کتاب «هفتهی چهلوچند» ابتکار جالب و تازهای است. موضوعیت بخشیدن به مادری، تدوین تجربیات مادرانه و انتشار آن خودبهخود ستودنی و ارزشمند است. مزید بر آن، این روایتها دغدغههای تازه و منحصربهفردی در خود دارد که آنها را نسبت به تجارب مادران نسلهای پیش از خود متمایز و برجسته میکند.
مادرانی تحصیلکرده با مدارج عالی، نویسنده، مترجم در این کتاب تجربههای مادرانگی خودشان را روایت میکنند؛ از سادهترین تا پیچیدهترین. روایتها متنوع، متفاوت، صمیمی و خواندنی است.
یکی از مادرها با صراحت و بیپردهپوشی از کودک توی دلش حرف میزند. ناگفتههای بارداری، واقعیتهایی که قبلاً مادرها حتی خجالت میکشیدند دربارهاش حرف بزنند. مادر دیگری تمامقد و با اعتمادبهنفس در برابر نگاهی که بچه را خطری برای موفقیت در کار حرفهای میداند و او را به سبب بارداریاش ملامت میکند، میایستد. او با رفتارش نشان میدهد میتوان هم بچه داشت و هم از کار حرفهای دست نکشید و از پس هر دو نقش بهخوبی برآمد و از هر دو لذت برد و از هر کدام برای شناخت و تقویت و تکمیل دیگری بهره جست.
روایت دیگر از زبان مادری جوان است که برای سخنرانی به نمایشگاه بینالمللی کتاب دعوت میشود، درحالیکه نوزادش سهماهونیمه است. به لحاظ اجتماعی و عرف رایج کاملاً پذیرفتنی بود اگر او در خانه مینشست و به نوزادش رسیدگی میکرد اما او به خواست خود توجه میکند. از سخنرانی صرفنظر نمیکند. کودکش را با خود میبرد و چندان هم نگران قضاوت دیگران نیست. همسر و خواهرش هم او را همراهی میکنند تا کمکش کنند. حرکت او جسورانه است. حضور او و کودکش در نمایشگاه کتاب، کمبودهای مکانی مثل نمایشگاه بینالمللی را به چالش میکشد. شهری با ادعای دوستدار کودکی را به صرافت میاندازد جایی مناسب برای عوض کردن پوشک بچه و شیر دادن به کودک فراهم کند.
در روایت دیگر، مادری نگاه تربیتی سنتی یکسویهی از بالا به پایین را به چالش میکشد و صادقانه روایت میکند که دارد از دختران کوچکش یاد میگیرد. این مادر میگوید در برابر دنیای بیآلایش و صادقانهی بچههایش کم آورده است. تجربهای که منطق قوی و سنتی «من بزرگتر هستم» و «من صلاح بچهام را بهتر میدانم» را با واقعبینی شجاعانه پس میزند و الگویی ارائه میدهد برای به رسمیت شناختن و پذیرش دنیای ناب و پر از شگفتی کودکان.
دغدغهی زبانآموزی یکی دیگر از روایتهای خواندنی این کتاب است. یکی از دغدغههای مهم خانوادههای مهاجر این است که اول چه زبانی را به بچههای خود آموزش بدهند؟ زبان مادری یا زبان کشور محل زندگی یا هر دو با هم؟ تجربیات زبانآموزیشان بیشک تازه است و به درد خانوادههای مهاجر دیگر هم میخورد.
تجربیات مادران شاغلی که مشکل تنظیم وقت دارند، یکی دیگر از تجربیات مادران نسل نو است. مادرانی که مصمم هستند هم خود از بچههایشان مراقبت کنند و هم از کار حرفهایشان دست نکشند. برقراری توازن بین حرفه و مادری در روایت این مادران با مدیریت و خلاقیت بسامان شده است. جذب مشارکت و همکاری همسر برای بازنماندن از قرارهای کاری بیرون از خانه یکی از ترفندهای موفقیتآمیزی است که مادران نسل نو به کار گرفتهاند.
یکی دیگر از روایتها به مادری عجول و پرکار اختصاص دارد. مادر روانشناسی که اعتراف میکند بچهها آدم را تربیت میکنند. مادری که تکیهکلامش «بدو» و «زود باش» بوده، تحت تأثیر بچههایش که هیچ عجلهای ندارند و عاشق طبیعتاند، دست از عجله و شتاب و بیتوجهی به طبیعت برداشته است. این مادر که مدتها به خاطر مشغلهی کاریاش زیباییهای محیط اطرافش را نمیدید حالا از پذیرش این تغییر خرسند است. خوشحال است که بچههایش او را وادار میکنند در کنار باغچه اندکی درنگ کند و به گلهای زیبا نگاه کند و از طبیعت لذت ببرد. روایت از آن مادری است که بچههایش را به آیینه تشبیه کرده است. آیینههای شفافی که خطاها و اشتباهات او را بیملاحظه نشان میدهند.
