عشق‌های ناکام و تاریخ فراموش شده | صبح نو


«ماه و بلوط» یک حماسه تاریخی با رویکرد بومی و منطقه‌ای است که با محوریت وقایع سیاسی کردستان، ادای دینی عمیق به تاریخ این سرزمین به‌شمار می‌رود. نویسنده اثر محسن مؤمنی‌شریف در این رمان نه‌تنها به روایت رویدادهای تاریخی می‌پردازد، بلکه با هنرمندی، داستان را با آداب و رسوم، باورها و زندگی مردم کردستان گره می‌زند و به این وسیله، پیوندی عمیق میان خواننده و دل جامعه کردستان برقرار می‌کند.

ماه و بلوط محسن مومنی

یکی از برجسته‌ترین ارزش‌های «ماه و بلوط» پرداختن به موضوعی است که در ادبیات داستانی ما کمتر به آن پرداخته شده است. مسأله تمامیت ارضی و ملیت ایرانی با نگاهی به گذشته و تاریخ ایران زمین. این رمان با ایستادگی بر ایده ایران یکپارچه، حقایقی را پیش روی خواننده می‌گذارد که گاهی پشت شعارهای به ظاهر استقلال‌طلبانه پنهان شده‌اند. «ماه و بلوط» هشدار می‌دهد که پشت ادعاهای جدایی‌طلبانه که از تحریکات خارجی مانند محمدرضا پهلوی یا صدام بعثی نشأت می‌گیرند، نیات شوم و منافع شخصی پنهان شده‌اند. نویسنده با ظرافت نشان می‌دهد که چگونه برخی افراد، قومیت و هویت را دستاویزی برای منافع خود قرار می‌دهند و به خواننده می‌آموزد که فریب این بازی‌ها را نخورد و از هویت و امنیت ملی خود محافظت کند.

رمان دارای طرحی بزرگ و جاه‌طلبانه است. نویسنده نه‌تنها مسائل فردی و قومی، بلکه به مسائل کلان تاریخی و ملی می‌پردازد و بازخوانی یک دوره طولانی از تاریخ معاصر را از دریچه‌ای منحصربه‌فرد، یعنی نمایش فقدان‌ها و آسیب‌ها، به انجام می‌رساند. این رویکرد، در کنار پرداختن به شخصیت‌ها و وقایع جزئی، رمانی عمیق و چند لایه را خلق کرده است.
داستان روایتگر زندگی دو شخصیت اصلی، جاوید یا جابر افشار و جلال خاوری است.

جابر افشار یا جاوید نمادی از فردی است که در جست‌وجوی آرمان‌ها یا منافع خود، از وطن دور شده و به‌نوعی بی‌وطن می‌شود؛ کسی که در نهایت، تعلق خاطرش به ایران از بین می‌رود و تا پایان داستان در مسیر شرارت و تباهی باقی می‌ماند. در مقابل جاوید، جلال در ایران می‌ماند و به ارتش می‌پیوندد. او ابتدا در برابر تحریکات بیرونی منفعل است و حتی وارد گروه‌های دموکرات می‌شود، اما به تدریج و در یک فرآیند پیچیده، خود را پیدا می‌کند، مسیر حق را تشخیص می‌دهد و به قهرمان داستان تبدیل می‌شود. نویسنده این دو شخصیت را شانه به شانه یکدیگر در داستان پیش می‌برد و روایت‌هایشان را با آزادی کامل به گوش خواننده می‌رساند. این تقابل و موازی‌سازی، بازخوانی تاریخ، ایجاد اتمسفر و ساخت شخصیت‌هایی تمام و کمال را ممکن می‌سازد. نه‌تنها روحیات و حال و هوای جابر و جلال، بلکه تبار و گذشته‌شان نیز به دقت ترسیم می‌شود تا چرایی تحول یا عدم تحول آنها برای خواننده قابل درک باشد.

«ماه و بلوط» فراتر از توصیف، یک روایتگر قدرتمند است. این رمان به وضوح به موضوع خیر و شر می‌پردازد. جابر چهره اصلی و سراسر شرارت را نمایندگی می‌کند، درحالی‌که جلال نمادی از تحول از جهان شر به جهان خیر است. نکته قابل‌توجه اینجاست که شخصیت‌های سمت خیر، مانند جلال، کاملا بی‌خطا و سفید نیستند؛ آنها نیز مرتکب اشتباهاتی شده‌اند و با صحنه‌های دلخراشی روبه‌رو گشته‌اند، اما در نهایت مسیر حق را یافته‌اند. این واقع‌گرایی در شخصیت‌پردازی، داستان را ملموس‌تر می‌کند.

شخصیت پدر جلال «کاک سبحان» نیز شخصیتی کامل و پرداخت شده است. او که دنیا را گشته و به کردستان بازگشته، از طریق پیوستن به یک حلقه عرفانی و معنوی، رستگاری می‌یابد و تأثیر عمیقی بر سلوک جلال می‌گذارد. صحنه‌هایی مانند رونمایی از تابلوی «آسمان حسین» و تأثیر آن بر محمود، نمادی از نگاه استعاری و اساطیری نویسنده است که خواننده را به سفری روحانی می‌برد. شهادت جلال و پیوستنش به رود، اوج این نگاه استعاری و نمادین است.

رمان، فضای سیال و رؤیاگونه‌ای دارد که تصاویر و حوادث یکی پس از دیگری پیش می‌آیند و روح جریانات و ایده‌های مورد انتقاد نویسنده را به زیبایی متبلور می‌کنند. نویسنده با وجود اشاره به شخصیت‌های حقیقی مانند شهید زین‌الدین، شهید کاوه و شهید محمد بروجردی، به‌گونه‌ای از آنها سخن می‌گوید که گویی همگی یک وجود واحد و منتشر را شکل می‌دهند؛ نمادی از وحدت و ایثار در راه میهن. توصیفات دقیق، جزئی، پر جنب‌وجوش و پر تکاپوی رمان، از نقاط قوت بارز آن است. این توصیفات به خوبی جهان پر جوش و خروش داستان را به تصویر می‌کشند و به خواننده اجازه می‌دهند تا با اتمسفر و حوادث داستان به‌طور کامل ارتباط برقرار کند. نویسنده در این زمینه بسیار زبردست عمل کرده و توانسته فضایی کاملا ملموس و پر احساس را خلق کند. «ماه و بلوط» صرفا یک رمان تاریخی نیست؛ بلکه یک اثر عمیق و چند لایه است که با بررسی ریشه‌های انحراف و تحول، به مسائل کلان ملی و هویتی می‌پردازد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...