یادداشت‌های روزانه‌ خصوصی و سرشار از تأثرات یک زن... طلاق گرفته است و با دخترش، جانت و دوستش مولی در لندن به سر می‌برد... چهار دفترچه‌ سیاه و قرمز و زرد و آبی است که آنا رویدادهای زندگی و تفکرات خود را بنا بر ماهیتشان در آن نقل می‌کند... این چهار دفترچه سرانجام جای خود را به دفترچه‌ طلایی می‌دهند... دفترچه سیاه به تجربه‌های افریقا مربوط می‌شود... دفترچه قرمز درباره ارتباط او با حزب کمونیست است... دفترچه آبی: شکست‌های عاطفی پی‌درپی‌اش

دفترچه طلایی [The Golden Notebook] دوریس لسینگ

دفترچه طلایی [The Golden Notebook]. رمانی از دوریس لسینگ1 (1919- )، بانوی نویسنده‌ی انگلیسی که در 1962 منتشر [و در 2007 برنده‌ی نوبل ادبیات شد] و ابتکار ساخت آن حیرت‌انگیز است. این اثر در واقع از پنج بخش مختلف تشکیل می‌شود که به شکلی منظم به دنبال هم می‌آیند و متقابلاً یکدیگر را توضیح می‌دهند. بنا به عبارات دوریس لسینگ که در 1971 مقدمه‌ای بر کتاب افزوده است، نخستین بخشی که «استخوان‌بندی و قالب» اثر را تشکیل می‌دهد «رمان سنتی کوتاهی» با عنوان زنان آزاد است که شخصیت مرکزی آن، آنا وولف2 خود نویسنده نیز هست. بخش‌های دیگر متشکل از چهار دفترچه‌ سیاه و قرمز و زرد و آبی است که آنا رویدادهای زندگی و تفکرات خود را بنا بر ماهیتشان در آن نقل می‌کند، زیرا به گفته‌ دوریس لسینگ «او از ترس آشفتگی و تلاشی و فروپاشی مقید است که چیزها را از یکدیگر جدا کند». این چهار دفترچه سرانجام جای خود را به دفترچه‌ طلایی می‌دهند که نمایانگر «پایان تکه‌تکه‌شدن و پیروزی مضمون دوم یعنی مضمون وحدت است».

برخلاف دفترچه‌های مختلف که در واقع یادداشت‌های روزانه‌ خصوصی و سرشار از تأثرات است، زنان آزاد که رمانی در درون رمان دیگر و به سوم شخص است، روایت واقع‌بینانه‌ای را تشکیل می‌دهد و داستان آنا را حکایت می‌کند که طلاق گرفته است و در سال‌های 1950 با دخترش، جانت3 و دوستش مولی4 در لندن به سر می‌برد. مولی نیز طلاق گرفته است و پسرش تومی5 پس از اقدام به خودکشی کور می‌شود. آنا ناراضی از زندگی و از هرنظر سرخورده، به تدریج دچار افسردگی عصبی می‌شود، اما سرانجام تعادل خود را بازمی‌یابد و تصمیم به کار اجتماعی می‌گیرد.

ماجرای قهرمان زنان آزاد به نوعی از محتوای چهار دفترچه تغذیه و تکمیل شده است. دفترچه سیاه به تجربه‌های افریقا مربوط می‌شود که آنا برای نوشتن کتابی پرفروش با عنوان مرزهای جنگ از آن استفاده کرده است. دفترچه قرمز ارتباط او را با حزب کمونیست و ناکامی‌اش را در پی آنکه منجر به کنارگذاشتن حزب شد توصیف می‌کند. دفترچه زرد، که به شکل دست‌نوشته یک رمان به سوم شخص است، اقدام آنا وولف را برای مطرح‌کردن خود در قالب شخصیت یک داستان تخیلی تصویر می‌کند. سرانجام در دفترچه آبی، که از همه خصوصی‌تر است، آنا به واقعی‌ترین شکل ممکن از مسائل زندگی‌اش سخن می‌گوید: مانعی که او را از نوشتن کتاب بازمی‌دارد و جلساتی که به نزد روانکاو خود، خانم مارکس6 می‌رود و شکست‌های عاطفی پی‌درپی‌اش.

شکل قطعه قطعه دفترچه طلایی تنها به کار القاکردن پیچیدگی قهرمان نمی‌آید. در واقع، دوریس لسینگ، در طول کتاب شکل رمان را بررسی می‌کند. در این مورد دفترچه طلایی، به لحاظ نومایگی و وجه تجربی، نقطه عطفی در تاریخ ادبیات بریتانیای معاصر است و موجب تثبیت نویسنده‌ای می‌شود که مدام کار خود را محل تردید قرار می‌دهد و به کاوش در منابع آفرینش ادبی می‌پردازد.

مهشید نونهالی. فرهنگ آثار. سروش


1. Doris Lessing 2. Anna Wulf 3. Janet 4. Molly
5. Tommy 6. Marks

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...
تراژدی روایت انسان‌هایی است که به خواسته‌هایشان نرسیده‌اند، اما داستان همه‌ی آنهایی که به خواسته‌هایشان نرسیده‌اند، تراژیک به نظر نمی‌آید... امکان دست نیافتن به خواسته‌هامان را همیشه چونان سایه‌ای، پشت سر خویش داریم... محرومیت ما را به تصور و خیال وا می‌دارد و ما بیشتر از آن که در مورد تجربیاتی که داشته‌ایم بدانیم از تجربیات نداشته‌ی خود می‌دانیم... دانای کل بودن، دشمن و تباه‌کننده‌ی رضایتمندی است ...