کتاب «زن خوراکی» [The Edible Woman] نوشته مارگارت اتوود با ترجمه راضیه جلالی توسط نشر لگا چاپ و روانه بازار نشر شد.

زن خوراکی» [The Edible Woman] نوشته مارگارت اتوود

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این کتاب اولین رمان مارگارت اتوود است که انتشار آن در سال ۱۹۶۹ باعث تثبت او در مقام نویسنده‌ای برجسته شد.

داستان این کتاب در مورد زن جوانی به نام ماریان است که دنیای منطقی، ساختارمند و مصرف‌گرای او در حال فروپاشی است. بعد از نامزدی، ماریان احساس می‌کند با بدن خود بیگانه شده است. او شروع به اعطای ویژگی‌های انسانی به خوراکی‌ها می‌کند که باعث می‌شود با آن‌ها همذات‌پنداری کند. با این تصویر عجیب و نامانوس، ماریان دیگر نمی‌تواند لب به چیزی بزند، چراکه خوراکی‌ها را به‌مثابۀ یک انسان متصوّر می‌شود...

این رمان بامزه و گیرا، در مورد سرکوب احساسات، زنان و مردان، و تمایل به همرنگ‌شدن با جماعت است. مارگارت اتوود در رمان «زن خوراکی» با حس شوخ طبعی بالا، با لحنی کنایه آمیز و بسیار زیرکانه در مورد ازدواج، گناه و ارتباط بین دو جنس مخالف سخن می‌گوید.

چاپ و انتشار «زن خوراکی» مصادف با «جنبش زنان» در آمریکای شمالی بود، اما اتوود این رمان را نه یک اثری فمینیستی بلکه «صورت اولیه فمینیسم» (پروتوفمینیسم) می‌نامد، چراکه آن در سال ۱۹۶۵ نوشته شده است و بنابراین «موج دوم جنبش فمینیسم» را پیش‌ببینی کرده است.

پس‌زمینه داستان این رمان برمی‌گردد به زندگی شخصی خود مارگارت اتوود در دوران جوانی‌اش. مارگارت اتوود از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۴، در یک شرکت تحقیقات نظرسنجی به نام «داده‌های کانادایی» مستقر در تورنتو فعالیت می‌کرد. این شرکت در زمینه راستی‌آزمایی داده‌ها و بازنگری پرسش‌نامه‌های نظرسنجی فعال بود. محیط کار شرکت «داده‌های کانادایی» شبیه به محیط کار شرکت خیالی «مرکز تحقیقات سیمور» رمان «زن خوراکی» اتوود بود، مرکزی که ماریان (شخصیت اصلی رمان "زن خوراکی") در آنجا مشغول به فعالیت است.

ناتالی کوک نویسنده کتاب «مارگارت اتوود: هم‌نشینی نگران‌کننده»، در کتاب خود استدلال می‌کند که شخصیت‌های پیتر و لوسی برگرفته از زندگی خود اتوود هستند پیتر نسخه داستانی دوست‌پسر اتوود است؛ عکاسی آماتور که بعدها نامزد او می‌شود. همچنین به‌احتمال زیاد اسم اینزلی هم‌اتاقی و دوست ماریان از نام خوابگاه آنزلی هال در دانشگاه ویکتوریا در تورنتو، که اتوود در آنجا اقامت داشت، الهام گرفته شده است. این خوابگاه که در سال ۱۹۰۳ ویژه دختران ساخته شد، اولین خوابگاه دانشجویی دختران در کانادا بود.

این کتاب در ۲۶۵ صفحه و با قیمت ۱۹۲ هزار تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ................

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...