از آسمانغرنبه‌های ناچیز تا تندرهای واقعی | اعتماد


زینب یونسی که شاید رمان «زلیخا چشم‌هایش را باز می‌کند» را با فارسی او خوانده‌ باشید (ترجمه جایزه‌ ابوالحسن نجفی را برده و خود رمان هم مثل «هوانورد» جایزه‌های روسی را درو کرده) ترجمه رمان «هوانورد» [Авиатор : роман Евгений Водолазкин یا Aviator اثر یِوگنی وادالازکین Eugene Vodolazkin] را پیشکش آنهایی کرده که پرواز را فراموش نمی‌کنند. حتی اگر به دلایل ریز و درشت پرواز را لابه‌لای روزها و تکرار مکررات فراموش کرده‌ باشیم باز هم ته ذهن و دل‌مان وسوسه‌ و یادش هست؛ وسوسه پرواز و داشتن وسیع‌ترین چشم‌انداز ممکن.

هوانورد» [Авиатор : роман Евгений Водолазкин یا Aviator اثر یِوگنی وادالازکین Eugene Vodolazkin]

پیشگفتار نویسنده برای خواننده فارسی‌زبان هم که البته جالب است و از همان اول خواننده را به نوعی گیر می‌اندازد و شرمنده محبت نویسنده می‌کند. اشاره نویسنده به اهمیت نکته‌ها و چیزهای جزیی که به ‌ظاهر کوچک و ناچیزند، مثلا چرخش دسته‌ گرامافون، اما می‌توانند شاه‌کلید ورود به دنیاهای دیگر باشند و شاید روزی همین‌ها نجات‌مان بدهند، اشتیاق‌برانگیز است و نوید تجربه‌ خوبی را می‌دهد. قهرمان داستان به‌ گفته‌ خودش نام آبرومندانه‌ای دارد. اینوکنتی پترویچ پلاتونوف یا هوانورد پلاتونوف که هم‌سن قرن بیستم است و حالا در 1999 پاره‌های گذشته‌ و آدم‌هایی را که در زندگی‌اش بوده‌اند پس از بیهوشی‌ای طولانی به‌تدریج یاد می‌آورد. تاریخ روسیه در قرن بیستم و فاجعه‌های انسانی رقم ‌خورده را همراه پلاتونوف که از اردوگاه‌های کار به آینده فرستاده شده -آدمی از عصر نقره‌ای که در پروژه‌ انجماد او را منجمد و سال‌ها بعد احیا کرده‌اند- از پیش چشم می‌گذرانیم اما بیشتر مقهور قدرت روایت و تصویرسازی او می‌شویم که می‌تواند در سیاه‌ترین لحظه‌ها یا در اوج پژمردگی همه‌چیز را زنده و جاندار و زیبا ببیند و زیبایی را به یاد بیاورد؛ ترکیبی از سرشاری و خیال‌پردازی، بی‌قراری و تکاپو، تجربه‌ای رمانتیک در دل زندگی‌ای به‌ ظاهر سیاه.

پلاتونوف با یادآوری خاطره‌ها و ریزه‌کاری‌های زندگی خصوصی خود در دهه‌های ابتدایی قرن در روسیه است که به ماهیت دغدغه‌های بشری و حتی مصیبت‌های تاریخی می‌رسد؛ از هندوانه و پژمردگی پوست سبز و زیبای آن به دغدغه‌ از بین ‌رفتن زیبایی و شادابی انسان، حرکتی از آسمانغرنبه‌های ناچیز به تندرهای واقعی. در ضمنِ چنین حرکتی است که هولناک‌ترین وجه فاجعه‌های انسانی بر هوانورد آشکار می‌شود: فاجعه رها شدن پست‌ترین احساسات بشری، به‌خصوص وقتی تنها قانون بیرونی وجود داشته ‌باشد و نه قانون درونی. تاریخ رسمی روایتی است که نشانی از تجربه‌های انسانی ندارد و هوانورد با علم به این نکته به خاطره‌های خود و ریزه‌کاری‌های گاه روزمره و اغلب نادیده‌ گرفته ‌شده زندگی، از صداها و مزه‌ها و بوها گرفته تا زبان بدن و لحن گفتار و برخورد و حرکت، پناه می‌برد تا از جبر آن بگریزد و نگاه متفاوت و روایت و موضع اخلاقی خود را حاکم کند. در یاد و روایت هوانورد کسی هست که حضورش حتی از پدر و مادر و عشق زندگی هم پررنگ‌تر جلوه می‌کند؛ رابینسون کروزوئه. هر خط از داستان رابینسون کروزئه یادآور کسی یا چیزی در زندگی پلاتونوف است؛ سرفه مادربزرگ، بوی غذای سرخ ‌شده و دود سیگار پدر. رابینسون کروزوئه است که برخلاف جریان شنا می‌کند و به موج انسانیت‌زدا نمی‌پیوندد، اوست که طبیعت را ادامه دستان خود می‌سازد و از هیچ همه ‌چیز را بنا می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...