یکی دیگر از روایتهای جالب این کتاب از آن مادری است که به سیستم آموزش رسمی انتقاد دارد و حاضر نیست بچههایش را به دست نظام آموزشی رسمی بسپارد. او تصمیم گرفته کار دشوار آموزش بچههایش را خودش بر عهده بگیرد. رفتن زیر یک خم مدرسهی خانگی علاوه بر عشق مادرانه نیاز به توانمندی و ارادهی قوی، دانش، وقتگذاری کافی و خیلی چیزهای دیگر دارد.
و اینها که گفتم، گوشهای است از روایتهای متعدد و متنوع کتاب هفتهی چهلوچند. پیشنهاد میکنم کتاب را بخوانید. نهفقط مادران جوان که همه بخوانند. به چشم من مادریِ نسل نو پدیدهی ارجمندی است که باید آن را شناخت و از آنها آموخت.
مادران امروز زنانی هستند با هویت، تحصیلکرده، مستقل، مصمم، اهل مطالعه. زنانی که در برابر انتقادها و ملامتهای دیگران عقبنشینی نمیکنند، کوتاه نمیآیند، در محافل اجتماعی ظاهر میشوند، سخنرانی میکنند، ترجمه میکنند، مینویسند، رانندگی میکنند، ریسک میکنند و با تکیه بر توانمندیها و انرژی بالای خود، بر تضادها و موانع پیش رو غلبه میکنند. این مادران برای نقشآفرینی منتظر تأیید و تشویق کسی نیستند و از اینرو میتوانند تحولآفرین باشند.
این مادران در عمل سنتهای کلیشهای و کهنه را کنار زدهاند. با رفتار خود تقسیمبندی دنیای زنانه و مردانه به فضای عمومی و خصوصی را از میان برداشتهاند. مادران امروز با رفاقت با همسران خود و جلب مشارکت آنان، برای خود وقت خریدهاند و توانستهاند به تناسب شغلشان و بهضرورت از خانه بیرون بروند. در مجموع مادران نسل نو متفاوت با نسل پیشین برای مطالبهی حقوق خود شعار نمیدهند، میتینگ راه نمیاندازند، وقت خود را بر سر جدلهای بیپایان هدر نمیدهند. اینان با عمل به آنچه حق خود میدانند، پیش میروند. این زنان با تحصیلات آکادمیک و طی کردن مدارج عالی و حضور در میدان کارهای تخصصی کلیشهی سنتی جنس ضعیف را شکستهاند. مرزبندی زنانه / مردانه و تفکیک فضاهای عمومی / خصوصی را پشت سر گذاشتهاند.
دوقطبی زن / مرد در زندگی آنان هیچ ردپایی ندارد. مشارکت زنان و مردان در تکتک روایتها پررنگ بود و موجب شده بود زحمتهای مادر بودن چون گذشته فقط بر دوش مادر نباشد. مشارکت زن و مرد کمک کرده بود مادران فراغت داشته باشند زیباییهای مادرانگی را کشف کنند و از آن لذت ببرند.
به نظرم مهمترین راز موفقیت مادران نسل نو، رفاقت و دوستی با همسرانشان است. هر چند آن را بهصراحت به زبان نیاورده بودند، اما عشق و دوستی در تمام روایتها جریان داشت. نشانههای آن را میشد در پیچوخم زندگیهایشان احساس کرد.
[کتاب «هفتهی چهل و چند: بیست روایت از مادری در همین روزها» به قلم آصف آصفپور، فاطمه ابوترابیان، امیلی امرایی، زینب بحرینی، شهلا بهادری، فاطمه جناباصفهانی و...، در 280صفحه توسط نشر اطراف منتشر شده است. ]
....
معصومه انصاریان (متولد ۱۳۳۶، ملایر) نویسنده، منتقد، مترجم و پژوهشگرِ باسابقهی حوزهی ادبیات کودک و نوجوان است. خانم انصاریان که پس از انقلاب به کانون پرورش فکری کودک و نوجوان پیوست، دورهی کاردانی فرهنگی هنری مربیان را راهاندازی کرد که جزو موفقترین دورههای آموزشی در تاریخ این کانون به شمار میرود. وی آثار فراوانی را در حوزهی ادبیات کودک و نوجوان تألیف و ترجمه کرده است و چندین دوره عضو هیئت مدیرهی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، سردبیر نشریهی فرهنگی گلبانگ و داور جایزهی ادبی «لاک پشت پرنده» بوده است.