دستنامه ایران باستان | اعتماد


ایرانی‌ها علاقه شگفت‌انگیز و زایدالوصفی نسبت به تاریخ باستان خود دارند. این احساسات تند و شدید، علل و عوامل گوناگونی دارد، از جمله به این علت که در آن زمان ایران یکی از امپراتوری‌های بزرگ زمین بوده و در مرکز ربع مسکون، برای خودش کیا و بیایی داشته. علت دیگر دوری و قدمت آن دوران است، امری که سبب می‌شود تصویری عمدتا شکوهمند و رویایی از یک عصر طلایی در ذهن‌ها شکل بگیرد، به جای تصوری واقع‌بینانه و انتقادی که به صورت جزیی و دقیق چهره زندگی اجتماعی روزمره مردم در گروه‌ها و طبقات و اقشار مختلف را بازنمایی می‌کند. علت سوم، افسانه‌سازی‌ها و اسطوره‌پردازی‌هایی است که به علل متفاوت، از سوی تاریخ‌نگاران و محققان با انگیزه‌های متنوع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، از برخی چهره‌های آن دوران به خصوص برخی پادشاهان کشورگشا و حاکمان مقتدر صورت گرفته.

ایران زمین: روزگار باستان عسگر بهرامی

بحث بر سر انکار، نادیده گرفتن یا تخفیف مجد و شکوه تمدن ایرانی در روزگاران کهن و دستاوردهای درخشان میراث گرانبهای گذشتگان نیست، مساله آن است که افتخار به گذشته درخشان، بیش از آنکه به کار بهبود اینجا و اکنون بیاید، به درد تخدیر و تسکینی بیمارگونه و مالیخولیایی می‌خورد و بر توهم و خیال‌اندیشی می‌افزاید، به خصوص که این یادآوری گذشته، در فقدان آگاهی و دانش جزیی و عمیق، منجر به مواجهه‌ای غیر انتقادی و منفعلانه می‌شود. اگر با بسیاری از ستایندگان تاریخ کهن ایران زمین صحبت کنید، جز مشهوراتی ناموثق و غیرقابل اعتماد مثلا درباره بنیانگذاری حقوق بشر در منشور کوروش یا روایت‌هایی غیر مستند درباره رفاه عموم جامعه، حرفی در چنته ندارند و آن اطلاعات مشهور هم معمولا از مسموعات و شنیده‌هاست.

رفع این نقیصه مستلزم مطالعه آثاری معتبر و قابل اطمینان است، کتاب‌هایی مستند به منابع و مدارک دانشگاهی و تحقیقات قابل ارجاع. به خصوص که منابع موجود از تاریخ ایران باستان، به علت بعد زمانی و نشیب و فرازهای بنیان برافکن، هم به نسبت اندک هستند و هم استفاده از آنها تا حدود زیادی دشوار و نیازمند مهارت و تخصص. برای مثال مراجعه به منابع دست اول تاریخ ایران باستان، مستلزم آشنایی با زبان‌هایی باستانی و توانایی در خواندن کتیبه‌ها و سنگ نبشته‌ها و سکه‌های قدیمی است. روشن است که جست‌وجوگر علاقه‌مند و غیرحرفه‌ای، نمی‌تواند همه این مهارت‌ها را کسب کند. اما این بدان معنا نیست که از پرداختن به تاریخ و فرهنگ ایران باستان ناامید و مایوس شود.

بهترین راه برای آشنایی جدی و قابل اطمینان با تاریخ و فرهنگ ایران باستان، مراجعه به آثاری است که از منابع موثق و معتبر بهره گرفته باشند. یکی از این آثار، کتاب «ایران زمین: روزگار باستان» نوشته عسگر بهرامی است که به تازگی توسط انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شده است. ویژگی اصلی و مهم این کتاب، غیر از آنچه گفته شد، یعنی اتکا به منابع موثق و پژوهش‌های معتبر در ارایه تصویری از ایران درروزگار باستان، جامعیت و چند سویگی آن است. چنانکه نویسنده در یادداشت کوتاه سرآغاز کتاب هم بر آن تاکید کرده، در این کتاب صرفا به گزارش تاریخ سیاسی ایران پیش از ورود اسلام اکتفا نکرده و سعی کرده، ایران زمین را از جنبه‌های مختلف معرفی کند.

کتاب از چهار بخش با یک پیوست تشکیل شده است. بخش یکم با عنوان کلیات، به معرفی سرزمین ایران از جنبه‌های جغرافیایی، طبیعی، گیاهی و جانوری، زمین‌شناختی و ساختارهای کلی روستانشینی و شهرنشینی و سیاسی و اقتصادی می‌پردازد. بخش دوم تاریخ سیاسی ایران است که از نخستین اقوام و حکومت‌ها یعنی ماناییان و لولوبیان و گوتیان و کاسیان و ایلامیان شروع می‌کند و در ادامه به سلسله‌های مادی‌ها، هخامنشیان، اسکندر و سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان می‌پردازد. نویسنده در پایان این بخش در دو فصل به ویژگی‌های حکومت، دربار و سازمان اداری و ویژگی‌های نظامی ایران در دوره مورد بحث می‌پردازد. بخش سوم کتاب تاریخ اجتماعی و اقتصادی ایران است. بهرامی در این بخش در فصولی متفاوت، زندگی اجتماعی، راه و ارتباطات، بازرگانی، کشاورزی و دامداری، دارایی و امور مالی، سکه، یکان‌های اندازه‌گیری و دستمزدها، خانواده، قانون، مرگ و آیین‌های آن، پوشش و آرایش و خوراک و نوشیدنی ایران را معرفی می‌کند. بخش پایانی کتاب به تاریخ فرهنگی ایران در دوره باستان اختصاص دارد. در این بخش تاریخ اساطیری ایران، دین، زبان و ادبیات، دانش، بهداشت و پزشکی، گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان معرفی می‌شود.

نثر روان و صفحه‌آرایی شکیل و استفاده از تصاویر و عکس‌ها، از دیگر ویژگی‌های بارز این کتاب است. اما از اینها مهم‌تر بخش برای مطالعه بیشتر در انتهای هر فصل و پیوست کتاب با عنوان معرفی و بررسی منابع و ماخذ است. خواننده علاقه‌مند به هر فصل یا بخش، می‌تواند با مراجعه این قسمت‌ها، با کتاب‌ها و پژوهش‌های مفصل‌تر آشنا شود. کوتاه سخن آنکه کتاب ایران زمین: روزگار باستان، دستنامه‌ای (Handbook) ارزشمند و خواندنی برای آشنایی با سویه‌ها و ابعاد گوناگون تاریخ غنی و رنگارنگ ایران باستان است و علاقه‌مندان به ایران می‌توانند با اطمینان به آن مراجعه کنند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...