رولان بارت در کتاب لذت متن می‌گوید: اگر من این جمله، این قصه، یا این کلمه را با لذت می‌خوانم از آن روست که این همه با لذت به نوشتار درآمده اند. اما خلاف آن چه؟ آیا با لذت نوشتن _برای من نویسنده_ لذت خواننده‌ام را لزوما ضمانت خواهد کرد؟ به هیچ رو. من باید این خواننده را بجویم، باید او را دنبال کنم. بی‌آن که بدانم کجاست. این جا است که عرصه سرخوشی خلق می‌شود. این شخص خواننده نیست که وجودش برای من ضرورت دارد، آنچه ضرورت دارد همین عرصه است: امکان یک دیالکتیک میل، پیش بینی ناپذیری سرخوشی: قول و قرار‌ها قطعی نیست و این یعنی که هنوز مجال بازی هست.

دموکراسی از گلوی گنجشک ها مانی آروین

گفته‌ی بارت سوالی را در ذهن من متبادر می‌کند: لذت در متن به چه چیز بستگی دارد و معنا در این میان چه نقشی ایفا می‌کند ؟
ما در شعر به واسطه‌ی عناصر خیال ممکن است با چیزی غریب که "آن شاعرانه" می‌خوانیم برخورد کنیم. "آن شاعرانه" بیشتر شبیه یک سرمستی و گیجی است که نمی‌توان دقیقا گفت که ما از چه چیز شعر لذت برده ایم یا توضیح نقادانه‌ای نمی‌توان برای آن قسمت از شعر ارائه کرد. تنها لذت است و بس بی‌آنکه در پی معنا خاصی باشیم. با این پرسش به سراغ مجموعه شعر «دموکراسی از گلوی گنجشک‌ها» اثر شاعر جوان بیرجندی، مانی آروین می‌روم که به تازگی توسط نشر مروارید منتشر شده است.

مانی آروین شاعر تجربه گرایی است چیزی که شاید من به عنوان یک خواننده در هم نسلان او کمتر دیده ام. شعرش مستقل و شخصی است و این مهمترین شاخصه برای یک هنرمند اصیل و مگر هنر چیزی جز خلق است و خلق مگر چیزی جز تجربه‌ای منحصر به فرد؟
-چون ولگردی در علف زار خوابیده ام/ نام همه‌ی گل‌ها فریب است (ص 70)

از مشخصه‌های شعر او می‌توان به استفاده از عناصر طبیعیت و وصل کردن آنها به ویژگی‌های شخصیتی انسان مدرن اشاره کرد (تنهایی، مرگ اندیشی، اضطراب، تحمل و امید)
-عصرها روی دیوارهای آجری/ پرنده‌ای ویرانی اش را با من قسمت می‌کند( ص 58)
-نگرانی‌ام را به شکل یک گوزن / روی صخره‌های برفی نشان می‌دهم(ص 43)
-روی میز چند بشقاب می‌چینم/ برای امید فریبنده (ص 51)
-زخمم را به شمعدانی‌ها پیوند بزنم/ در حفره‌های سرم خاک بریزم/ لبه‌ی پرت خانه بایستم/ و به جانم سوء قصد کنم

مانی آروین گاهی به بیرون از خود می‌آید و با همان زبان شخصی به دغدغه‌های اجتماعی می‌پردازد:
- با پارویی شکسته / در رویا شناوریم / وطن به عوعو سگی می‌مانند/ که بر ریل قطار می‌دود( ص84)

موضوع عشق درشعرهای آروین با نگاه فلسفی اش درآمیخته شده به گونه‌ای که شاعر از آن منیت و خودخواهی شاعرانه خلاص شده و از طرفی دیگر هم برای معشوق عجز و ناله سر نمی‌دهد:
-گفتی اندوه قشنگ است/ گودال عمیقی شدم از تمام جهان(ص 69)
-زخم تو / روشنم می‌دارد (ص 63)
-گفتی عشق/ از در محال می‌آید/ تا از گناه عفو شوم/ بوسیدمت

حال بگذارید برگردیم به پرسش ابتدایی مان. در مجموعه‌ی دموکراسی از گلوی گنجشک‌ها چه چیز بیشتر باعث ایجاد لذت خواننده می‌شود؟
به اعتقاد من، شاعر به مخاطب توجه چندانی نداشته و در بسیاری از کارها به خاطر ایجاز به متن لطمه وارد کرده. اگر شاعر این دو را در نظر می‌گرفت آیا شعرش لذت بیشتری به همراه نداشت؟
اکثر اشعار این مجموعه کوتاه هستند اما نه به کوتاهی هایکو. ما با شعری چند لتی مواجه هستیم اگر هایکو یک نسیم کوتاه باشد شاید شعر مانی آروین یک نسیم همراه با نم باران و گاهی یک بوق بلند کامیون است!

- منم آن شعری / که بر گلوی دره سبز ماند/ با یاسمن‌ها در غوغا نشسته ام/ آخرین لرزش شب / بر شاخه‌ی گیلاس می‌افتد/ اسبی بار غنمیمتش را بر رود می‌ریزد! (ص 39)
- می‌ترسم چیزی بگویی / رودی به دره بریزد/ از تو،گوزنی/ می خواهم/ برف را به خانه راه بدهم/ دست ببرم به صدای تو (ص 72)

در شعرهای فوق زبان شاعرانه و تصاویر بکر هستند و ما همان "آن شاعرانه " را حس می‌کنیم اما مخاطب از نظر معنایی دچار سردرگمی می‌شود انگار با دو یا چند شعر روروبرو است، بارها برمی گردد تا ارتباط بین بندها را پیدا کند و در نهایت به خود خواهد گفت شاید شاعر قصدی داشته که من نمی‌فهمم پس به سراغ شعر بعدی می‌رود بی‌آنکه شعر قبل در خاطره اش باقی بماند.

امیدوارم مانی آروین به این نکته توجه کند که به هر حال یک طرف ماجرا مخاطب است و شاعر باید این توازن را برقرار کند تا اثری خلق کند که هم خودش نهایت لذت ببرد هم مخاطب شعرش. مانند این شعر:

کاش به کودکی‌ام برگردم/ برگ‌های سپیدار مویه کنان/ تا پای آخرین دیوار جهان می‌رفتند/ جایی که شاعران نشسته بودند/ و هیچ وقت پاییز نمی‌آمد/ کاش به کودکی‌ام برگردم / تا پرنده ها/ دوباره به من اعتماد کنند/ و باور کنم / تنها نیستم/ کاش به کودکی‌ام برگردم / دوباره از تاریکی بترسم/ و شاخه‌ها که تکان می‌خورند/ دست پدرم را بگیرم

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...
صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...