قاتل عاشق | اعتماد


ژانر (Genre) یک کلمه فرانسوی است به مفهوم «نوع»، «دسته»، این کلمه مشتق از واژه لاتین (genus) است. تا پیش از قرن بیستم اصطلاح ژانر در طبقه‌بندی ادبیات نقش بسزایی داشت؛ بدین مفهوم که نام‌های ژانری برای تنظیم و دسته‌بندی متون ادبی کاربرد بسیاری داشتند. در بسیاری از کشورها و همچنین ایران ژانر «رمانس» از قدیمی‌ترین‌ها محسوب می‌شود. در این‌گونه ژانرها همیشه «رمانس خانوادگی» و «رمانس عاشقانه» از توجه بیشتری برای مخاطب برخوردار بودند.

مرداد دیوانه محمدحسن شهسواری]

رمان «مرداد دیوانه» [اثر محمدحسن شهسواری] در ژانر «تریلر» است. «تریلر» به داستانی اطلاق می‌شود که ماجرایی هیجان‌انگیز داشته و به طور معمول پلات محور هم باشد. در این نوع رمان نویسنده می‌کوشد با خلق پیچیدگی‌ها و رویدادهای پی در پی خیر و شر، شرایط بحرانی پیچیده، به هیجان ماجرا کمک کند. سبک و سیاق نویسنده در این داستان با موضوع رمان همخوانی خوبی دارد، پلات هم از ارکان اصلی رمان «مرداد دیوانه» است.

داستان از زبان «شهراد» با لحنی آکنده از کینه آغاز می‌شود. شخصیت از همان ابتدا مخاطبش را آماده می‌کند تا طاقت شنیدن هر رویدادی را داشته باشد. «حافظه زشت‌ترین خصوصیت انسان است. چیزها باید از یاد آدم برود و گرنه جهنم را در همین دنیا به خودمان هدیه داده‌ایم.»
«شهراد شاهانی» شخصیتی است که ماجرا حول محور اوست. او با زبان اول شخص مخاطب را با واکنش‌های خود در برابر حوادث آشنا می‌کند. موقعیت اجتماعی او تغییر چشم‌گیری دارد و درست در جایی که مخاطب امیدی به او ندارد با سختی‌ هرچه بیشتر خود سعی در دوباره‌سازی دارد. موقعیت اجتماعی او چندین بار دستخوش تغییر می‌شود اما او در نهایت با کسب مهارت سعی می‌کند تا حد بسیاری به موقعیت اجتماعی قبل بر‌گردد. همه این تغییرات به واسطه عشقی اتفاق می‌افتند که حقیقی و ناب است.

ازدواج شهراد با منیژه، عشق قدیمی‌اش حرکتی رو به جلو است با فتح قله‌های موفقیت. اما ترس شهراد از بی‌وفایی روزگار به واقعیت تبدیل می‌شود. در اثر یک حادثه منیژه و پسر شهراد کشته می‌شوند این ماجرا قربانی دیگری هم دارد که برادر منیژه است. این رویداد تلخ شهراد را بیش از گذشته تحریک می‌کند تا خودش در مقام انتقام‌جویی برآید. در پی این انتقام‌جویی بارها کنترل خود را از دست می‌دهد که مسبب اتفاقات دیگری نیز می‌شود. افراد بسیاری به ماجرا وارد می‌شوند تا سرنخی از قاتل به دست او دهند. در بین افراد تازه وارد ساغر و برادرش سهراب هم هستند. ساغر با نقشه‌ای تعیین شده وارد ماجرا می‌شود و عواطف شهراد را تحت تاثیر قرار می‌دهد اما پس از گذشت مدتی و با کشته شدن سهراب تصمیم می‌گیرد همه حقیقت را به شهراد بگوید. حقیقت اگرچه توسط فرد دیگری به شهراد گفته می‌شود اما ساغر باید برود. شهراد شوک‌زده و انتقام‌جو بر سر دوراهی است که قاتل را به پلیس معرفی کند یا خیر؟ ولی او در حالی که اشتیاقی به زنده ماندن ندارد، باید راهی زندان شود...
«یک‌دفعه متوجه شدم سروان هم مثل بقیه فکر می‌کند هرمز قاتل آنهاست. آیا باید حقیقت را بهش بگویم؟»

دور از ذهن نیست که گاهی یک حرکت می‌تواند سرنوشت را طوری دیگر رقم زند و تاریخ زندگی فرد دگرگون شود. اینکه شهراد سخن می‌گوید یا رازش را برای همیشه مخفی نگه می‌دارد؛ سوالی است که مخاطب، پاسخگوی آن است.

کشش و تعلیق، همچنین ریتم تند در داستان نوع «ژانر تریلر» از عناصر اصلی هستند. نویسنده «مرداد دیوانه» برای علاقه‌مند کردن مخاطبینش به خوبی از این عناصر استفاده کرده‌ است. شخصیت اصلی یا همان «شهراد» آدم پرتوانی است که بر اساس ایده‌آل‌های اخلاقی خود عمل می‌کند نه براساس قانون حاکم. او که زخم‌های بسیاری دارد از خیانت و دورویی آدم‌های اطرافش می‌ترسد. زبانش تلخ و گزنده است و بیشتر مواقع تنهاست. با همین تنهایی و تکیه بر مهارت‌هایی که تاکنون کسب کرده ‌است، می‌خواهد قاتل یا قاتلین را پیدا کند. اما همین آگاهی از ویژگی‌ها، در تصمیم‌گیری مخاطب برای سرنوشت شخصیت نیز نقش دارد.

رمان «مرداد دیوانه» با تصویرهای دقیق از در و دیوار شهر و شخصیت‌هایش، به دنبال قاتلی است که نزدیک‌ترین فرد با بازمانده‌ انتقام‌جوست. این ماجراها همه هستند تا برای خواننده جذابیت بیشتری ایجاد کنند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...