ریحانه موسوی | شهرآرا


نشست گفتگو درباره رمان اجتماعی انتقادی «کمیته» [اللجنة] اثر صنع‌الله ابراهیم [Sonallah Ibrahim] نویسنده مصری، عصر با حضور احسان موسوی خلخالی مترجم رمان در کافه کتاب آفتاب برگزار شد.



رمان «کمیته»، یک روایت کافکایی از خودکامگی و سرکوب و سانسور است. رمانی کوتاه با عنوان اصلی «اللجنه»، که ماجرای مردی را روایت می‌کند که همچون شخصیت اصلی رمان «محاکمه» فرانتس کافکا، بازیچه دست نهادی مرموز و مقتدر می‌شود.

صنع‌الله ابراهیم در کتاب «کمیته»، با نگاهی نقادانه و طنزی سیاه، در مناسبات سیاسی و اجتماعی جامعه مصر، در دوران زمامداری انور سادات در این کشور، باریک می‌شود.

داستان کتاب «کمیته» چنانکه در مقدمۀ احسان موسوی خلخالی بر ترجمه فارسی این رمان اشاره شده، بی‌ارتباط با رویداد‌های سیاسی کشور مصر در دوران انور سادات و تأثیر این رویداد‌ها بر جامعه و اقتصاد مصر در آن دوران نیست و صنع‌الله ابراهیم در این رمان، به شیوه‌ای کنایی و طنزآمیز، تصویری از آن دوران به دست می‌دهد.

متن اصلی کتاب «کمیته» اولین بار در سال ۱۹۸۱ منتشر شده است. از این رمان به‌عنوان سومین بخش از سه‌گانه‌ای یاد شده، که دو رمان دیگر آن عبارتند از «آن رایحه» و «ستاره ماه اوت» که اولی در سال ۱۹۶۶ و دومی در سال ۱۹۷۴ منتشر شده است.

احسان موسوی خلخالی، متولد ۱۳۶۰، مترجم ادبیات داستانی معاصر و مدرن جهان عرب و نیز مترجم آثاری دیگر از زبان عربی به فارسی است.

از ترجمه‌های او می‌توان به کتاب‌های «چنین گفت ابن عربی»، «وقایع غریبِ غیب شدنِ سعید ابونحسِ خوشبدبین»، «آن رایحه»، «رویکرد عقلانی در تفسیر قرآن»، «واقعۀ عاشورا: تحلیلی ساختارگرایانه از "درام کربلا" به‌گزارش طبری»، «متن، قدرت، حقیقت»، «کابوس‌های بیروت» و «مردانی در آفتاب» اشاره کرد.

این مترجم در نشست گفتگو کتاب «کمیته» در خصوص داستان آن گفت: داستان این رمان مانند محاکمه کافکا شروع می‌شود. آدمی است که به علتی که هیچکس نمی‌داند باید به یک کمیته مراجعه کند برای کاری که باز هم هیچکس نمی‌داند و تا پایان داستان در آن کمیته درگیر است.

احسان موسوی خلخالی تصریح کرد: این رمان یک مسئله انسانی دارد و مقاله‌ای در انتهای کتاب است که نشان می‌دهد موضوعی فراتر از مسئله یک کشور با کشوری دیگر است.

وی خاطرنشان کرد: نقد حضور کشور‌های خارجی در دوره انور سادات در مصر و نقش پررنگی که شرکت‌های امریکایی در مصر پیدا کردند نیز بخش دیگری از این کتاب را تشکیل می‌دهد.

این مترجم درباره نویسنده کتاب «کمیته» اظهار کرد: صنع‌الله ابراهیم اهل کشور مصر است. او به حاشیه رانده شد و به زندان رفت و چند سال از عمر خود را در زندان می‌گذراند. نویسنده متعهدی است که دغدغه‌مند است و نسبت به وضعیت سیاسی حاکم در مصر انتقاد دارد.

وی با بیان اینکه این کتاب را می‌توان کافکای طنز، اما طنز تلخ و گزنده در نظر گرفت، اشاره کرد: کمیته چیزی مثل ستاد است و به من پیشنهاد شد نام آن را ستاد ترجمه کنم. آنجا جایی نظامی نیست، بلکه مکانی مثل یک کمیسیون است و در انتهای رمان مشخص نمی‌شود که آن شخص برای چه کاری باید به آن مراجعه کند.

موسوی خلخالی در بخش دیگری از صحبت‌های خود ابزار کرد: معروف‌ترین نویسنده دنیای عرب «نجیب محفوظ» است. اما نویسنده کتاب «کمیته» نیز فردی نسبتاً مشهور است و این رمان به چند زبان ترجمه شده است.

این مترجم در پایان یادآور شد: مخاطب ایرانی رمان غربی را به رمان عربی ترجیح می‌دهد. رمان روسی نیز در رتبه دوم اهمیت قرار دارد. از اوایل دهه چهل ایرانیان با جهان غرب به خصوص انگلیسی زبان، ارتباط خاصی برقرار کردند. در بین ایرانیان نوعی عرب گریزی وجود دارد که اگر آن را نادیده بگیریم، رمان‌های شاخصی در این زمینه وجود دارد که می‌توان به آن پرداخت.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...