این نام را مرهون رمان‌های تریلر روانشناسی‌اش است. ژانری که به گونه‌ای درونمایه داستانی جنایی و معمایی با تم روانشناسی محسوب می‌شود و با توجه به اینکه مری هیگینز کلارک فارغ‌التحصیل فلسفه از دانشگاه فوردهام است، توانسته رمان‌هایش در این ژانر را با درونمایه فلسفی و روانشناسی درآمیزد و با زبانی ساده به مخاطب ارائه دهد، از این رو هر ۵۱ کتاب کلارک جزو کتاب‌های پرفروش در ایالات متحده آمریکا بوده‌اند.

رمان «حواسم بهت هست!» که برای اولین بار به فارسی منتشر شده است، یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های هیگینز است. داستانی معمایی-جنایی که در آن مجموعه‌ای درهم تنیده از روابط انسانی به رخ مخاطب کشیده می‌شود. داستان دختر ۱۸ ساله‌ای به نام «کلارا دالینگ» که در آستانه ورود به دانشگاه بعد از مهمانی فارغ‌التحصیلی‌ای که برگزار کرده بود، به قتل می‌رسد و نامزد او که مقابل همه با او وارد مشاجره شده بود، به قتل او متهم می‌شود، اما از آنجایی که داستان اصلی در رمان‌های مری هیگینز کلارک آن چیزی نیست که به نظر می‌رسد و یک لایه درونی دارد، در ادامه اتفاقات غافلگیرکننده‌ای رخ می‌دهد. کارآگاه این رمان «مایک ویلسون» به همراه خواهر بزرگتر مقتول یعنی «النا» مرحله به مرحله پیش می‌روند و پرونده‌ای که در ابتدا به نظر می‌رسید هیچگونه سرنخی در آن وجود ندارد را به سرانجام می‌رسانند. درواقع علاقه مری هیگینز کلارک به آگاتا کریستی و شرلوک هولمز سبب شده هوش و زیرکی کارآگاه مایک ویلسون تا حدودی ما را یاد شرلوک هولمز بیندازد.

هیگینز همچنین رمان خود را با مجموعه‌ای از اطلاعات ارائه داده که نشان می‌دهد او صرفاً یک رمان جنایی ننوشته است. او در جای جای کتاب با نقل داستان‌ها و روایت‌هایی نشان می‌دهد که چگونه از فرهنگ دیگر کشورها آگاهی دارد و از این مهم برای تلطیف فضای جنایی داستان و کمک به تعلیق مد نظر بهره برده است. مثلاً در بخشی از این داستان که از زبان پدر فرانک (کشیش داستان) نقل می‌شود، می‌خوانیم: «کشیش پیری بود که در خاورمیانه مسافرت می‌کرد و مسحور زیبایی قالی‌های ایرانی شده بود. در مغازه‌ای بود که این قالی های به نمایش درآمده بودند؛ چه شگفت‌انگیز این طرح‌های زیبا بافته شده بودند. پشت یکی از قالی‌های را که از سقف آویزان شده بود نگاه کرد. از دیدن آن منظره شوکه شد مسیری از نخ‌های درهم برهم که سروته نداشت…»

رمان «حواسم بهت هست!» نوشته مری هیگینز کلارک با ترجمه حمیده نعمتی‌لفمجانی به تازگی از سوی انتشارات علمی با قیمت ۳۲,۵۰۰ تومان منتشر شده است.

هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...