رویا | امیل زولا

05 فروردین 1385

آنژلیک فرزند نامشروع یکی از روگون‌ها است که به پرورشگاه بچه‌های سرراهی سپرده شده است... زن و شوهری به نام هوبِر او را به فرزندی می‌پذیرند... نقاش بزرگ‌زاده‌ای است که بر اثر یک سرخوردگی به این سلک درآمده و اسقف شده است. اسقف، به سبب تفاوت طبقه اجتماعی،‌ با ازدواج با او مخالفت می‌کند و او از این بابت سخت می‌رنجد و بیمار می‌شود.

رویا امیل زویا
رؤیا
[Le Reve] . (The Dream) رمانی از امیل زولا(1) (1840-1902)، نویسنده فرانسوی، که در 1888 انتشار یافت. حکایت دختری سرراهی به نام آنژلیک (2) است که رؤیای عشق در سر می‌پروراند، در نومیدی به آن می‌رسد و می‌میرد. این اثر جزو سلسله رمانهای خانواده روگون ماکار است که میان زمین و دیو درون جای می‌گیرد. آنژلیک بینوا فرزند نامشروع یکی از روگون‌(3)ها است که به پرورشگاه بچه‌های سرراهی سپرده شده است؛ تصویر فوق‌العاده‌ای که اینجا از خانواده‌ای در زمان امپراتوری دوم به دست داده است،‌ این اثر کوچک را به صورت یکی از کم‌نظیرترین کارهای زولا درآورده است. در یک شب زمستانی، دخترکی به زیر طاق‌نمای یک کلیسای بزرگ پناه می‌برد؛ تازه برف باریدن گرفته است. آنژلیک از خانه دایه خود گریخته، زیرا با او بدرفتاری می‌شده است. زن و شوهری به نام هوبِر (4) او را به فرزندی می‌پذیرند، به او پیشه گلدوزی یاد می‌دهند. دختر در خانه‌ای آرام، در میان رداها و تزئینات مقدس، درباره زندگانی که آرزو می‌کرده است داشته باشد فکر می‌کند؛ زندگانی سراسر زیبایی. عشق به صورت یک نقاش به نام فلیسین اوتکور (5)، که در همان کلیسای بزرگ کار می‌کند، بر او ظاهر می‌شود. نقاش بزرگ‌زاده‌ای است که بر اثر یک سرخوردگی به این سلک درآمده و اسقف شده است. اسقف، به سبب تفاوت طبقه اجتماعی،‌ با ازدواج با او مخالفت می‌کند. آنژلیک از این بابت سخت می‌رنجد و بیمار می‌شود. اسقف که متأثر شده است، در عین اینکه او را سرزنش می‌کند، به ازدواج با او رضایت می‌دهد. آن وقت به نظر می‌رسد که آنژلیک به زندگی بازمی‌گردد و پس از چندی مراسم ازدواج مذهبی او صورت می‌گیرد؛ منتهی نمی‌تواند تاب چنین سعادتی را بیاورد و در آغوش فلیسین از دنیا می‌رود. این کتاب سرشار از پاکی فوق‌العاده است: هرچند این پاکی در موضوعات آثار زولا نمودِ اندکی دارد، یکی از خصایص عمیق منش زولا شمرده می‌شود. اگر بخواهیم جدالی را که او با مفاسد اجتماع دارد توضیح دهیم، باید به همین پاکی رجوع کنیم. ولی پیچش نسبتاً تصنع‌آمیزی این نقاشی ظریف و کاملاً روحانی را، که نویسنده از طریق آن می‌خواسته است نشان دهد از یک خانواده منحط و به دور از تقوا هم ممکن است موجودی پاکیزه به دنیا آید، مخدوش می‌کند.

از این رمان زولا نمایشنامه‌ای غنایی، در چهار پرده و هشت صحنه، با موسیقی آلفرد برونو (6) (1857-1834)، آهنگساز فرانسوی، و «لیبرتو» لوئی گاله (7) (1835-1898) ساخته شده است که در 1891 در پاریس نمایش داده شد. موسیقیی که برونو برای این کتاب ساخته است، تا آنجا که ممکن است از طبیعت‌گرایی به دور و مانند موضوع در پرده و شاعرانه است. موسیقی بسیار آرام و هماهنگ آن، به شیوه گونو (8) و ماسنه (9) نزدیک است؛ با وجود این، عرفان مبهمی که به خود می‌گیرد خبر از امپرسیونیسم (10) و سمبولیسم (11) می‌دهد که داشت ظهور می‌کرد. چنین است هیئت کلی این مجموعه که مهمترین ‌مایه‌های آن، همانگونه که در آهنگهای واگنر (12) می‌بینیم، مطابق با قواعد «پولیفونی» (13) بسط می‌یابد، منتهی به طور ساده با لحنی ملایم تکرار می‌شود. خود «تم»ها، که پیوسته با همسازی کامل یا تنافرهای رقیق شکل گرفته‌اند، چیزی اسرارآمیز و تداعی‌انگیز دارند؛ چنانکه از همان «جمله» آغازین می‌توان آن را دید. فضای خلسه‌ای که پیوسته زن قهرمان داستان را در میان دارد، با هم‌آوازیهای نیمه مذهبی و نیمه ملی بیشتر تقویت می‌شود؛ با این همه، آن فضا به سبب عناصر ملودرامی که کمابیش با آن یکپارچه‌اند به هم می‌خورد. لحن فوق‌العاده «تم»ها، که چندان گسترش پیدا نمی‌کنند و لطفی هم ندارند، بسیار زود به یکنواختی می‌انجامد. از این رو، ارزش اثر از نظر موسیقی ناچیز است. با وجود این تا جایی که سلیقه‌های زمان خود را بیان می‌کند اثری است جالب توجه.

جهانگیر افکاری. فرهنگ آثار. سروش

1.Emile Zola 2.Angelique 3.Rougon 4.Hubert 5.F.Hautecoeur
6.Alfred Bruneau 7.L.Gallet 8.Gounod 9.Massenet 10.impressionnisme
11.symbolisme 12.Wagner 13.polyphonie

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...